بخش 4: رشد و شكوفايى در محيط و شرايط آرمانى

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

سرانجام با تدبير شگرف و تفكرانگيز دستگاه حكيمانه آفرينش، از افق خانه پدر نمونه و پيشواى والا و مربى بى نظير و گرانقدرى چون پيامبر مهر و خرد، و مام حق جو و حق پو و فضيلتخواهى چون بانوى خردمند و روشنفكر حجاز، خورشيد فروزان وجود ((فاطمه)) طلوع كرد و با آغاز درخشش و نورافشانى خويش، جهان را به نور خود نورباران ساخت.
اين طلوع مبارك در سال پنجم از بعثت و انگيزش محمد (صلى الله عليه و آله)، در مكه و در كنار كهن ترين معبد توحيد و تقوا روى داد.
ولدت فاطمة بعد ما اءظهر الله نبوة نبيه و انزل عليه الوحى بخمس ‍ سنين (1).
آرى، اين كودك شكوهبار، با آن تدابير و زمينه سازى هاى همه جانبه، در كانون وحى و رسالت ديده به جهان گشود؛ در خانه اى كه سرشار از مهر و عواطف انسانى،
سرشار از ارزش هاى والاى اخلاقى،
سرشار از درايت و هوشمندى،
سرشار از تدابير علمى براى رشد و كمال،
سرشار از ادب و ادب آموزى،
سرشار از تربيت و امكانات تربيتى،
سرشار از ظرافت ها،
سرشار از لطافت ها براى رشد و اوج،
سرشار از ايمان و اخلاص،
سرشار از كرامت و عظمت،
سرشار از راستى و پاكى،
سرشار از ابتكار و خلاقيت،
سرشار از حق پويى و حق مدارى،
سرشار از مردم خواهى و بشردوستى،
سرشار از سعادت و نيكبختى،
سرشار از عدالت و آزادى،
سرشار از فضيلت خواهى و فضيلت پرورى،
سرشار از شكيبايى و بردبارى قهرمانانه،
سرشار از شجاعت و شهامت،
سرشار از عفاف و متانت،
سرشار از ايثار و فداكارى،
سرشار از پروا و درستى،
سرشار از بخشندگى و بلندنظرى،
سرشار از ابداع و ابتكار،
سرشار از الهام و اميد،
سرشار از اطمينان و اعتماد به نفس،
سرشار از آرمان و افتخار،
سرشار از عشق و شيدايى،
سرشار از شور و شعور، و سرشار از شيفتگى و دلدادگى به حق و عدالت و احياى حقوق و آزادى انسان بود، ولادت يافت.
آن حضرت در چنين كانون نور و رستگارى و چنين محيط مساعد و عطرآگينى، مراحل رشد و تربيت و شكوفايى را آغاز كرد و در كنار مربى جامع و كامل و وصف ناپذيرى چون پيامبر - كه خود تربيت يافته دست قدرت حق و ادب آموخته بارگاه خداست - با گام هاى بلند و استوار، راه كمال و جمال را پيش گرفت و در فضاى مقدس و آماده اى كه پدرى چون محمد، نورافشانى مى كرد و مهر و عشق و درايت مام خردمند و لايق و پاكباخته اى چون ((خديجه)) آنجا را گرمى و حرارت و صفا مى بخشيد، شخصيت او به سرعت رو به شكوفايى نهاد و راه پويايى و پايندگى و جمال و جلال را با سرعتى شگرف تا پرفرازترين مرحله آن، هدف قرار داد و رفت تا در بلنداى قله شكوه و عظمت جلوه گر شود و نمونه و سمبل والايى ها و برازندگى ها و ارزش ها گردد.
محيط مساعد و سرشار از عدالت و آزادى
آرى، فاطمه (عليها السلام) در راه رشد و كمال و ظهور توانايى ها و استعدادهاى ستايش برانگيز دنياى پراسرار وجودش، در يك محيط تربيتى بسيار مطلوب، شرايط مساعد و در كنار پدر نمونه و مربى بى نظيرى با اين ويژگى هاى اساسى و سرنوشت ساز مى زيست:
1- پدرش كه آموزگار، مربى، مقتدا، محبوب، عزيزترين و پرشكوه ترين انسان عصرها در نظر او بود، از سويى چشمه سار دانش و بينش و علوم آسمانى را در بوستان وجود او، با بهترين سبك و دلپذيرترين شيوه مى جوشاند و به جريان مى انداخت و او را از مفاهيم و معارف والا سرشار مى ساخت و شايسته ترين و بايسته ترين درس هاى توحيدگرايى و پرواپيشگى و بشردوستى و زيباترين حقايق و پرجاذبه ترين واقعيت ها را كه از وحى و رسالت سرچشمه مى گرفت، همه را به ريحانه ارجمندش، مى آموخت و همه را به كام جان شيفته و عاشق حق او و بوستان زيبا و پر راز و رمز وجودش مى باراند و آن جان پاك و آماده اوج را سيراب مى ساخت.
2- از دگر سو او را در يك محيط سرشار از عدالت و آزادى، در آغوش ‍ مادرى خردمند و فضيلت خواه، با بهترين و شايسته ترين و انسانى ترين شيوه هاى تربيتى، از آن جمله، روش ارائه الگو - كه از مؤ ثرترين روشها و وسايل تربيت اخلاقى و روانى و روحى و اجتماعى و سياسى و انسانى در سازندگى و برازندگى كودكان و نوجوانان و جوانان است - مى پروراند، چرا كه آن مربى والا و آن آموزگار بى همتا، دخت نمونه اش را در راه پذيرش اين دانش ها و بينش ها و آراستگى ها و والايى ها و نشانه هاى اوج، بسيار آماده مى ديد و در كران تا كران جان پاك و قلب نورانى او روشنى و برازندگى وصف ناپذيرى احساس مى كرد و آن وجود گرانمايه را در پيمايش پله هاى صعود و درجات كمال و جمال، در اوج آمادگى مى يافت.
