علماى شيعه و سنى بر اين حديث متواتر اتفاق نظر دارند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمودند: «فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است هر كس او را بيازاردو غضبناك كند مرا آزرده و غضبناك كرده و هر كس او را خوشحال كند. مرا خوشحال كرده به درستى كه خداوند به خاطر آزردگى و غضب او غضبناك مىشود و به خاطر خوشحالى او خوشحال مىگردد.»[1]
بنابراين، آزار حضرت صديقه طاهره عليهاالسلامموجب آزار پيامبر و در نتيجه غضب و لعنت خداوند در دنيا و آخرت را به همراه دارد؛ چرا كه (اِنَّ الَّذينَ يُؤْذوُنَ الّلهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ الّلهُ في الدُّنْيا وَ الاْخِرَه وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا؛ آنان كه خدا و رسول او را آزار و اذيت مىكنند، خدا آنها را در دنيا وآخرت لعن وبراى آنان عذابى خوار كننده مهيا كرده است)[2] ونيز (وَ الَّذِينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ ؛ و براى آنان كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله را اذيت كنند عذاب دردناكى است)[3] و همچنين (وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى ؛ و هر كس مورد غضب الهى واقع شود خوار و هلاك مىشود.)[4] و در جايى ديگر مىفرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ؛ اى اهل ايمان هرگز قومى را كه خدا بر آنان غضب كرده، وَلى و سرپرست نگيريد.)[5]
بنابراين، بر طبق نصّ آيات و احاديث متواتر و نيز با توجه به شواهدى كه از كتابهاى اهل تسنن ذكر شد؛ برائت و بيزارى از چنين كسانى كه مورد لعنت و غضب الهىاند و در عذاب ابدى قرار دارند؛ لازم و واجب است. اهل تسنن، كسى را كه از فاطمهبدگويى كند، كافر مىدانند؛[6] حال عقل سليم و وجدان آگاه در مورد كسانى كه حضرت صديقه طاهره عليهاالسلامرا مورد آزار و اذيت قرار دادند و از اهانت و بىحرمتى به ايشان كوتاهى نكردند، چه حكمى مىكند؟!
» کارت پستال :: ولادت // ازدواج // شهادت » کتابخانه صوتی :: مولودی // گلچین ایام فاطمیه // فاطمیه سال۸۸ // فاطمیه سال۸۷ » // فاطمیه سال۸۶ // فاطمیه سال۸۲ // سخنرانی ها // |
-------------------------------------------------------------
[1]ـ ر. ك. فاطمة زهرا عليهاالسلام: علامه امينى، ص 286؛ علاّمه نام پنجاه تن ا علماى اهل تسنن كه اين حديث را با اختلاف الفاظ در كتابهايشان آوردند، ذكر كرده است.
[2]ـ سوره احزاب: آيه 57.
[3]ـ سوره توبه: آيه 61.
[4]ـ سوره طه: آيه 81.
[5]ـ سوره ممتحنه: آيه 13.
[6]ـ جامع العلوم و المعارف: ج 1، ص 9.