تقوى از مصدر وقايه، به معنى نگهدارى است؛ و در اصطلاح عبارت است از حفظ و نگهدارى نفس از مخالفت اوامر و نواهى حق و دست يابى به رضاى او. تقوا، همان خداترسى است، يعنى حفظ خود از گناهان و پرهيز از معاصى به خاطر ترس از خدا.
و اگر بخواهيم معناى تقوا را در يك جملهى كوتاه بيان كنيم ميتوانيم گفت: « تقوا يعنى گناه نكردن» كه معناى آن «اطاعت از پروردگار» است.
آيات مربوط به تقوا در قرآن كريم بسيار زياد است و اين مختصر گنجايش آن را ندارد و به همين دو آيهى شريفه بسنده مينماييم و البته در خلال بحث تقوا تا پايان بحث به آيات ديگرى نيز اشاره خواهد شد
rتقوا در آيات و روايات
خداى متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از مخالفت خدا بپرهيزيد؛ و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده؛ و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد.»[1]
ميدانيم كه دنيا محل رفتن است نه محل ماندن، و بايد از اين دار فانى به سوى دار باقى سفر كنيم. براى سفر به آن دار بقا به توشه نياز داريم و بهترين توشه تقوا است. هم چنان كه خداى متعال در قرآن كريم ميفرمايد:
« فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِى الأَلْبَابِ ؛ و زاد و توشيه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزگارى است و از من بپرهيزيد (تقواى الهى پيشه كنيد) اى گروه خردمندان.» [2]
حضرت اميرمؤمنان على (عليهالسلام) درباره خدا ترسى مى فرمايند:
«عبادالله! اِنَّ تَقوَى الله حمت اَولياءَ الله محارمه، و الزمت قلوبهم مخافته؛ اى بندگان خدا! همانا تقواى الهي، دوستان خدا را از انجام محرمات باز ميدارد، و قلبهايشان را پر از ترس خدا ميسازد.»[3]
مولاى متقيان، حضرت على (عليهالسلام) در شهر مدينه خطبهاى «اعتقادي، نظامى و اخلاقي» ايراد فرمودند كه در آن، راجع به تقوا چنين فرمودند:
«اوصيكم عبادالله بتقوى الله فانها خير ما تواصى العباد به، و خير عواقب الامور عندالله؛ اى بندگان خدا! شما را به تقوى و ترس از عذاب خدا سفارش ميكنيم، زيرا تقواى الهى بهترين سفارش مؤمنان، و بهترين پايان نامه كار در پيشگاه خداست.» [4]
و در شهر كوفه پيرامون خوارج بليغى شيوايى ايراد فرمودند كه پس از شكر خداى متعال و شهادت به نبوت پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) به تقوا و پرهيزگارى سفارش ميفرمايند. آن جا كه ميفرمايند:
«فاعتصموا بتقوى الله، فان لها حبلاً وثيقاً عروته، و معقلاً منيعاً ذروته؛ پس به تقوا و ترس از خدا، روى آوريد كه رشتهى آن استوار، و دستگيره آن محكم، و قله بلند آن پناهگاهى مطمئن ميباشد.»[5]
r مراتب و مراحل تقوى
تقوى نيز همانند ساير فضايل اخلاقى مراتب و مراحلى دارد:
مرحلهى نخست، خوددارى از انجام هر چيزى كه در آن معصيت باشد و ترك محرمات است.
دومين مرحله خوددارى از انجام هرچيزى كه شبهه فساد در آن است و اجتناب و دورى گزيدن از چيزهايى كه اشكال ندارند لكن احتمال ميرود كه مبادا معصيتى در آن به وجود آيد.
بالاترين مرحلهى تقوى رسيدن به درجهاى است كه از هر چيز خود براى خدا و جلب رضايت او دورى كند و اجتناب برگزيند.دورى و اجتناب از هر چيزى جز خدا.
r فايدهها و ثمرات تقوي
علاوه بر فوايدى كه در ضمن ايات و روايات به آن اشاره شد مى توان موارد زير را به طور خلاصه بيان كرد:
1ـ سبب محبت خداوند است؛ خداى كريم در قرآن مجيد ميفرمايد:
«فَاِنَّ الله يُحِبُّ المُتَّقين؛ خداوند پرهيزگاران را دوست دارد.» [6]
2ـ سبب زيادى اكرام و عزيز شدن نزد پروردگار عالم است؛ خداى حكيم در قرآن چنين ميفرمايد:
«ان اكرمكم عندالله اتقيكم؛ گراميترين شما نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست.» [7]
3ـ عامل حفظ و نگهدارى از نيرنگهاى شيطان است؛
«وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا ؛ اگر (در برابرشان) استفامت و پرهيزگارى پيشه كنيد، نقشههاى آنان به شما زيانى نميرساند.»[8]
4ـ سبب قبولى اعمال است؛
« إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ؛ خداوند، تنها از پرهيزكاران ميپذيرد. »[9]
5ـ سبب يارى و تأييد خداوند در تمامى كارهاست؛
« اِنَّ الله مَعَ الذينَ اتَّقوا ؛ براستى كه خداوند با كسانى است كه پرهيزگارند.»[10]
6ـ به وسيلهى تقوا ميتوان حق را از باطل شناخت ( و آن دو را از يكديگر جدا كرد)؛
« يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند براى شما وسيلهى تشخيص حق از باطل (فرقان) قرار ميدهد. »[11]
7ـ تقوا باعث خروج از معاصى و گناهان است و سبب رسيدن به روزى حلال است، از راهى كه شخص گمان نميكند!