3- در كنار اين دو اصل اساسى، با باران مهر و محبت و تشويق و گراميداشت سنجيده و حساب شده و الهام بخش و حكيمانه، شخصيت او را، هرچه بيشتر صيقل و جلا مى داد و اراده اش را پولادين تر و اعتماد به نفس وى را پرتوان تر و استوارتر و تزلزل ناپذيرتر مى ساخت؛ چرا كه سبك و سيره پيامبر در تربيت و مديريت، در گفتار و عمل اين گونه بود كه:
اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم (2)
((فرزندان خود را گرامى بداريد و به آنان احترام كنيد و با آداب و سبكى زيبنده با آنها گفتگو و رفتار نماييد.))
و نيز اين گونه كه:
احبوا الصبيان وارحموهم و اذا وعدتموهم ففوا لهم...(3)
((كودكانتان را دوست بداريد و با آنان پر مهر و محبت باشيد؛ و هنگامى كه به آنان وعده اى مى دهيد، به آن وفا كنيد.))
و اين سان كه:
رحم الله من اعان ولده على بره...
((رحمت خدا بر پدر و مادرى كه فرزندش را به نيكوكارى بينگيزد و او را در راه رشد و شكوفايى، يارى رساند!
پرسيدند: چگونه؟
قال: يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره ولا يرهقه و لا يخرق به (4)
فرمود: آنچه را كه در توان كودك است و انجام مى دهد، از او بپذيرد؛
و آنچه انجام آن براى كودك طاقت فرساست، از او نخواهد؛
او را با گفتار و رفتار نسنجيده، به گناه و سركشى برنينگيزد؛
و ديگر اين كه در برابر او دروغ و ناروا نگويد و به كار ظالمانه و ناپسند دست نيازد و بدآموزى نكند.))
و اين گونه كه:
رحم الله عبدا اعان ولده على بره بالاحسان اليه، والتاءلف له، وتعليمه و تاءديبه (5)
((رحمت خداى بر آن مربى و پدر و مادرى كه فرزندش را به نيكى بينگيزد و در اين راه، او را يارى كند.به او در راه رشد و كمال احسان نمايد و بسان كودكى، رفيق راه دوران كودكى او شود و او را آموزش دهد و ادب آموزد.))
آرى، سبك و سيره آن مربى آسمانى، نه تنها بارش باران مهر و محبت به ريحانه ارجمند خويش و فرزندان او بود، كه به همه كودكان و نوجوانان و جوانان، سخت محبت مى فرمود و آنان را فرزندان خويش مى نگريست و نگران سرنوشت آنان بود و همه را گرامى مى داشت؛ تا آنجايى كه آن حضرت را اين گونه وصف نمودند كه:
((مهر و محبت به نسل نو خاسته، از سيره و سنت پيامبر خداست.))
والتلطف بالصبيان من عادة الرسول (6)
4- و از اين سه اصل، سرنوشت سازتر اين بود كه محيط تربيت و پيشرفت و اوج گيرى فاطمه، خانه عدالت و آزادى و كانون مهر و منطق و مركز دانش و فرهنگ و پايگاه راستين آزادى و آزادگى بود، و به جاى شيوه هاى فشار و تهديد و ارعاب، عشق به كمال، و شور به اوج و پيشرفت، و شعور به سوى ترقى، و دلگرمى و اميد و نشاط را با بهره ورى درست از سرمايه هاى فطرى و انسانى حب به ذات و ترقى خواهى انسانى، در آن كودك بى نظير و شكوهبار، شعله ور مى ساخت.
آرى، آن مربى والا و آسمانى، براى رشد و اوج هر چه بيشتر، بهتر، و سريع تر ريحانه ارجمندش، براى او يك محيط مساعد و دلپذير و بسيار مطلوب و محبوب تربيتى كه حال و هوا و فضاى آن سرشار از عدالت و آزادى، راستى و آزادمنشى، صداقت و صراحت، و انگيزش همه جانبه به سوى والايى ها بود، پديد آورده و او را در آن شرايط وصف ناپذير به سوى آسمان فضيلت ها به پرواز در مى آورد، و به ديگر مربيان و اصلاحگران و پدران و مادران و مديران جامعه نيز، رعايت اين اصل اساسى را در تربيت و سازندگى و رشد و بالندگى كودكان و نوجوانان، سخت سفارش مى كرد، و به همگان اين درس را مى داد كه:
هان اى انسان ها!
مربيان!
پدران!
مادران!
فرهنگيان!
اصلاحگران!
رهبران راستين!
روشنفكران!
هنرمندان!
دست اندركاران تربيت و سازندگى!
جامعه ها و تمدن ها!
الگوها، نمونه ها، سمبل ها!
مديران و دولت هاى برخاسته از اراده و راءى آزادانه و آگاهانه مردم!همان گونه كه يك شاخه گل، تنها در شرايط مساعد، هواى آزاد، بهره ورى كافى از نور و آب و غذا مى تواند به شكوفه و گل و دانه و بار بنشيند و همه جا را رونق و صفا بخشد و عطرآگين سازد و گلستان كند، استعدادهاى درونى انسان ها نيز تنها در يك محيط مساعد و شرايط مناست و برخوردار از عدل و آزادى و رعايت حرمت و كرامت انسان و احترام به حقوق بشر شكوفا مى شود و تنها در خانه و جامعه بهره ور از دموكراسى واقعى و مشاركت حقيقى مردم در سرنوشت جامعه كوچك يا خانه بزرگ خويش است كه خردها و شعورها و انديشه ها و فطرت ها و كشش هاى عالى و اوج بخش، گل مى كند و نتايج سودبخش آنها به انسان باز مى گردد.
