نام هاى بلند آوازه او
امتياز ديگر دخت گرانمايه پيامبر، نام هاى جاودانه و زيبا و بلندآوازه اى است كه پس از طلوع خورشيد جهان افروز وجودش از آسمان براى پيامبر آمد و فرشتگان، آنها را با شكوه و احترام بدرقه كردند و هر كدام از اين نام ها بيانگر بعدى از ابعاد وجود آن بانوى فرزانه است.
لفاطمة (عليها السلام) تسعة اسماء عندالله: فاطمة والصديقة والمباركة والطاهرة والزكية والراضية والمرضية والمحدثة والزهراء.(1)
((براى ريحانه پيامبر، فاطمه (عليها السلام)، در بارگاه خدا نه نام مقدس و باعظمت است؛ اين نام هاى بلند عبارتند از: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه و زهرا)).
پاره اى از دانشوران، افزون بر اين نام هاى باعظمت، نام هاى ديگرى نيز براى آن حضرت آورده اند كه از جمله آنها عبارتند از: بتول، سيده، حوريه، نوريه، حانيه، مريم، حره و عذرا.
گفتنى است كه هر كدام از اين نام ها و نشان هاى آن حضرت كه در روايات آمده است، داراى مفهوم و محتوايى ويژه و نشانگر بعدى از ابعاد شخصيت پرشكوه و الهام بخش اوست، كه براى نمونه به پاره اى از آنها اشاره مى رود.
1- نام مقدس ((فاطمه))
واژه مقدس و پر ارج ((فاطمه))، نخستين نام بلند آوازه ريحانه پيامبر است.
پنجمين امام نور در اين مورد مى فرمايد:
لما ولدت فاطمة (عليها السلام) اوحى الله الى ملك فانطق به لسان محمد (صلى الله عليه و آله) فسماها ((فاطمة)) ثم قال: انى فطمتك بالعلم.(2)
((هنگامى كه دخت سرفراز پيامبر، جهان را با ولادتش نورباران ساخت، خداى بى همتا به فرشته اى فرمان داد كه واژه مقدس ((فاطمه)) را به عنوان نام نوزاد خانه رسالت و نبوت به زبان پيامبرش جارى سازد.
آن گاه خود آفريدگار هستى با خطاب به آن نوزاد شكوهبار و مبارك فرمود: من دانش را براى تو جايگزين غذا ساختم و علم را به تدريج همچون شير مادر بر تو خواهم چشاند.))
و بدين سان نوزاد مبارك بيت رفيع رسالت، بسان ((يحيى))، آن پيامبر پرشورى كه خدا نامش را برگزيد و به ((زكريا)) فرستاد، نامش از جانب خدا برگزيده مى شود (3) و به خواست آفريدگارش به اين نام بلند و پرشكوه مفتخر مى گردد.
ششمين امام نور، حضرت صادق فرمود:
لفاطمة تسعة اسماء عندالله...
فاطمه در پيشگاه خدا داراى نام هاى بلند و برگزيده اى است؛ از جمله اين نام هاى نه گانه، نام پرشكوه فاطمه است.
پرسيدند، واژه ((فاطمه)) چه پيامى دارد؟
فرمود:اءى فطمت من الشر.
((منظور اين است كه اين بانوى بانوان از هر بدى و شرارت و نقطه منفى جدا و گسسته است و ذره اى نقطه سياه در قاموس زندگى او راه ندارد.))
هشتمين امام نور از پيامبر آورده است كه فرمود:
يافاطمة اءتدرين لم سميت فاطمة؟ قال: على (عليه السلام): ولم يا رسول الله؟ قال: لانها فطمت هى وشيعتها من النار.
((فاطمه جان! گرامى دخترم! مى دانى چرا فاطمه نامگذارى شده اى؟))
((على (عليه السلام) كه آن جا بود، پرسيد: ((راستى چرا اى پيامبر خدا؟))
فرمود: ((براى اين كه او و رهپويان راستين راه افتخارآفرين اش از آتش بازداشته شده اند)).
