بخش 1: روح حيات در كالبد زمان

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

روح حيات در كالبد زمان
او اگر خورشيد جهان افروز بود، برتر از اين مشعل پر شكوه آسمانى، والاتر از اين كانون نور و روشنايى، برتر از اين ارزانى دارنده زندگى و حركت و حرارت و طراوت و نشاط و آسايش بود!
و اگر ماه بود، زيباتر از اين شمع شب افروز و دلرباتر از اين سمبل و نمونه جمال و زيبايى و روشنى بخش تر از اين چراغ منظم و اسرارآميز، و شكوهمندتر و خيره كننده تر و تحسين برانگيزتر از اين آفريده فرمانبردار و اين رهرو گرم رفتار و اين آيت و نشان اقتدار و عظمت خدا بود!
اگر زمين بود، رنگين تر از اين خوان گسترده، پربركت تر از اين گنجينه معادن، پر رازتر از اين دربردارنده عجايب، شگرف تر از اين آفريده پراسرار، گسترده تر از اين عرصه پهناور و پاك و پاكيزه تر از هر زمين طيب و طاهرى بود كه انواع گلها و گياهان و دانه ها و ميوه ها را به فرمان خدا مى روياند و در دامان خويش مى پرورد!
و اگر كوه، اين سمبل شكيبايى و پايدارى و مقاومت و رمز استوارى و پايمردى بود، به راستى قله اى پرفراز، سر به آسمان ساييده، تسخيرناپذير و ثابت و پايدار در برابر طوفانها، گردبادها و امواج بنيان كن حوادث بود.
اگر درياى خروشان و مواج و پر تلاطم، اين سرچشمه طراوت، نشاط، خرمى و شادابى زندگى و موجودات زنده بود، انبوه انبوه لؤ لؤ و مرجان، مرواريد، گوهرهاى رخشان و گرانبها و ناياب را در خود داشت!
و اگر اقيانوس ژرف و بى كرانه بود به راستى كه پراسرارتر از اين گنجينه اسرار، و سرشارتر از اين مخازن عجايب، و پر رازتر از اين معماى شگفت انگيز آفرينش و پرثمرتر و مفيدتر از اين سفره احسان خدا بود.
اگر آبشار ريزان و شفاف و زلال بود، با همان شفافيت جان و زلالى دل و پاكى قلب و طهارت روح و قداست روان، هماره دانش و بينش، درايت و فرزانگى، آگاهى و آينده نگرى، ژرف انديشى و هدفدارى، عشق و اخلاص، فداكارى و ايثار، گذشت و صفا، شهامت و شجاعت، عظمت و كرامت، مهر و محبت، دگردوستى و مردم خواهى، حق جويى و حق گويى، حق طلبى و حق پرستى، آزادگى و آزادمنشى، توحيد و تقوا، امانت و راستى، درخشندگى و روشنگرى، شگفتى و شگرفى، پارسايى و پايدارى، همت و اعتماد به نفس، ايمان و عرفان و ديگر ارزشهاى والاى انسانى و خداپسندانه، هماره از شاخسار وجودش بر تشنگان و جويندگان آب حيات ريزش داشت!
و اگر باران بود، باران رحمتى را مى ماند كه دانه هاى بى شمار قطرات جان بخش و زلال و پاك و زندگى ساز و شفابخش و بموقع خود را براى زنده ساختن زمين و زمان، گل و گياه، دانه و ميوه، پرنده و انسان، سخاوتمندانه مى باراند تا از سويى ميكربهاى كشنده و هستى سوز، بدانديشى ها و بدخواهى ها، كج فهمى ها و كودنى ها، خودخواهى ها و خودپرستى ها، شرارت ها و حماقت ها، تجاوزها و زورگويى ها، هواها و هوسها، نوع پرستى ها و بت تراشى ها، حق كشى ها و شيادى ها، تملق ها و چاپلوسى ها، وابستگى ها و دنباله روى ها، سنگدلى ها و بى رحمى ها و تمامى ضد ارزشها را از كران تا كران زمين پاك خدا بشويد و يكسره با زباله دان تاريخ بريزد و نابود سازد، و از دگر سو گل ها و گل بوته هاى نيكبختى و بهروزى را بروياند و بپرورد و شكوفا سازد و به ميوه بنشاند و زندگى را عطرآگين كند.