آن حضرت بارها و بارها به همگان دلسوزى مى كرد و اين درس را مى داد كه يكى از اساسى ترين شرايط رشد و تكامل براى همه، به ويژه براى كودك و جوان، آزادى عادلانه محيط زندگى است؛ چرا كه در شرايط زورگويى و خودسرى، تجاوز و حق كشى، استبداد و اختناق، سانسور و قيم مآبى، ظلم و جور، وحشت و ترور، ميداندارى اوباش و اراذل و دسته هاى چماقدار، ناامنى و عدم اطمينان به آينده و ياءس از رعايت حقوق و احترام به شخصيت، هرگز نبايد اميد رشد و پيشرفت واقعى فرد و جامعه را داشت؛ چرا كه در آن محيط تربيتى و اجتماعى كه ياءس به جاى اميد، بى انگيزگى و كسالت به جاى شور، حماقت به جاى شعور، ظلم به جاى عدل، خودسرى به جاى قانون، زورمدارى به جاى پاسخ ‌گويى، عدم تحمل و مدارا به جاى انتقادپذيرى، خودكامگى به جاى لياقت، روابط به جاى ضوابط، تملق به جاى حق گويى، فحاشى و هتاكى و عربده هاى گوش خراش به جاى منطق و مهر، ترس و وحشت به جاى امنيت، خشونت و شست شوى مغزى و بمباران حرف هاى يكطرفه، به جاى راستى و روشنگرى و سخنان قانع كننده، زندان، شلاق و فلك و داغ و درفش، به جاى گفتمان و دليل و برهان و آرامش خاطر و آسايش روان باشد، در چنين محيط و شرايطى هرگز توانايى هاى روحى و استعدادها و ذخاير روانى دنياى وجود انسان، نه كشف مى شود و نه جوانه مى زند و رشد مى كند؛ تا چه رسد كه شكوفا گردد و به گل و لاله بنشيند و فرد و جامعه، به رشد و تعالى اوج گيرد.
در چنين محيط و خانه اى، نه از آرامش خبرى است و نه از آسايش؛ نه از سعادت و نه نيكبختى، نه رشد معنوى خواهد بود و نه فرهنگى و اجتماعى و انسانى؛ نه سلامت روانى تاءمين مى شود و نه حتى سلامت جسمى.
از اين ديدگاه است كه آن بزرگ مربى انسان، خودسرى و زورمدارى را در همه جا منفور و مردود اعلان مى كرد و انديشه ساختن محيطى سرشار از عدالت و آزادى و قانون گرايى و بشردوستى بود و در نكوهش اين شيوه زشت مى فرمود:
شر الناس يوم القيامة الذين يكرمون اتقاء شرهم (7)
((بدترين مردم در روز رستاخيز و در پيشگاه خدا آن مربى و زمامدار و انسانى است كه ديگران به خاطر مصون ماندن از خودكامگى و شرارت او، وى را احترام كنند.))
و مى فرمود:
الا ان شرار امتى الذين يكرمون مخافة شرهم (8)
((به هوش باشيد كه بدترين انسانها در جامعه و امت من، آن كسى است كه مردم از ترس خودسرى و شرش او را احترام كنند.))
و نيز مى فرمود:
الا و من اكرمه الناس اتقاء شره فليس منى (9)
((هان اى مردم!بدانيد! كسى كه مردم نه از دل و جان و به خاطر درايت و عدالت و بشردوستى اش، بلكه از ترس شرارتش، او را احترام كنند، از من نيست و با من هيچ پيوند معنوى و مكتبى ندارد.))
و هشدار مى داد كه:
ويل لمن تزكيه الناس مخافة شره (10)
((واى بر حاكم و مربى و زورمدارى كه ديگران از ترس شرش، او را بستايند.))
ويل لمن اءطيع مخافة جوره (11)
((واى بر حال آن كسى كه از ترس ستم و بيدادش، او را اطاعت كنند.))
اين روشنگرى و هشدار پيامبر، بدان جهت بود كه آن حضرت بقا و پيشرفت خانه و خانواده و ترقى و شكوفايى واقعى جامعه و تمدن را در گرو عدل و داد و آزادى و رعايت حقوق، مى شناخت و مى فرمود:
العدل جنة واقية و جنة باقية (12)
و روشنگرى مى كرد كه:
ما من بيت ليس فيه شى ء من الحكمة الا كان خرابا(13)
((خانه اى كه از برنامه صحيح و عادلانه و حكيمانه تربيتى تهى باشد، ويرانه اى بيش نيست.))
و به پدران و مادران، هماره يادآورى مى فرمود كه:
اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم (14)
((ميان فرزندانتان، در جامعه كوچك خانه و خانواده، و در تربيت آنها، عدالت و دادگرى را از ياد نبريد؛ درست همان گونه كه دوست مى داريد با شما بر اساس عدل و داد رفتار شود.))
و نيز سفارش مى كرد كه:
اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم فى البر و اللطف (15)
((در جامعه كوچك خانه و خانواده و در ميان فرزندانتان، بر اساس عدالت رفتار كنيد؛ درست همان گونه كه دوست مى داريد ديگران در مورد شما به عدالت و مهر رفتار كنند.))
و از هر گونه بى عدالتى و تبعيض ناروا، سخت به دور بود و ديگران را برحذر مى داشت.
نظر رسول الله (صلى الله عليه و آله) الى رجل له ابنان فقبل احدهما و ترك الاخر.فقال رسول الله فهلا سلاويت بينهما(16)

سرانجام با تدبير شگرف و تفكرانگيز دستگاه حكيمانه آفرينش، از افق خانه پدر نمونه و پيشواى والا و مربى بى نظير و گرانقدرى چون پيامبر مهر و خرد، و مام حق جو و حق پو و فضيلتخواهى چون بانوى خردمند و روشنفكر حجاز، خورشيد فروزان وجود ((فاطمه)) طلوع كرد و با آغاز درخشش و نورافشانى خويش، جهان را به نور خود نورباران ساخت.