و بدين سان، ((فاطمه)) يعنى: بى نظير و بى همانند؛ يعنى: آموزش يافته بارگاه دوست؛ يعنى: پاك و پاكيزه از نقاط ضعف و منفى: يعنى: نجات يافته از آتش و آفت؛ و اين همه را خدا برگزيده و خدا تضمين فرموده است.
2-((زهرا)) يا اختر فروزان
واژه نورافشان زهرا، از ((زهور))، به معناى درخشندگى برگرفته شده است، و زهرا يعنى: درخشنده، نورافشان و تابان.
او به راستى زيبا و درخشنده بود؛ زيباى ظاهر و زيباى باطن؛ سراپا نور بود و كران تا كران وجودش عطرآگين و منور به نور معنويت و دانش و عرفان و توحيد و تقوا و آزادگى و عفاف و شهامت.
ستاره زهره كه سحرگاهان در آسمان مى درخشد، آن را ((زهره)) نام نهاده اند و فاطمه (عليها السلام) نيز بدان دليل كه اندامى سپيد و سيمين گون داشت و بدان دليل كه چهره نورانى اش بسان ماه مى درخشيد و در سيما و صورت و رفتار و سيرت، بسان پيامبر تلاءلؤ داشت و بدان دليل كه در آسمان غمزده و تيره و تار ((زن))، به صورت اختر فروزانى به نورپاشى و فروغ افكنى پرداخت و تاريكى ها و ظلمت هاى زندگى را زدود و به نور دانش و كمال و عفاف و تقوا و فرهنگ و معنويت روشن ساخت، آفريدگارش او را ((زهراء)) نام نهاد.
از ششمين امام نور پرسيدند:
لم سميت فاطمة (عليها السلام)، الزهراء؟
((چرا دخت سرفراز پيامبر، ((زهراء)) ناميده شد؟))
فقال (عليه السلام): لاءن الله خلقها من نور عظمته (4).
فرمود: ((بدان دليل كه خداوند او را از نور شكوه و عظمت خويش آفريد.))
و نيز از آن گرامى آورده اند كه فرمود:
كانت اذا قامت فى محرابها زهر نورها لاءهل السماء كما يزهر الكواكب لاءهل الاءرض (5).
بانوى شايسته كردار ((ام سلمه)) در وصف او مى گويد:
كانت فاطمة اءشبه الناس وجها و شبها برسول الله (6).
او در سيماى پرفروغ و شكوهبارش شبيه ترين ها به پيامبر خدا بود؛ همان گونه كه منش و رفتارش.
و بانوى ديگرى از بانوان مسلمان، او را بسان ماه در شب چهارده وصف مى كند:
كانت كاءنها القمر فى ليلة البدر(7).
3- سومين نام بلند آوازه او
واژه ارجدار ((صديقه))، سومين نام بلندآوازه ريحانه پيامبر و نشانگر بعد ديگرى از بوستان عطرآگين وجود و شخصيت والاى اوست.
واژه شناسان، اين واژه را به مفهوم انسانى بسيار راستگو و درست انديش تفسير كرده اند؛ انسانى كه به راستى در قلمرو راستى و راستگويى در اوج كمال است؛ به گونه اى كه راستى با كران تا كران وجود او آميخته شده و اين ارزش والاى الهى و بشرى، شيوه و روش هماره او گرديده و او در انديشه، عقيده، گفتار، نوشتار، اظهارنظر، انتقاد، خيرخواهى و پند و اندرز، جز بر اساس راستى و درستى و صفا سخن نمى گويد و تنها بر اساس حق و عدالت راه مى پويد و عملكردش راستى گفتار و درستى سخنانش را به نمايش مى نهد.
قرآن اين وصف را تنها در خور پيامبران بزرگ و گرانقدرى چون ابراهيم، ادريس، اسماعيل، موسى، عيسى، محمد، و بانوان برجسته و پاكى چون: مريم، مام ارجمند مسيح، و توحيدگرايان و فرمانبرداران راستين خدا و اصلاحگران واقعى مى نگرد؛ درخور كسانى كه به راستى در شمار، بسيار اندك هستند و در ميان انسان ها گوهرى ناب اما بسيار كمياب.و دخت فرزانه پيامبر، نمونه والاى آن گوهرهاى كمياب و يا درى يگانه بود.