اگر رعد بود، فريادش رساتر و غرشش تكان دهنده تر و طنين جاودانه اش ‍ براى بيدار ساختن خواب رفتگان و هشيارى بخشيدن به غفلت زدگان و به هوش آوردن كسانى كه دچار انواع مستى ها و پستى ها هستند، كارسازتر و هشداردهنده تر بود!
و اگر برق بود، نور خيره كننده اش مشعل پرنور فرا راه، چراغ راه هدايت و روشنى بخش مسير براى راه جويان و راه پويان آرمان خواه و هدفدار بود!
اگر گل، اين سمبل جمال و كمال و تجسم بارز زيبايى و دلاويزى و دل انگيزى بود، به راستى زيباتر از همه گل ها، جالب تر از همه لاله ها، عطرآگين تر و ظريف تر از همه گلبرگ ها، تفكرانگيزتر از همه شكوفه ها و دل انگيزتر از تمامى دشت هاى پوشيده از گل و سنبل و باغستان هاى پر از لاله ها و شكوفه هاى رنگارنگ بود!
و اگر سرو، اين سرمشق پايدارى و برافراشتگى بود، خداى را سوگند! كه برافراشته تر و پايدارتر و شكيباترين آنها در برابر تندباد حوادث بود!
اگر دختر بود، دخترى بى همتا و بى همانند،
دخترى سرشار از خردمندى و خردورزى،
ادب و عاطفه،
پاكى و صفا،
معنويت و فضيلت،
كمال و جمال،
خداجويى و خداخواهى،
خدابينى و خداپرستى،
ايمان و پروا،
توحيد و توكل،
شهامت و دليرى،
عفاف و درستى،
دانش و آگاهى،
ژرف نگرى و نوانديشى،
شهامت و شجاعت،
زيبندگى و برازندگى،
حق شناسى و انصاف،
عدالتخواهى و دادگرى،
حق طلبى و ستم ستيزى،
آزادگى و آزادمنشى و به يك كلام راز و رمز خلقت و معماى انسانيت بود كه لقب بلندام ابيهارا از پيامبر گرفت و بارها آن كاروانسالار انسانيت دست او را بوسه باران ساخت و با همه وجود فرمود: ((فاطمه جان! پدرت به قربانت!))
و اگر زن بود، بانويى بى نظير و بى مثال،
شاخص و نمودار كامل يك بانوى نمونه،
اسوه راستين و پرشكوه و بالنده زن آزاده و آزادانديش و اسطوره جاودانه جنس زنان و در ميدان جلوه هاى شكوه زن بودن پايدارتر از كوه ها و مقاوم تر از رودبارهاى هميشه جارى و چشمه سارهاى هماره جوشان بود.
اگر مادر بود، در عرصه مادرى لطيف تر از شبنم بهار،
نوازشگرتر از نسيم سحر،
ظريف تر از برگ زيباى گل،
و عطرآگين تر و دوست داشتنى تر از لاله هاى معطر بود.
اگر همسر بود، در گستره همسرى و در كانون خانه على (عليه السلام) گرمابخش تر از آفتاب جهان تاب، دلنوازتر از مهتاب، دل انگيزتر از نسيم بهارى، و بخشنده تر و پربارتر از ابر باران زا و نزديكتر از پروانه بى قرار و دلسوخته به شمع روشن و پر شهامت تر و فداكارتر از هر همدل و همرزم و هر يار و همراه راستين راه خدا بود!
هرچه بود و هركه بد، اعجوبه جهان خلقت، معماى انسانيت، راز و رمز هستى، گوهر گرانبهاى آفرينش، آيت قدرت بى كران خدا از آفريدن آفريدگان، خلاصه فضيلت ها، عصاره كرامت ها، مجموعه موهبت ها و فرزانگى ها و نشان توانايى بديع و عجيب آفريدگار فرزانه در آفريدن از جنس ((زنان)) بود.