اين طلوع مبارك در سال پنجم از بعثت و انگيزش محمد (صلى الله عليه و آله)، در مكه و در كنار كهن ترين معبد توحيد و تقوا روى داد.
ولدت فاطمة بعد ما اءظهر الله نبوة نبيه و انزل عليه الوحى بخمس ‍ سنين (1).
آرى، اين كودك شكوهبار، با آن تدابير و زمينه سازى هاى همه جانبه، در كانون وحى و رسالت ديده به جهان گشود؛ در خانه اى كه سرشار از مهر و عواطف انسانى،
سرشار از ارزش هاى والاى اخلاقى،
سرشار از درايت و هوشمندى،
سرشار از تدابير علمى براى رشد و كمال،
سرشار از ادب و ادب آموزى،
سرشار از تربيت و امكانات تربيتى،
سرشار از ظرافت ها،
سرشار از لطافت ها براى رشد و اوج،
سرشار از ايمان و اخلاص،
سرشار از كرامت و عظمت،
سرشار از راستى و پاكى،
سرشار از ابتكار و خلاقيت،
سرشار از حق پويى و حق مدارى،
سرشار از مردم خواهى و بشردوستى،
سرشار از سعادت و نيكبختى،
سرشار از عدالت و آزادى،
سرشار از فضيلت خواهى و فضيلت پرورى،
سرشار از شكيبايى و بردبارى قهرمانانه،
سرشار از شجاعت و شهامت،
سرشار از عفاف و متانت،
سرشار از ايثار و فداكارى،
سرشار از پروا و درستى،
سرشار از بخشندگى و بلندنظرى،
سرشار از ابداع و ابتكار،
سرشار از الهام و اميد،
سرشار از اطمينان و اعتماد به نفس،
سرشار از آرمان و افتخار،
سرشار از عشق و شيدايى،
سرشار از شور و شعور، و سرشار از شيفتگى و دلدادگى به حق و عدالت و احياى حقوق و آزادى انسان بود، ولادت يافت.
آن حضرت در چنين كانون نور و رستگارى و چنين محيط مساعد و عطرآگينى، مراحل رشد و تربيت و شكوفايى را آغاز كرد و در كنار مربى جامع و كامل و وصف ناپذيرى چون پيامبر - كه خود تربيت يافته دست قدرت حق و ادب آموخته بارگاه خداست - با گام هاى بلند و استوار، راه كمال و جمال را پيش گرفت و در فضاى مقدس و آماده اى كه پدرى چون محمد، نورافشانى مى كرد و مهر و عشق و درايت مام خردمند و لايق و پاكباخته اى چون ((خديجه)) آنجا را گرمى و حرارت و صفا مى بخشيد، شخصيت او به سرعت رو به شكوفايى نهاد و راه پويايى و پايندگى و جمال و جلال را با سرعتى شگرف تا پرفرازترين مرحله آن، هدف قرار داد و رفت تا در بلنداى قله شكوه و عظمت جلوه گر شود و نمونه و سمبل والايى ها و برازندگى ها و ارزش ها گردد.
محيط مساعد و سرشار از عدالت و آزادى
آرى، فاطمه (عليها السلام) در راه رشد و كمال و ظهور توانايى ها و استعدادهاى ستايش برانگيز دنياى پراسرار وجودش، در يك محيط تربيتى بسيار مطلوب، شرايط مساعد و در كنار پدر نمونه و مربى بى نظيرى با اين ويژگى هاى اساسى و سرنوشت ساز مى زيست:
1- پدرش كه آموزگار، مربى، مقتدا، محبوب، عزيزترين و پرشكوه ترين انسان عصرها در نظر او بود، از سويى چشمه سار دانش و بينش و علوم آسمانى را در بوستان وجود او، با بهترين سبك و دلپذيرترين شيوه مى جوشاند و به جريان مى انداخت و او را از مفاهيم و معارف والا سرشار مى ساخت و شايسته ترين و بايسته ترين درس هاى توحيدگرايى و پرواپيشگى و بشردوستى و زيباترين حقايق و پرجاذبه ترين واقعيت ها را كه از وحى و رسالت سرچشمه مى گرفت، همه را به ريحانه ارجمندش، مى آموخت و همه را به كام جان شيفته و عاشق حق او و بوستان زيبا و پر راز و رمز وجودش مى باراند و آن جان پاك و آماده اوج را سيراب مى ساخت.
2- از دگر سو او را در يك محيط سرشار از عدالت و آزادى، در آغوش ‍ مادرى خردمند و فضيلت خواه، با بهترين و شايسته ترين و انسانى ترين شيوه هاى تربيتى، از آن جمله، روش ارائه الگو - كه از مؤ ثرترين روشها و وسايل تربيت اخلاقى و روانى و روحى و اجتماعى و سياسى و انسانى در سازندگى و برازندگى كودكان و نوجوانان و جوانان است - مى پروراند، چرا كه آن مربى والا و آن آموزگار بى همتا، دخت نمونه اش را در راه پذيرش اين دانش ها و بينش ها و آراستگى ها و والايى ها و نشانه هاى اوج، بسيار آماده مى ديد و در كران تا كران جان پاك و قلب نورانى او روشنى و برازندگى وصف ناپذيرى احساس مى كرد و آن وجود گرانمايه را در پيمايش پله هاى صعود و درجات كمال و جمال، در اوج آمادگى مى يافت.