او بر پرفرازترين مرحله راستى و درستى و ايمان و باور و گواهى و تصديق خدا و پيامبر و مقررات و مفاهيم آسمانى اوج گرفت و به مقام والاى ((صديقين)) پركشيد و به جايى رسيد كه پيامبر به فرمان خدا نام او را ((صديقه)) برگزيد.
از پيامبر گرامى آورده اند كه به اميرمؤمنان فرمود:
اءوتيت ثلاثا لم يؤ تهن اءحد ولا اءنا: اءوتيت صهرا مثلى ولم اءوت اءنا مثله.و اءوتيت زوجة صديقة مثل ابنتى ولم اءوت مثلها زوجة.
و اءوتيت الحسن و الحسين من صلبك و لم اءوت من صلبى مثلهما.
و لكنكم منى و اءنا منكم (8).
((على جان! سه نعمت گرانبها، تنها به تو ارزانى شده است و به هيچ كس حتى به من نيز ارزانى نشده است.اين سه نعمت عبارتند از:
1- پدر زنى همانند من به تو ارزانى شده در حالى كه من پدر زنى همانند پدر زن تو ندارم.
2- به تو همسر گرانقدر و پرشكوهى چون دخترم ((صديقه)) ارزانى شده است و به من چنين موهبتى داده نشده است.
3- به تو فرزاندانى بسان دو نور ديده ام حسن و حسين داده شده است در حالى كه من تا كنون پسرانى همانند آن دو نداشته ام؛ اما همگان بدانند كه شما همگى از من هستيد و من از شما.))
از ششمين امام نور در اين مورد آورده اند كه آن بانوى شكوهبار و پرمعنويت به راستى تصديق كننده حق بود و عصرها و نسل هاى پيشين بر محور شناخت و معرفت او چرخيده است:
وهى الصديقة الكبرى، وعلى معرفتها دارت القرون الاولى (9)
4- چهارمين نام پرشكوه
نام ديگر دخت فرزانه پيامبر، واژه مقدس و ارجدار ((طاهره)) است و اين نام بلند و پرشكوه نيز نشانگر پاكى و قداست و معنويت وصف ناپذير اوست؛ نشانگر اين حقيقت است كه آن دخت بهشت در ظاهر و باطن، انديشه و عقيده، گفتار و نوشتار، رفتار و كردار، شيوه و سبك، سكوت و خروش، اندرز و هشدار و در همه ابعاد زندگى و ميدان هاى حيات، پاك و پاكيزه بود، و اين پاكيزگى از پليدى ها ناپسندى هاى ظاهرى و باطنى و يا در كردار و رفتار را، هم قرآن گواهى مى كند و هم دريافت دارنده قرآن و هم امامان نور.
قرآن در گواهى خويش بر قداست و پاكيزگى و خاندان وحى و رسالت - كه فاطمه محور و مدار آن كانون نور و روشنايى است - مى فرمايد:
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا(10)
((هان اى خاندان پيامبر! خداوند مى خواهد هر گونه پليدى را از شما بزدايد و شما را آن گونه كه مى بايد، پاك و پاكيزه سازد))
در داستان فرود اين آيه شريفه آورده كه: پيامبر در خانه بانو ((ام سلمه)) بود كه اين آيه شريفه بر قلب مصفاى او فرود آمد.آن حضرت بى درنگ دخت ارجمندش فاطمه و دو فرزندش حسن و حسين را به همراه اميرمؤمنان فراخواند و آنان را بر گرد خويش زير كساء نشاند و فرمود:
هؤ لاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا(11)
((هان! بدانيد كه اينان خاندان من هستند و خدا ناپسندى را از اينان دور ساخته و آن گونه كه شايسته و بايسته است اينان را پاك و پاكيزه گردانيده است.))