شگفت انگيزترين انسان و شگرف ترين بشرى بود كه در پست دخترى، همراز و همسنگ و همراه و پشتيبان كارآمد و دلسوز و مشاور پدر، و در مقام همسرى يار و مددكار و مشاور و مدافع و گرمابخش زندگى همسر، و محبوب ترين يار و نزديكترين دوست و پرتوان ترين غمخوار او، و در گستره شكوه زن بودن و عضو حساسى از جامعه بشرى به حساب آمدن، جارى تر از رودخانه هاى هميشه جارى،
خروشان تر از سيلاب خروشان،
دل انگيزتر از آبشارهاى هميشه ريزان،
غرنده تر از رعد،
روشنگرتر از درخشش برق،
دليرتر از شير ژيان،
شكيباتر از تك درخت بيابان،
حماسه سازتر از تمامى حماسه سازان،
و سرسخت تر و نستوه تر و پرشورتر از پيامبران، در راه حق و عدالت و آزادى و حقوق بشر بود.
او آدم، ((پدر انسانها))، و برگزيده خدا در سپيده دم آفرينش انسان نبود، اما شگفتا كه ((علم اسماء)) و دانشى را كه آفريدگار هستى به آدم آموخت و آن گاه او، در امتحان و آزمون از فرشتگان پيشى گرفت، همه را آموخته بود و مى دانست و از آدم گوياتر و رساتر خبر مى داد!
او به ظاهر مسجود فرشتگان، به فرمان خدا نبود، اما همسخن و همراه و مورد تكريم و تحسين و اعجاب و احترام آنها بود!
خانه او و پدرش فرودگاه فرشتگان بود.آنان براى زيارت او سر از پا نمى شناختند و افتخار خدمت به آن دردانه جهان آفرينش را به هيچ بهايى معامله نمى كردند؛ چرا كه خوب مى دانستند كه نه تنها سجده در برابر آدم به فرمان خدا، به احترام او و پدر گرانقدر و شوى شهسوار و فرزندان شكوهبارش بود كه آفرينش هستى به خاطر آنان است.
او نوح، آن بنده سپاسگزار، آن پيامبر برگزيده، آن سازنده و ناخداى كشتى نجات و آن پيام رسان شكيبا و پراستقامتى كه نهصد و پنجاه سال به فرمان خدا پايدارى كرد و سلام و درود خداى را نصيب خود ساخت، نبود، اما بانوى بانوان،
سالار شايستگان، بنده وارسته و شايسته خدا، دخت گرانمايه پيامبر، پاره تن و رگ حيات و مايه زندگى محمد(صلى الله عليه و آله) بود، و مادر قهرمان بزرگى است كه ناخداى كشتى نجات و چراغ هدايت است و خود نيز افزون بر اين امتيازات،محدثهبود و بر او الهام مى شد و مقامى بس ‍ والا و موقعيتى بسيار عظيم در بارگاه خدا داشت، به گونه اى كه معيار حق و باطل بود و مام پرفضيلت و والا مقام خاندانى كه به بيان پيشواى بزرگ توحيد، داستانشان داستان كشتى نوح است كه هر كس به آن پناه برد، نجات خواهد يافت و هر كس از آن دورى گزيند، غرق خواهد گشت.
او ابراهيم و اسماعيل و يونس و صالح و زكريا و يحيى و ادريس و شعيب و هود و موسى و عيسى و...نبود، اما از همه اين سرفرازان و قافله سالاران دانش و تقوا و ايمان و عمل و شهامت و شجاعت و ايثار و فداكارى و بردبارى و شكيبايى و آزادى و آزادگى و حق محورى و مردم خواهى، بيشترين نشانه ها را داشت، و ارزش هاى عقيدتى و اخلاقى و انسانى و معنوى آن برگزيدگان خدا، يكجا در كران تا كران اقيانوس مواج وجودش ‍ موج مى زد.