3- در كنار اين دو اصل اساسى، با باران مهر و محبت و تشويق و گراميداشت سنجيده و حساب شده و الهام بخش و حكيمانه، شخصيت او را، هرچه بيشتر صيقل و جلا مى داد و اراده اش را پولادين تر و اعتماد به نفس وى را پرتوان تر و استوارتر و تزلزل ناپذيرتر مى ساخت؛ چرا كه سبك و سيره پيامبر در تربيت و مديريت، در گفتار و عمل اين گونه بود كه:
اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم (2)
((فرزندان خود را گرامى بداريد و به آنان احترام كنيد و با آداب و سبكى زيبنده با آنها گفتگو و رفتار نماييد.))
و نيز اين گونه كه:
احبوا الصبيان وارحموهم و اذا وعدتموهم ففوا لهم...(3)
((كودكانتان را دوست بداريد و با آنان پر مهر و محبت باشيد؛ و هنگامى كه به آنان وعده اى مى دهيد، به آن وفا كنيد.))
و اين سان كه:
رحم الله من اعان ولده على بره...
((رحمت خدا بر پدر و مادرى كه فرزندش را به نيكوكارى بينگيزد و او را در راه رشد و شكوفايى، يارى رساند!
پرسيدند: چگونه؟
قال: يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره ولا يرهقه و لا يخرق به (4)
فرمود: آنچه را كه در توان كودك است و انجام مى دهد، از او بپذيرد؛
و آنچه انجام آن براى كودك طاقت فرساست، از او نخواهد؛
او را با گفتار و رفتار نسنجيده، به گناه و سركشى برنينگيزد؛
و ديگر اين كه در برابر او دروغ و ناروا نگويد و به كار ظالمانه و ناپسند دست نيازد و بدآموزى نكند.))
و اين گونه كه:
رحم الله عبدا اعان ولده على بره بالاحسان اليه، والتاءلف له، وتعليمه و تاءديبه (5)
((رحمت خداى بر آن مربى و پدر و مادرى كه فرزندش را به نيكى بينگيزد و در اين راه، او را يارى كند.به او در راه رشد و كمال احسان نمايد و بسان كودكى، رفيق راه دوران كودكى او شود و او را آموزش دهد و ادب آموزد.))
آرى، سبك و سيره آن مربى آسمانى، نه تنها بارش باران مهر و محبت به ريحانه ارجمند خويش و فرزندان او بود، كه به همه كودكان و نوجوانان و جوانان، سخت محبت مى فرمود و آنان را فرزندان خويش مى نگريست و نگران سرنوشت آنان بود و همه را گرامى مى داشت؛ تا آنجايى كه آن حضرت را اين گونه وصف نمودند كه:
((مهر و محبت به نسل نو خاسته، از سيره و سنت پيامبر خداست.))
والتلطف بالصبيان من عادة الرسول (6)
4- و از اين سه اصل، سرنوشت سازتر اين بود كه محيط تربيت و پيشرفت و اوج گيرى فاطمه، خانه عدالت و آزادى و كانون مهر و منطق و مركز دانش و فرهنگ و پايگاه راستين آزادى و آزادگى بود، و به جاى شيوه هاى فشار و تهديد و ارعاب، عشق به كمال، و شور به اوج و پيشرفت، و شعور به سوى ترقى، و دلگرمى و اميد و نشاط را با بهره ورى درست از سرمايه هاى فطرى و انسانى حب به ذات و ترقى خواهى انسانى، در آن كودك بى نظير و شكوهبار، شعله ور مى ساخت.
آرى، آن مربى والا و آسمانى، براى رشد و اوج هر چه بيشتر، بهتر، و سريع تر ريحانه ارجمندش، براى او يك محيط مساعد و دلپذير و بسيار مطلوب و محبوب تربيتى كه حال و هوا و فضاى آن سرشار از عدالت و آزادى، راستى و آزادمنشى، صداقت و صراحت، و انگيزش همه جانبه به سوى والايى ها بود، پديد آورده و او را در آن شرايط وصف ناپذير به سوى آسمان فضيلت ها به پرواز در مى آورد، و به ديگر مربيان و اصلاحگران و پدران و مادران و مديران جامعه نيز، رعايت اين اصل اساسى را در تربيت و سازندگى و رشد و بالندگى كودكان و نوجوانان، سخت سفارش مى كرد، و به همگان اين درس را مى داد كه:
هان اى انسان ها!
مربيان!
پدران!
مادران!
فرهنگيان!
اصلاحگران!
رهبران راستين!
روشنفكران!
هنرمندان!
دست اندركاران تربيت و سازندگى!
جامعه ها و تمدن ها!
الگوها، نمونه ها، سمبل ها!
مديران و دولت هاى برخاسته از اراده و راءى آزادانه و آگاهانه مردم!همان گونه كه يك شاخه گل، تنها در شرايط مساعد، هواى آزاد، بهره ورى كافى از نور و آب و غذا مى تواند به شكوفه و گل و دانه و بار بنشيند و همه جا را رونق و صفا بخشد و عطرآگين سازد و گلستان كند، استعدادهاى درونى انسان ها نيز تنها در يك محيط مساعد و شرايط مناست و برخوردار از عدل و آزادى و رعايت حرمت و كرامت انسان و احترام به حقوق بشر شكوفا مى شود و تنها در خانه و جامعه بهره ور از دموكراسى واقعى و مشاركت حقيقى مردم در سرنوشت جامعه كوچك يا خانه بزرگ خويش است كه خردها و شعورها و انديشه ها و فطرت ها و كشش هاى عالى و اوج بخش، گل مى كند و نتايج سودبخش آنها به انسان باز مى گردد.