« من يتق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه من حيث لا يحتسب؛ كسى كه تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم ميكند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى ميدهد.» [12]
8ـ به سبب تقوا، خداى كريم عمل بنده را از عيب و نقص پاك فرموده و گناهانش را ميبخشايد؛
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد و سخن حق و استوار بگوييد تا خدا كارهاى شما را اصلاح فرمايد و گناهانتان را بيامرزد. » [13]
9ـ سبب رهايى از عذاب است؛
«... ثم ننجى الذين اتقوا؛ … آن گاه پرهيزگاران را نجات ميدهيم.» [14]
10ـ سبب بشارت دادن ملايكه هنگام مرگ است به نعمتها و پاداشهاى جاويدان است.
«الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الآخرة؛ كسانى كه ايمان آوردند و با تقوا بودند برايشان در زندگى دنيا، و در آخرت بشارت است.»[15]
rاگر بى تقوايى كنيد؟!
عكس موارد دهگانهى بالا (كه پيرامون ثمرات تقوا بود) را ميتوان از نتايج و آثار شوم بيتقوايى دانست.
در حديثى تكان دهنده از حضرت امام جعفر صادق (عليهالسلام) چنين ميخوانيم:
امام صادق (عليه السلام) فرمود:« خدا عزوجل مى فرمايد: هرگاه كسى كه مرا شناسد و نافرمانيم كند چيره سازم بر او كسى را كه مرا نشناسد.» [16]
r راه دست يابى به تقوا و نجات از بيتقوايى
1ـ شناخت خداى كريم كه بهترين راه شناخت خداوند شناخت خود انسان مى باشد.
2ـ مطالعهى تاريخ زندگانى وسرنوشت افراد باتقوا و اشخاص بيتقوا و مقايسهى آن دو گروه با يكديگر.
3ـ مشارطه و مراقبه و محاسبه؛ مراقب بودن و مواظبت از نفس كه مبادا گناهى از او سرزند.
4ـ تمرين و ممارست در جهت مبارزه با نفس و خواهشهاى نفسانى و آن تا ملكه تقوا حاصل شود. البته در اين مسير نبايد از وسوسههاى نااميدكننده ابليس خبيث متأثر شد، بلكه بايد با قدرت هر چه تمامتر به طرف خداى مهربان حركت كرد و شيطان رجيم را نااميد ساخت،كه اگر جز اين باشد هرگز به ملكهى تقوا دست نخواهيم يافت.
r حكايت
تقواى شيخ مرتضى انصارى
مرحوم «شيخ مرتضى انصاري» (ره) به همراه برادر خود از كاشان به مشهد مقدس مسافرت كرد و پس از آن به تهران آمد و در مدرسه مادرشاه در حجره يكى از طلاب ماندگار شد. روزى شيخ (ره) به هم حجرهاى خود پول كسى داد تا نان بخرد. وقتى برگشت، شيخ (ره) ديد كه علاوه بر نان، حلوا نيز گرفته و بر روى نان ماليده است. به او گفت:« پول حلوا را از كجا آوردي؟»
گفت: «قرض كردم».
شيخ (ره) فقط آن قسمت از نان را كه حلوايى نبود برداشت و فرمود: «من يقين ندارم براى پس دادن قرض زنده باشم»
دهها سال گذشت، روزى همان طلبه پس از سالها به نجف آمد بود و خدمت شيخ (ره) كه به مقام اجتهاد و حتى مرجعيّت رسيده بود عرض كرد:
« چه كردهايد كه به اين مقام رسيديد و اينك در رأس حوزههاى علميه قرار گرفتهايد و مرجع همهى شيعيان جهان شديد؟»
شيخ (ره) فرمود: « چون جرأت نكردم حتى نان زير حلوا را بخورم، به اين جا و جايگاه رسيدهام ولى تو با كمال جرأت نان و حلوا را خوردي». [17]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ حشر، آيه 18.
[2]ـ بقره، آيه 197.
[3]ـ نهج البلاغه: خطبه 114، ص218.
[4]ـ نهج البلاغه: خطبه 173، ص 328.
[5]ـ نهج البلاغه: خطبه 190، ص 372
[6]ـ آل عمران، آيه 76.
[7]ـ حجرات، آيه 13.
[8]ـ سوره آل عمران، آيه 120.
[9]ـ سوره مائده،آيه 27.
[10]ـ سوره نحل، آيه 128.
[11]ـ سوره انفال، آيه 29.
[12]ـ سوره طلاق، آيات 2-3.
[13]ـ سوره احزاب ، آيات 70-71.
[14]ـ سوره مريم، آيه 72.
[15]ـ سوره يونس، آيات 63-64.
[16]ـ اصول كافي: ج 3، ص 406، باب الذنوب, حديث 30.
[17]ـ زندگى و شخصيت شيخ انصاري، ص 70.