او محمد (صلى الله عليه و آله)، برترين انسان و آخرين و والاترين برگزيده خدا نبود، و در طلوع جهان افروز نور وجودش ايوان پر زرق و برق استبداد نشكافت و كنگره هاى آن فرو نريخت، و شعله هاى سركش آتشكده فارس ‍ به خاموشى نگراييد و درياچه ساوه خشك نشد و ((كسرى)) و درباريانش  دچار خواب هاى آشفته نشدند و بتهاى بتكده ها و بتخانه هاى مكه سرنگون نگرديد، و پس از ولادت، بى درنگ نداى عظمت خدا را بدين گونه طنين افكن نساخت كه:الله اكبر، والحمد لله كثيرا، سبحان الله بكرة واصيلا، اما همه گواهى داده اند كه با ولادتش نورى درخشان تلؤ لؤ كرد و شعاع آن نه تنها مكه و خانه هاى آن، كه تا فرسنگ ها فاصله را نورباران ساخت، و همان لحظات پس از ولادت، زبان به ستايش خداى بى همتا گشود و نداى شكوه و عظمت خدا و آزادى و آزادگى و كرامت انسان و نفى پرستش هاى چندش آور و ذلت بار، و رسالت پيامبر و امامت پيشوايان راستين نور را سر داد و در قالب آن، استبداد و خودكامگى و زورمدارى و فريب و حق كشى و قيم مآبى را مردود اعلان كرد:
اشهد ان لا اله الا الله، وان ابى رسول الله سيد الانبياء، و ان بعلى سيد الاوصياء، وان ولدى سادة الاسباط.(1)
او فرمان بعثت نيافت و قرآن بر او فرود نيامد و رنج رساندن پيام خدا را به طور مستقيم و در درجه نخست نچشيد، اما او قامت بلند انديشه،
سرو برافراشته آگاهى و آزادگى،
آبشار زلال و شفاف دانش و بينش،
برترين بانوى هستى،
محبوب ترين انسان ها در پيشگاه پيامبر،
شبيه ترين انسان ها در صورت و سيرت به او،
قرين و همتا و همشاءن امير والايى ها،
مام پرفضيلت پيشوايان نور،
اقيانوس بى كرانه ارزش ها و والايى ها و قداست ها،
موهبت خدا به پيامبر،
تضمين گر جاودانگى دين و دفتر،
كوثر گواراى جويندگان آب حيات،
الگوى بى بديل رهروان راه كمال،
ارمغان خدا به پيامبر،
دخت وصف ناپذير بهشت،
و پرتوى از نور جاودانه پروردگار بود.
او، ((حوا))، مادر انسان ها،
((هاجر))، آن بانوى فداكار و پراخلاص،
((ساره))، آن زن شجاع و پاكباخته،
((آسيه))، آن شير زن ظلم ستيز و خداجو،
((مريم))، آن سمبل قداست و تقرب به خدا،
و ((خديجه))، آن بانوى خردمند و تجسم حق جويى و فداكارى و شهامت و استقلال انديشه و نجابت - كه به بيان پيامبر، زيبنده ترين زنان تاريخ انسانيت اند - نبود، اما خود يك تنه و به تنهايى، بانوى بانوان بهشت،
سالار زنان آگاه و با ايمان،
سرور زنان گيتى،
برجسته ترين الگو در كران تا كران تاريخ،
آيينه تمام نماى حقيقت،
تجسم روشن فضيلت،
اختر تابناك عصمت و طهارت،
دردانه خاندان رسالت،
نمونه كامل يك دختر شايسته و بايسته براى پدر،
ترجمان راستين يك بانوى تمام عيار براى زندگى،
تفسير درست يك عضو سازنده و تاريخ ‌ساز براى جامعه ايده آل،
مفهوم حقيقى يك مادر برجسته و والا براى نسل سرفراز،
تبلور درخشان گوهر عفاف و پاكى،
تجليگاه انديشه هاى والا،
قبله گاه ارزش هاى همه شايستگان و تمامى بندگان وارسته و برگزيده خدا،
و شاهكار بى همانند قدرت آفرينش از جنس زن و يكى از علل آفرينش ‍ جهان هستى بود.
او از جنس زنان بود و سند افتخار و مايه مباهات آنان در همه عصرها و نسل ها، در دنيا و آخرت و در ميان پريان و آدميان و فرشتگان و حوريان بهشت است.