در اين هنگام ((ام سلمه)) پيش رفت و اجازه خواست تا در كنار آنان قرار گيرد اما پيامبر فرمود: نه! تو در جاى خود باش! تو انسان شايسته اى هستى اما در شمار اين پاكان و پاكيزگان بارگاه خدا نيستى!انت على مكانك انت فى خير(12)
5- پنجمين نام مقدس او
نام ديگر ريحانه پيامبر، واژه ارجمند ((مرضيه)) بود كه اين نام نيز از قرآن برگرفته شده و نشانگر اين واقعيت است كه آن بانوى نمونه به گونه اى انديشيد و به سبكى راه زندگى را در پيش گرفت و به دنيا نگريست و به ارزش هاى والاى انسانى، دنياى وجود خويش را آراست كه خدا از او خشنود و او نيز از خدا خشنود است.
او از نظر انديشه و عقيده،
بينش و گرايش،
عبادت و بندگى،
فرمانبردارى از خدا و اطاعت او،
پارسايى و ساده زيستى،
از نظر انفاق و مردم نوازى،
شكيبايى بر ناملايمات و پايدارى در راه حق،
و از نظر اخلاق فردى، خانوادگى، اجتماعى، سياسى، هنرى، فرهنگى و ديگر ابعاد زندگى مورد پسند و خشنودى خدا زيست.
پيامبر گرامى در اين مورد فرمود: فرشته وحى به هنگامه طلوع خورشيد جهان افروز فاطمه، بر من فرود آمد و ضمن عرض تبريك، پيام خدا را آورد كه:
اى پيامبر! خداى فرزانه به شما و فرزند گرانمايه و نورسيده ات درود مى فرستد.الله يقرؤ ك السلام و يقراء مولودك السلام (13)
6- واژه ارجمند ((بتول))
واژه مقدس ((بتول)) از ديگر نام هاى گرامى ريحانه پيامبر است.و آن حضرت بدان جهت به اين نام مقدس نامگذارى گرديد كه:
1- از نظر عفاف و پاكى و آراستگى به فضيلت هاى اخلاقى و ارزش هاى انسانى در پرفرازترين موقعيت قرار داشت.
2- از نظر شخصيت خانوادگى و ريشه و تبار، از همه زنان عصرهاى و نسل ها برتر و ممتازتر است.
3- بدان دليل كه از ارزش هاى مادى و زرق و برق دنيوى دل بريده و به معنويت و كمال دل بسته و شيفته و شيداى حق و عدالت بود، و به مريم، مام ارجمند مسيح نيز به همين جهت مريم مى گفتند.
4- بدان دليل كه كران تا كران سازمان وجود و اعضا و اندام هايش زيبا و پرشكوه و كامل و شاهكار آفرينش بود و آفريدگارش در هيچ يك از اعضا و اندام هايش از زيبايى فروگذارى نكرده و به راستى او را نمونه جمال و كمال و شاهكار زيباى آفريش خواسته بود.
5- بدان جهت كه دل در گرو عشق خدا داشت و اعتماد به او، و از غير او گسسته بود و علاقه او به همه آفريده ها و يا بنده اى از بندگان خدا، در جهت خشنودى خدا براى او مطرح بود.
6- و سرانجام اين كه بدان دليل به اين نام مبارك ناميده شد كه خدا به او كرامت و فضيلت بخشيده و از پليدى هاى درونى و برونى و عوارض زنانه هماره پاك و پاكيزه بود.
در مورد واژه ((بتول)) كه يكى از نام هاى بلندآوازه فاطمه است فرمود:
سميت فاطمة بالبتول لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا.
او بتول ناميده شد بدان دليل كه در فضيلت و كمال و دين باورى و شرافت از همه زنان عصرها و نسل ها ممتاز بود.
و نيز فرمود:
لانقطاعها عن الدنيا الى الله.
((بدان جهت كه دل از زرق و برق دنيا گسسته و به خدا پيوسته داشت.
و بدان جهت كه از عادت ها و عوارض بانوان پاك و پاكيزه بود)).