آن حضرت بارها و بارها به همگان دلسوزى مى كرد و اين درس را مى داد كه يكى از اساسى ترين شرايط رشد و تكامل براى همه، به ويژه براى كودك و جوان، آزادى عادلانه محيط زندگى است؛ چرا كه در شرايط زورگويى و خودسرى، تجاوز و حق كشى، استبداد و اختناق، سانسور و قيم مآبى، ظلم و جور، وحشت و ترور، ميداندارى اوباش و اراذل و دسته هاى چماقدار، ناامنى و عدم اطمينان به آينده و ياءس از رعايت حقوق و احترام به شخصيت، هرگز نبايد اميد رشد و پيشرفت واقعى فرد و جامعه را داشت؛ چرا كه در آن محيط تربيتى و اجتماعى كه ياءس به جاى اميد، بى انگيزگى و كسالت به جاى شور، حماقت به جاى شعور، ظلم به جاى عدل، خودسرى به جاى قانون، زورمدارى به جاى پاسخ ‌گويى، عدم تحمل و مدارا به جاى انتقادپذيرى، خودكامگى به جاى لياقت، روابط به جاى ضوابط، تملق به جاى حق گويى، فحاشى و هتاكى و عربده هاى گوش خراش به جاى منطق و مهر، ترس و وحشت به جاى امنيت، خشونت و شست شوى مغزى و بمباران حرف هاى يكطرفه، به جاى راستى و روشنگرى و سخنان قانع كننده، زندان، شلاق و فلك و داغ و درفش، به جاى گفتمان و دليل و برهان و آرامش خاطر و آسايش روان باشد، در چنين محيط و شرايطى هرگز توانايى هاى روحى و استعدادها و ذخاير روانى دنياى وجود انسان، نه كشف مى شود و نه جوانه مى زند و رشد مى كند؛ تا چه رسد كه شكوفا گردد و به گل و لاله بنشيند و فرد و جامعه، به رشد و تعالى اوج گيرد.
در چنين محيط و خانه اى، نه از آرامش خبرى است و نه از آسايش؛ نه از سعادت و نه نيكبختى، نه رشد معنوى خواهد بود و نه فرهنگى و اجتماعى و انسانى؛ نه سلامت روانى تاءمين مى شود و نه حتى سلامت جسمى.
از اين ديدگاه است كه آن بزرگ مربى انسان، خودسرى و زورمدارى را در همه جا منفور و مردود اعلان مى كرد و انديشه ساختن محيطى سرشار از عدالت و آزادى و قانون گرايى و بشردوستى بود و در نكوهش اين شيوه زشت مى فرمود:
شر الناس يوم القيامة الذين يكرمون اتقاء شرهم (7)
((بدترين مردم در روز رستاخيز و در پيشگاه خدا آن مربى و زمامدار و انسانى است كه ديگران به خاطر مصون ماندن از خودكامگى و شرارت او، وى را احترام كنند.))
و مى فرمود:
الا ان شرار امتى الذين يكرمون مخافة شرهم (8)
((به هوش باشيد كه بدترين انسانها در جامعه و امت من، آن كسى است كه مردم از ترس خودسرى و شرش او را احترام كنند.))
و نيز مى فرمود:
الا و من اكرمه الناس اتقاء شره فليس منى (9)
((هان اى مردم!بدانيد! كسى كه مردم نه از دل و جان و به خاطر درايت و عدالت و بشردوستى اش، بلكه از ترس شرارتش، او را احترام كنند، از من نيست و با من هيچ پيوند معنوى و مكتبى ندارد.))
و هشدار مى داد كه:
ويل لمن تزكيه الناس مخافة شره (10)
((واى بر حاكم و مربى و زورمدارى كه ديگران از ترس شرش، او را بستايند.))
ويل لمن اءطيع مخافة جوره (11)
((واى بر حال آن كسى كه از ترس ستم و بيدادش، او را اطاعت كنند.))
اين روشنگرى و هشدار پيامبر، بدان جهت بود كه آن حضرت بقا و پيشرفت خانه و خانواده و ترقى و شكوفايى واقعى جامعه و تمدن را در گرو عدل و داد و آزادى و رعايت حقوق، مى شناخت و مى فرمود:
العدل جنة واقية و جنة باقية (12)
و روشنگرى مى كرد كه:
ما من بيت ليس فيه شى ء من الحكمة الا كان خرابا(13)
((خانه اى كه از برنامه صحيح و عادلانه و حكيمانه تربيتى تهى باشد، ويرانه اى بيش نيست.))
و به پدران و مادران، هماره يادآورى مى فرمود كه:
اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم (14)
((ميان فرزندانتان، در جامعه كوچك خانه و خانواده، و در تربيت آنها، عدالت و دادگرى را از ياد نبريد؛ درست همان گونه كه دوست مى داريد با شما بر اساس عدل و داد رفتار شود.))
و نيز سفارش مى كرد كه:
اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم فى البر و اللطف (15)
((در جامعه كوچك خانه و خانواده و در ميان فرزندانتان، بر اساس عدالت رفتار كنيد؛ درست همان گونه كه دوست مى داريد ديگران در مورد شما به عدالت و مهر رفتار كنند.))
و از هر گونه بى عدالتى و تبعيض ناروا، سخت به دور بود و ديگران را برحذر مى داشت.
نظر رسول الله (صلى الله عليه و آله) الى رجل له ابنان فقبل احدهما و ترك الاخر.فقال رسول الله فهلا سلاويت بينهما(16)

ادامه مطلب

((پدرى با دو فرزندش به حضور پيامبر شرفياب شد و آنجا، يكى از فرزندانش را بوسه باران ساخت و به ديگرى توجهى نكرد.پيامبر با ديدن اين شيوه ناروا به او فرمود: چرا با فرزندانت به طور عادلانه رفتار نمى كنى؟!))