نام و لقب بلند آوازه و شكوهبارش: فاطمه، هاديه، مهديه، ملهمه، محدثه، صديقه، طاهره، مطهره، حانيه، مباركه، معصومه، زكيه، نوريه، سماويه، حره، راضيه، مرضيه، سيده، زهراء، بتول، عذراء، فهيمه، جميله، عالمه، حكيمه، عليمه، صفيه، عابده، زاهده، شفيقه، رشيده، كريمه، منصوره، شريفه، سعيده، عزيزه، حوريه و...بود، اما تو گويى حوريه اى انسان نما، فرشته اى بهشتى، لؤ لؤ يى نورانى، گوهرى گرانبها و ناياب، الگو و سرمشق و نمونه اى كامل و تمام عيار، و مجموعه فضيلت ها، عصاره موهبت ها، چكيده والايى ها، فشرده ارزش ها و شبيه ترين انسان ها در سيما و صورت، رفتار و سيرت، گفتار و سخن، حركات و سكنات، روح و جان، انديشه و روان، به برترين بنده خدا و سرفرازترين برگزيده او((محمد))بود.
در حقيقت دخت گرانمايه شخصيت بى همانندى كه خداوند، كتاب قطور و شگرف آفرينش را به خاطر او گشود و به خاطر خاندان سرفراز و پرافتخارش كه فاطمه، آرى، فاطمه، اين بانوى بهشت و اين برجسته ترين الگوى زن در همه جهان ها، محور و مركز و مدار و مام راستين اين خانواده بود.
دوران زندگى اش كوتاه بود اما چنان پربركت، پرمحتوا، كامل و جامع، كه به راستى كتاب قطور انسان ساز و جامعه پردازى را مى ماند كه از بخش هاى متنوع و گوناگون فكرى، عقيدتى، عبادى، اخلاقى، خانوادگى، هنرى، اجتماعى، فرهنگى، مبارزاتى، سياسى و...تشكيل شده باشد؛ آن هم در سطحى ممتاز و عالى و بى همانند و وصف ناپذير؛ بسان قرآن، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و صحيفه فاطميه....
توحيد گرايى و يكتاپرستى خالص و ناب، سرآغاز و سرفصل كتاب وجود فاطمه را تشكيل مى دهد و از پى آن، بخش بندگى خالصانه، پرستش ‍ عاشقانه، راز و نيازها و نيايش ها و رنگ خدا گرفتن ها و الهى شدن هاى اوست كه خواندنى است و شنيدنى و حس كردنى و الهام گرفتنى.
بخش سوم كتاب وجود او را معادشناسى و ايمان به آخرت و حساب و كتاب و برنامه و هدفدارى آفرينش و پرواى از خدا ساخته است كه پژوهشگران را بهت زده مى سازد و انگشت حيرت بر دهان مى گيرند.
پس از آن، ارزش هاى انسانى و اخلاقى و معنويت اوست كه مطالعه كنندگان كتاب وجود دخت گرانمايه پيامبر را واله و شيداى آن عصاره ارزش ها و چكيده شايستگى ها مى كند.
بخش پنجم كتاب وجودش بخش هنرى است.
هنر دختر نمونه بودن در شعاع رسالت،
هنر همشاءن و همتا و همسر و مشاور و معاونى بى نظير بودن در زندگى مشترك،
هنر مادر سرفراز شدن و نسل سرفراز پروراندن براى هميشه،
هنر زن بودن و عضوى كارآمد و سازنده و نمونه براى جامعه....
و بخش ديگر كتاب وجود فاطمه را نورافشانى هاى علمى و تربيتى و اجتماعى، مبارزات فكرى، فرهنگى و عقيدتى و تلاش ها و روشنگرى هاى خالصانه و قهرمانانه و مسالمت آميز او به منظور صيانت از دين و دفتر و قرآن و عترت و مرزبانى از عدالت و آزادگى شكل مى دهد.
روزگارى را كه همه جا دوشادوش پدر بود و شاهد فداكارى ها و مجاهدت ها و رنج هاى گران او در رساندن پيام خدا نجات بشريت از عفريت شوم جهل و بيداد و خرافات و تعصبات ويرانگر و انواع اسارتها و حقارتها، و غمخوار و اميدبخش و پناه فكرى و عاطفى او بودن، در سخت ترين شرايط و سهمگين ترين بحران ها.
