متن ادبی «مادر مقدس مسیح»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: دی 1385، شماره 92
طیبه تقی‏زاده
می‏آیی و نَفَس‏ات، بوی مریم می‏دهد. عطر پاکت، نجیبانه فضا را پر کرده است.
می‏آیی؛ در حالی که مسیح را در آغوش کشیده‏ای. می‏آیی و از این پس، نام «مادر مقدس مسیح» را به دوش می‏کشی.
هراس چشم‏هایت را به آسمان می‏اندازی. چشمانت، آیه‏های نیاز را اشک می‏بارد و بارانی باید که سرخی آتش درونت را فرو نشاند.
شتاب دقیقه‏های ترسناک را تاب نمی‏آوری. سؤال‏های بی‏جواب، تو را آرام نخواهد گذاشت! سر بر دیواره‏های درون می‏گذاری که تو را هیچ کس نیست جز خالقی که چنین مقدر ساخت.
هم‏قدم با نسیم‏های معطر
بلند شده‏ای؛ بی‏واهمه و هراس. آرام، هم‏قدم با نسیم‏های معطر، به راه افتادی. دهانت هنوز طعم خرمای بهشتی می‏داد. غریو آدمیان را از دور می‏شنیدی. انگشت‏های اتهامی که نجابت تو را نشانه رفته است، چشم‏های بهت زده دوستان و... این همه را چه کسی جز پیامبر در گهواره، می‏تواند پاسخ دهد؟!
مسیح آمد تا...
خورشیدی هستی در آغوش مهر مریم و غنچه‏ای تازه روییده از جانی مقدس.
می‏آیی تا مسیح لحظه‏های بی‏کسی باشی. می‏آیی تا چشم‏های نابینا را نور شوی. می‏آیی؛ با هزاران نوید و امید. می‏آیی تا دست‏های حیات بخشت، مردگان در گور را زنده کند. دریچه‏های روبه پایین، سال‏ها تو را با بهاری در راه، به انتظار نشسته‏اند.
خواب شیطان شکست. زخم‏های در حنجره، فریادهای فروخورده، چشم‏های به خون نشسته، زندگان مرده و شادمانند. نسیم، بوی نفس‏های عیسوی را پراکنده است.
زمین، بار دیگر ستاره باران از وجود پیمبر دیگری است. مریم پاک، میلاد مسیح بر تو مبارک باد!