اشارات :: دی 1385، شماره 92
طیبه تقیزاده
میآیی و نَفَسات، بوی مریم میدهد. عطر پاکت، نجیبانه فضا را پر کرده است.
میآیی؛ در حالی که مسیح را در آغوش کشیدهای. میآیی و از این پس، نام «مادر مقدس مسیح» را به دوش میکشی.
هراس چشمهایت را به آسمان میاندازی. چشمانت، آیههای نیاز را اشک میبارد و بارانی باید که سرخی آتش درونت را فرو نشاند.
شتاب دقیقههای ترسناک را تاب نمیآوری. سؤالهای بیجواب، تو را آرام نخواهد گذاشت! سر بر دیوارههای درون میگذاری که تو را هیچ کس نیست جز خالقی که چنین مقدر ساخت.
همقدم با نسیمهای معطر
بلند شدهای؛ بیواهمه و هراس. آرام، همقدم با نسیمهای معطر، به راه افتادی. دهانت هنوز طعم خرمای بهشتی میداد. غریو آدمیان را از دور میشنیدی. انگشتهای اتهامی که نجابت تو را نشانه رفته است، چشمهای بهت زده دوستان و... این همه را چه کسی جز پیامبر در گهواره، میتواند پاسخ دهد؟!
مسیح آمد تا...
خورشیدی هستی در آغوش مهر مریم و غنچهای تازه روییده از جانی مقدس.
میآیی تا مسیح لحظههای بیکسی باشی. میآیی تا چشمهای نابینا را نور شوی. میآیی؛ با هزاران نوید و امید. میآیی تا دستهای حیات بخشت، مردگان در گور را زنده کند. دریچههای روبه پایین، سالها تو را با بهاری در راه، به انتظار نشستهاند.
خواب شیطان شکست. زخمهای در حنجره، فریادهای فروخورده، چشمهای به خون نشسته، زندگان مرده و شادمانند. نسیم، بوی نفسهای عیسوی را پراکنده است.
زمین، بار دیگر ستاره باران از وجود پیمبر دیگری است. مریم پاک، میلاد مسیح بر تو مبارک باد!
متن ادبی «مادر مقدس مسیح»
- بازدید: 3166