روزگارى را كه قرين امامت راستين بود و همسنگر و همراز و مشاور و معاون بلندمرتبه اميرمؤمنان و مام پرفضيلت فرزندانش، و روزگارى كه در اوج تركتازى بازيگران قدرت و خداوندگاران ريا و فريب و زهد و تظاهر و زورمدارى و خودكامگى و تاريك انديشى، كه مردى يافت نمى شد تا از شهسوار حق و محور عدل و جانشين راستين محمد و ميراث معنوى و سياسى و آرمان نبوى دفاع كند، او، آرى، فاطمه، قهرمانانه گام به ميدان جهاد فكرى و فرهنگى و عقيدتى نهاد و موج آفريد و حماسه اى جاودانه پديد آورد و در عرصه هاى گوناگون، جهادى سترگ و پايان ناپذير و روشنگرانه و انسانى را پى ريخت و تا مرز شهادت و دفن شبانه و پنهانى، تشييع غريبانه و مظلومانه و مزار ناپيدا و تفكرانگيز و درس آموز و سرشار از ((چرا؟)) پيش رفت و بخش پايان ناپذير كتاب و جود خويش را گشود.
او بر ضد افعى استبدادى كه دگر باره در حال جان گرفتن بود، به پاخاست.
براى خاموش ساختن لهيب سوزان تجاوز و تهاجمى كه در راه بود، حركت كرد.
براى نجات جامعه از شراره طغيانى كه بر ضد آن در حال سازماندهى ارتجاعى ترين نيروها براى سوزانيدن هستى آن بود، بادرايت و شجاعت به خروش آمد.
براى متزلزل ساختن پايگاه هاى چپاول و غارت و ستمى كه به نام عدالت و قسط در حال بنياد بود، فرياد كشيد.
براى شناساندن عجوزه فرتوت و جذامى ظلم و جور كه با هزاران فريب و نيرنگ و كرشمه و ناز خود را فرشته اى فريبا و طناز مى نماياند، به مسجد پيامبر، كه تا پيش از غصب و اشغال به وسيله انحصار و سركوب و تاريك انديشى و خشونت، سنگر توحيد و تقوا و عدالت و آزادى بود، براى روشنگرى رفت.
براى دريدن ستار فريب و نماياندن چهره كريه جلادان و غداره بندان و آتش افروزانى كه بر هر گذرگاه حساس تاريخ، با ريا و سالوس و عوام فريبى، براى به يغما بردن هستى و كرامت و آزادى و شرافت ملت ها كمين مى كنند، آن خطابه شورانگيز و غرور آفرين و عميق و جامع و تاريخ ‌ساز را با آن شهامت وصف ناپذير و ژرف نگرى ويژه خود در رواق تاريخ و در گوش ‍ عصرها و نسل ها طنين افكن ساخت.
براى نشان دادن ماهيت سودجويان، خودپرستان، خودكامگان، بزدلان و ساده انديشانى كه جز منافع آنى و زود گذر خود را نمى بينند و خود را برتر و بالاتر از ديگران مى پندارند و تنها منافع خويش را از ميان همه منافع و حقوق بر باد رفته و پايمال شده مى جويند، شامگاهان كوچه ها و پس ‍ كوچه هاى مدينه را گام سپرد و در خانه مهاجر و انصار را زد و آنان را از خطر سهمگين بيداد و صداى گام هاى وحشت زا و درنده خوى استبداد سياه و ديرپاى اموى و عباسى و ديگر تاريك انديشان و پايمال كنندگان حقوق بشر در ستار دين و به نام خدا و مذهب، بيدار باش داد.
براى رسوا ساختن ديوسيرتان تاريخ كه در چهره فرشتگان دروغين نجات، دانش و فرهنگ، استعدادها و امكانات، جانها و دارايى ها، احساسات و عواطف، واژه هاى مقدس و باورهاى مورد احترام توده ها را در انحصار گرفته و با شيادى و دجالگرى مغزهاى پرنبوغ برخاسته از آنان را نيز به اسارت فكرى و عملى خويش مى گيرند، از ((امير)) ارزشها و والايى ها و قداست ها و عدالت ها و حريت ها و نيايش ها و مردم خواهى ها و بشردوستى ها دفاع كرد.