بدين سان، شيوه جالب تربيتى پيامبر و سبك جامع و تفكرانگيز پرورشى آن باغبان ماهر و آگاه، با سرعت و ظرافت بسيار و لطافت وصف ناپذيرى، همه چشمه ساران خرد و انديشه و وجدان و عواطف و ابداع و ابتكار و وجدان و فطرت و ديگر كشش هاى معنوى و انسانى و كمال جوى اين دخت بهشت را در همان آغازين مراحل حيات و دوران كودكى و نوجوانى، در دنياى پر اسرار و زيباى وجود بهشتى اش شكوفا ساخت؛ و در پرتو مهر و محبت بسيار و بيان لطيف ترين و ظريف ترين درس هاى زندگى و ارائه برترين الگوى عملى در همه عرصه ها و صحنه ها و ميدان ها، همه ذخاير و استعداها و توانايى هاى گسترده روحى و روانى او را بارور ساخت و همه را به گل و لاله و شكوفه و ميوه نشاند.
و نه تنها شيوه آن حضرت در محيط خانه، عادلانه و بشردوستانه بود، كه در جامعه نيز همان گونه بود؛ به گونه اى كه شهروندان به خود اجازه مى دادند با او بسان يك دوست يكرنگ رفتار كنند، و با او شوخى هاى سنجيده نمايند، و بدون دلهره، حرف دل خود را بزنند و چون و چرا كنند.
و اگر ابهت او كسى را مى گرفت و نمى توانست آزادانه حرف خود را بزند، با صراحت مى فرمود:هون عليك فلست بملك (17)
((چرا از من مى ترسى و خود را مى بازى؟ از من نترس و با صراحت و صداقت، سخن خويش را بگو؛ كه من زورمدار و خودكامه نيستم!))
چرا كه سنت و سيره تربيتى و انسانى و سياسى و اجتماعى او اين بود كه مردم، بايد فقط از خدا و قانون او حساب برند و نه از خشونت حكومت و مربى و عوامل آن؛ و از عملكرد ناصواب خود بترسند و نه از دولت و دستگاه هاى دولتى و انتظامى و امنيتى.لايرجون احدكم الا ربه و لا يخاف الا ذنبه (18)
امير مؤمنان كه خود از كودكى در همان كانون تربيت و همان محيط رشد مناسب و در كنار همان مربى والا و همان شرايط مساعد و آرمانى و اوج بخش زيست، و در پرتو همان برنامه تربيتى و مربى و الگوى شايسته، همه ويژگى هاى انسانى و ارزش هاى اخلاقى به صورت جامع و كامل و ستايش برانگيزى در وجودش تجلى گرديد، با صراحتى درس آموز و حق شناسانه، به محيط زيبا و مساعد تربيتى خود و فاطمه تكيه مى كند و از پرورش و شكوفايى عاطفى و عقلى و وجدانى و كشش هاى انسانى خويش  ياد مى كند و به مربى بى نظير خويش - كه مربى فاطمه نيز هست - سخت مباهات مى كند و مى فرمايد:
وقد علمتم موضعى من رسول الله بالقرابة القريبة والمنزلة الخصيصة...يرفع لى فى كل يوم علما من اخلاقه و ياءمرنى بالاقتداء به...(19)
((شما نزديكى و پيوند خويشاوندى مرا با پيامبر گرامى و موقعيت و منزلت ويژه اى را كه نزد آن پيشواى بزرگ داشتم، به خوبى مى دانيد.من كودكى خردسال بودم كه آن مربى والا مرا بر دامان مهر خويش مى نشاند و در آغوش پدرانه اش مى فشرد و مرا به سينه پرمهرش مى چسبانيد.گاه مرا در كنار خويش مى خوابانيد و از مهر و محبت پدرانه و آموزگارانه، پيشانى و چهره ام را مى بوسيد و صورت به صورتم مى نهاد.آن حضرت هر روز از ارزش هاى والاى اخلاقى و انسانى خود، براى من پرچمى برمى افراشت؛ و مرا رهنمون مى ساخت كه در گفتگو و خلق و خو، از سبك و سيره زيبا و پسنديده او سرمشق گيرم و به او - كه تربيت يافته بارگاه خدا بود - اقتدا كنم.))
و اين گونه بود كه...
و اين گونه بود كه ريحانه پيامبر در كوتاه ترين مدت، به اوج كمال و شكوه پر كشيد و به عالى ترين مدارج انسانى صعود كرد و براى هميشه به صورت نمونه ايده آل يك دختر،
نمونه پرافتخار يك زن،
نمونه لياقت و درايت يك مادر،
نمونه يك انسان با ايمان،
نمونه يك يار و ياور پراخلاص،
نمونه يك همگام و همراه و همراز پدر در كوران ها و طوفان هاى اجتماعى،
نمونه يك توحيدگراى شيفته حق،
نمونه يك ستم ستيز مقاوم،
نمونه يك دژ تسخيرناپذير، يك روح بزرگ، يك آرمان بلند، يك پرچمدار خستگى ناپذير، يك پيشواى هدفدار،
يك رهبر آرمان خواه،
يك اعتمادآفرين نستوه،
يك الهام بخش بى بديل،
يك اميدآفرين بى نظير،
يك احياگر دلسوخته،
يك اصلاحگر خودساخته،
يك خداجوى شوريده،
يك گوهر گرانبها در صدف انسانيت،
يك مبارز آگاه،
يك شكيباى قهرمان،
يك پرچمدار شجاع و قهرمان حقوق بشر،
يك دانشور حق گرا،
يك احقاقگر حق،
يك خدمتگزار راستين خدا و خلق، و به صورت يك نمونه زيبا و پرجاذبه بردبارى و متانت،
پايدارى و پايمردى،
ادب و انسانيت،
ايثار و دقت،
عفاف و نجابت،
پاكى و قداست،
شجاعت و شهامت،
صفا و صداقت،
سخاوت و بخشندگى،
مردم خواهى و دگردوستى،
پاكبازى و پارسايى،
پروا و درستى،
تلاش و سختكوشى،
نظم و تدبير،
زيبايى و آراستگى،
زيبندگى و برازندگى،
هوشمندى و انديشورى و ديگر ارزش هاى والاى انسانى، درخشيدن آغاز كرد، فرهنگ پديد آورد،
شاهراه هدايت گرديد،
سمبل والايى ها شد،
قبله گاه آرمان خواهان گرديد،
و قلب پيامبر، روح پيامبر، پاره وجود پيامبر، مام پيامبر، رمز تداوم و ماندگارى راه و رسم پيامبر و رگ حيات او عنوان يافت.