7- الهام گيرنده يا همسخن فرشتگان
واژه مقدس ((محدثه))، نام ديگر ريحانه سرفراز پيامبر است.
آن حضرت بدان دليل به اين نام خوانده شد كه بسان مريم، مام ارجمند مسيح، همسخن فرشتگان بود و آنان با او به گفت و شنود مى پرداختند و به او حديث مى گفتند؛ درست همان گونه كه به مريم.
از ششمين امام نور آورده اند كه مى فرمود: فاطمه را بدان جهت ((محدثه)) ناميده اند كه فرشتگان از آسمان فرود آمده، با او گفتگو مى كردند؛ همان گونه كه با ((مريم))؛ و همان گونه كه او را ندا مى دادند، به فاطمه (عليها السلام) نيز ندا دادند كه:
((هان اى فاطمه! خدا تو را برگزيد و پاك و پاكيزه ساخت و تو را بر همه زنان گيتى برترى بخشيد.هان اى فاطمه! در پيشگاه پروردگارت خضوع كن و سجده بجا آور و با ركوع كنندگان ركوع نما.))
انما سميت فاطمة ((محدثه)) لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران فتقول الملائكة: يا فاطمة! ان الله اصطفاك و طهرك واصطفاك على نساء العالمين، فتحدثهم و يحدثونها...(14).
سخن گفتن فرشتگان با ريحانه پيامبر براى كسانى كه با شخصيت والاى او آشنا هستند، چيز عجيبى نيست؛ چرا كه به صراحت قرآن شريف، فرشتگان افزون بر پيام آوران بارگاه خدا، با ديگر شايستگان بارگاه او نيز ممكن است همسخن شوند و براى آنان پيام آورند.
مگر به صراحت قرآن شريف، فرشتگان با مريم سخن نگفتند؟(15)
مگر نويد برگزيدگى، پاكى و برترى او را بر زنان روزگار خويش به او ندادند؟
مگر آنان با ساره، همسر ابراهيم، پدر توحيدگرايان گفتگو نكرده و نويد ولادت اسحاق و پس از آن، يعقوب را به او ندادند؟(16)
و مگر پيام خدا را به مام ارجمند موسى، پس از ولادت و به خطر افتادن جان گرامى اش از سوى دستگاه پليد استبداد را براى او نياوردند كه چه تدبيرى بينديشد؟(17)
آيا اينان پيامبران خدا بودند؟
روشن است كه هرگز!
اينان، نه پيامبر بودند و نه صاحب رسالت و دعوت، بلكه اين افتخار را يافتند كه ((محدثه)) و همسخن فرشتگان شوند؛ همان كسانى كه به بيان قرآن، نه در شمار پيامبران قرار دارند و نه رسولان؛(18) بلكه بزرگان و شايستگان و برجستگانى هستند كه به آنان حديث مى شود و به گونه اى الهام مى گيرند و حقايق را دريافت مى دارند.
و ريحانه ارجمند پيامبر سالار و سرور اين چهره هاى پرشكوه و برجسته امت ها بود، فرشتگان با او همسخن مى شدند و رازهاى معنوى و آسمانى به او مى گفتند و سخنان جان بخش او را مى شنيدند.
علامه امينى در اين مورد مى نويسد: دانشوران و دانشمندان امت از شيعه و سنى، بر اين باورند كه در امت پيامبر نيز بسان امتها و جامعه هاى پيشين، چهره هاى درخشانى بوده اند كه به آنان الهام مى گشت و حديث گفته مى شد و آنان ((محدث)) بودند و پيامبر نيز از اين حقيقت خبر داد.تنها چيزى كه هست، سخن در مصداق چنين كسانى است كه از ديدگاه رهروان راه خاندان وحى و رسالت، اميرمؤمنان و يازده فرزند آن حضرت كه امامان خاندان پيامبر هستند، دانشوران و دانشمندان و ((محدث)) مى باشند و ريحانه پيامبر، فاطمه نيز ((محدثه)) است، اما پيامبر نيست.(19)
بخش 3: نام هاى بلند آوازه و لقب هاى الهام بخش او
- بازدید: 10164