زهرا عليهاالسلام پس از پدر آن قدر گريست كه آرامش را از اهل مدينه برده بود.
همسايگان كه از گريه هايش بى تاب شده بودند، به خدمت على عليه السلام عرضه داشتند. سلام ما را به فاطمه برسان و بگو يا شب گريه كن و روز آرام بگير، يا روزها گريه كن و شب استراحت كن. فاطمه عليهاالسلام در جوابشان گفت: عمر من به آخر رسيده و ديگر در ميان شما چندان توقفى نخواهم داشت. از آن پس روزها دست حسنين عليهم السلام را گرفته و بر سر قبر رسول صلى الله عليه و آله مى رفت و مى گريست و به آنها مى گفت. «عزيزانم اين قبر جد شماست، همو كه شما را بر دوش خويش مى نهاد و بسيار دوستتان مى داشت». آن گاه عازم بقيع مى شد و بر سر قبر شهدا به ياد سربازان فداكار صدر اسلام اشك مى ريخت، على عليه السلام نيز براى آسايش زهرا عليهاالسلام سايبانى در بقيع بنا كرد. [بحارالانوار، ج 43، صص 177 و 35.]
بقيع در كناره ى كاروان هاست، زهرا عليهاالسلام اين زنده ى بيدار و آموزگار حمايت از ولايت، در آن جا مأوا گرفت. كاروانيانى كه از آن جا مى گذشتند، بر بقيع سايبانى مى ديدند و ناله هايى را مى شنيدند. با كنجكاوى نزديك شده و جوياى احوال مى شدند. و وقتى مى شنيدند كه اين ناله ها، ناله هاى زهرا عليهاالسلام، يگانه دخت و بازمانده ى رسول صلى الله عليه و آله است، تعجب مى كردند و براى دلجويى نزديك تر مى شدند. در اين هنگام زهراى بيدار و هشيار، فرصت را مغتنم شمرده و براى آنان از ظلم بر وصى مى گفت. او مى خواست، اكنون كه مدينه را در محاصره قرار داده و از خروج صحابه، به بهانه ايجاد فتنه مانع شده اند، اين گونه فرياد مظلويت على عليه السلام را به اطراف برساند. اگر در مدينه براى على عليه السلام ياورى نيست، شايد بتوان از بيرون حاميانى گرد آورد.
محمود بن لبيد مى گويد: فاطمه عليهاالسلام پس از فوت پدرش مى آمد سر قبر حمزه گريه مى كرد. در يكى از روزها گذرم بر شهداى احد افتاد. فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه سر قبر حمزه به شدت مى گريست. صبر كردم تا آرام شد. پيش رفتم و سلام كردم و عرضه داشتم. اى بانوى من! از اين ناله هاى جان سوز، رگ هاى دل من پاره مى شود. فرمود: بر من سزاوار است كه گريه و ناله كنم؛ زيرا پدرى مهربان و بهترين پيامبران را از دست داده ام. چه قدر مشتاق ديدار اويم. گفتم: اى بانوى من! بسيار علاقه مندم كه سؤالى از شما بپرسم. فرمود: بپرس. گفتم: آيا رسول صلى الله عليه و آله در زمان حياتش به امامت على عليه السلام تصريح نمود؟ فرمود: واعجبا! آيا حماسه ى غدير را از ياد برديد؟ گفتم: غدير خم را مى دانم، ولى مى خواهم بدانم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به شما در اين باره چه گفت؟ فرمود: خداوند را گواه مى گيرم كه رسول صلى الله عليه و آله به من فرمود: بعد از من على عليه السلام خليفه و امام است و دو فرزندم حسن و حسين و نه نفر از ذريه ى حسين، امام مى باشند. اگر از آنان پيروى كنيد، هدايت مى شويد و اگر مخالفت كنيد تا قيامت در ميان شما اختلاف خواهد بود. [رياحين الشريعة، ج 1، ص 250 به نقل از: كفايت الاثر.]
سايبان
- بازدید: 734