معيار و ميزان شناخت حق و باطل، و توحيدگرايان راستين از عناصر و جريانهاى عوام فريب و ظاهرساز شد.
و خشنودى و خشم او خشنودى و خشم پيامبر، و دوستى و دشمنى با او دوستى و دشمنى با خدا گرديد.
و راه جاودانگى در پيش گرفت.
و ميهمان هماره دلهاى شيفته حق و عدالت،
جان هاى آراسته به ايمان و پروا،
و انديشه هاى حق طلب و آزاده گرديد.
و اين گونه شد كه اينك سخن از فاطمه، ديگر نه سخن از يك بانوى دانشمند، بى نظير، بزرگ و پرمعنويت و بى همتاست، كه سخن از او در حقيقت سخن از توحيد است و تقوا،
از ايمان است و اخلاص،
از پارسايى است و راستى،
از شهامت است و شجاعت،
از اميد است و نويد،
از درايت است و فرزانگى،
از رادى است و سرفرازى،
از هدف است و آرمان،
از ژرف انديشى است و آينده نگرى،
از نور است و روشنايى،
از عدالت است و دادگرى،
از آزادى است و آزادگى،
از مساوات است و برابرى،
از حق امنيت است و حق دفاع،
از قانونمندى است و قانونمدارى،
از حق حاكميت انسان بر سرنوشت و زندگى و آينده خويش است و نفى اسارت و بردگى و قيم مآبى،
از حق طلبى است و حق پرستى،
از سعادت است و نيكبختى،
از مهر است و انسان دوستى،
از حقوق بشر است و حرمت انسان، و از ارزش هاى والاى اخلاقى و انسانى است؛ چرا كه گفتار و عملكرد او تجسم بخش اين ارزش هاست و ياد درست او و راه و رسم تحريف نشده و مسخ ‌نگشته اش خروشى است بر ضد استبداد،
فريادى است برضد اختناق،
عصيانى است بر ضد انحصار و سركوب،
اعتراضى است بر ضد اسارت و بردگى،
مقاومتى است در برابر تحريف حقايق و ابزار سلطه ساختن دين،
خشم مقدسى است بر ضد كيش شخصيت و بت سازى و بت تراشى از خودكامگان و سخن از قهرى است بزرگوارانه بر ضد زورمدارى ها، فريب كارى ها، ظاهرسازى ها، رياكارى ها، عوام بازى ها و عوام فريبى ها...
و فرهنگ زنده و پويا و پر تحرك او، پيامى است بر تارك قرون و اعصار،
مشعلى است پرفروغ،
بنيانى است استوار،
برنامه اى است تضمين گر زندگى در خور شاءن انسان،
صحيفه اى است روشنگر قلب ها،
ابرى است باران خيز،
بارانى است بر كوير دل ها،
چشمه سارى است از آسمان،
زلالى است هماره جارى،
كوثرى است هماره جوشان،
نسيمى است هماره جان بخش،
سايه اى است آرام بخش،
گلستانى است پوشيده از گل و لاله جمال و كمال،
بوستانى است هماره سرسبز و پرطراوت،
باغى است بى كرانه و پوشيده از ميوه هاى شفابخش،
اقيانوسى است گرمابخش و زندگى ساز،
و آتشفشانى است ستم سوز و زداينده موانع و ميكرب ها و آفت هاى رشد و نيكبختى و آزادگى.
آرى، سخن از ريحانه پيامبر، سخن از نمونه والاى تربيت يافته و دانش آموخته مكتب قرآن و اسلام و پيامبر است و سخن از سمبل بى نظيرى است كه نه تنها حجت خدا بر مردم است، كه حجت خدا بر پيشوايان نور است.
نحن حجة الله على الخلق و فاطمة حجة علينا(20)
و الگو و اسوه پرافتخار امام مهدى (عليه السلام)، آن آخرين اميد و آن بزرگ اصلاحگر جهانى است.
وفى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة (21)
و اين پديده شگرف و معجزه بزرگ، تدبير شگرف دستگاه آفرينش در خلقت فاطمه و محيط مساعد و شرايط مناسب و بسيار مطلوب و محبوب تربيتى و مربى والاى آن يگانه عصرها و نسل ها و مهر و عنايت خدا بر اوست.
--------------------------------
1-بحار الانوار، ج 43، ص 7.
2-بحار الانوار، ج 23، ص 114.
3-وسائل، ج 5، ص 126.
4-كافى، ج 6، ص 50.
5-مستدرك، ج 2، ص 626.
6-المحجة البيضاء، ج 3، ص 366.
7-كافى، ج 2، ص 327.
8-سفينة البحار، ص 695، واژه((شرر)).
9-سفينة البحار، ص 695، واژه((شرر)).
10-مجموعه ورام، ج 2، ص 115.
11-مجموعه ورام، ج 2، ص 115.
12-بحار الانوار، ج 17، ص 47.
13-مجمع البيان، ج 1، ص 382.
14-بحارالانوار، ج 23، ص 113.
15-سفينة البحار، ج 2، ص 684.
16-مكارم الاخلاق، ص 113.
17-بحار الانوار، ج 6، ص 152.
18-نهج البلاغه، قصار 82.
19-نهج البلاغه، خ 192.
20-اطيب البيان، ج 13، ص 235.
21-غيبت طوسى، ص 173.
--------------------------
على كرمى فريدنى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page