براى از ميدان بيرون راندن خودكامگانى كه بيدادگرى شان همان گونه كه فاطمه (عليها السلام) ژرفنگرانه پيش بينى كرده بود، جانكاه و طاقت فرسا و استخوان سوز و ديرپا و انحطاطآفرين و در نهايت درجه ناجوانمردانه و عارى از وجدان و رذيلانه بود، آرى، ((اميره)) نور و روشنايى براى زدودن ظلمت ها، ناآگاهى ها،، غفلت ها، ساده انديشى ها، تعصبات كور، درخشيدنى ديگر آغاز كرد تا همگان اگر خواستند با اين مشعل فراراه، جرثومه تجاوز و فريب را در هر ستار و با هر شعارى كه چهره منحوسش را نهان كند و با هر رنگى خود را بزك نمايد، و در هر برهه اى از تاريخ و در هر جامعه اى ظاهر گردد، آن را بشناسند.از نهيب شبان بيداردل و هوشيار، بيدار گردند و به دامان گرگ هاى درنده روى نياورند.
او در فرارسيدن دوباره شب هاى سرد زمستان ستم و آغاز دوباره يخبندان ارزش ها كه بار ديگر مى رفت تا گل ها و گل بوته هاى عطرآگين عصر درخشان رسالت را كه يادگار پدرش محمد (صلى الله عليه و آله) بودند، بلرزاند و آن گاه كه كرم ساقه خوار و مخفى جاهليت و استبداد بر آن بود تا دگر باره شيره جان توده ها را بمكد و قامت رساى استقلال و استوارى و آزادى و آگاهى و حقوق انسانى و امنيت و كرامت شان را از درون بپوساند و پوچ و پوك سازد و مردم را در برابر بيدادى كه در حال سركشيدن بود به تعظيم و ذلت و حقارت - آن هم به نام خدا و باورهاى مقدس دينى - وا دارد، آرى، آن روز، آن روز سرد و سخت كه براى دفاع از حق و عدالت و ارزش ها، كسى به يارى ((امير)) والايى ها و رادى ها به ميدان نيامد، آنروز، آرى، آن روز، اين ((اميره)) ارزش ها و والايى ها بپاخاست و بامنطق پولادين، امواج دانش و بينش، حقگويى و حق طلبى، انگيزش به خردمندى و خردورزى، روشنگرى و انديشاندن، با خون دل، با استخوان هاى سينه، با بازوان گره خورده، با نفس گرم، با فرياد حق طلبانه و هشدارهاى برخاسته از پرده دل و با مردم دوستى و خيرخواهى و خداجويى، و با خون مقدس ‍((محسن))، آن كودك شهيدش، قرآن و عترت، دو يادگار و دو امانت گرانمايه پيامبر، را مرزبانى كرد و شعله اميد و نويد را روشن و برافروخته داشت و خون بر رگهاى تاريخ تزريق كرد، و روح بلندآوازه و تابناكش را كه نه در حصار تن محصور بود و نه در زندان زمان و مكان، آن را در امتداد زمان تا دامنه رستاخيز جارى ساخت و شاهكارى آفريد و تدابيرى انديشيد كه ديگر سرماى استخوان سوز شام تيره بيداد و فريب و دجالگرى نتواند بى سر و صدا حاكم گردد و جاهليت و بيداد را عدالت، نفاق و خودكامگى را دين، و شرك و زندقه را توحيد، و كفر بزك شده را اسلام، و مذهب سالارى مخوف و هراس انگيز و ترور و وحشت شيفتگان قدرت و تاريك انديشان خشونت كيش را حاكميت دين پاك و بشر دوستانه خدا و سبك و سيره آزادمنشانه و قانونگرايانه و پرجاذبه و مردمى پيامبر عنوان دهد.

---------------------------------

1-بحار الانوار، ج 16 ص 81 و ج 43، ص 3؛ بيت الاحزان، محدث قمى، ص 20؛ اختصاص، ص 31؛ دلائل الامامة، ص 9؛ عوالم، ج 11، ص 44 و 202.
--------------------------
على كرمى فريدنى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page