سرانجام با تدبير شگرف و تفكرانگيز دستگاه حكيمانه آفرينش، از افق خانه پدر نمونه و پيشواى والا و مربى بى نظير و گرانقدرى چون پيامبر مهر و خرد، و مام حق جو و حق پو و فضيلتخواهى چون بانوى خردمند و روشنفكر حجاز، خورشيد فروزان وجود ((فاطمه)) طلوع كرد و با آغاز درخشش و نورافشانى خويش، جهان را به نور خود نورباران ساخت.
اين طلوع مبارك در سال پنجم از بعثت و انگيزش محمد (صلى الله عليه و آله)، در مكه و در كنار كهن ترين معبد توحيد و تقوا روى داد.
ولدت فاطمة بعد ما اءظهر الله نبوة نبيه و انزل عليه الوحى بخمس سنين (1).
آرى، اين كودك شكوهبار، با آن تدابير و زمينه سازى هاى همه جانبه، در كانون وحى و رسالت ديده به جهان گشود؛ در خانه اى كه سرشار از مهر و عواطف انسانى،
سرشار از ارزش هاى والاى اخلاقى،
سرشار از درايت و هوشمندى،
سرشار از تدابير علمى براى رشد و كمال،
سرشار از ادب و ادب آموزى،
سرشار از تربيت و امكانات تربيتى،
سرشار از ظرافت ها،
سرشار از لطافت ها براى رشد و اوج،
سرشار از ايمان و اخلاص،
سرشار از كرامت و عظمت،
سرشار از راستى و پاكى،
سرشار از ابتكار و خلاقيت،
سرشار از حق پويى و حق مدارى،
سرشار از مردم خواهى و بشردوستى،
سرشار از سعادت و نيكبختى،
سرشار از عدالت و آزادى،
سرشار از فضيلت خواهى و فضيلت پرورى،
سرشار از شكيبايى و بردبارى قهرمانانه،
سرشار از شجاعت و شهامت،
سرشار از عفاف و متانت،
سرشار از ايثار و فداكارى،
سرشار از پروا و درستى،
سرشار از بخشندگى و بلندنظرى،
سرشار از ابداع و ابتكار،
سرشار از الهام و اميد،
سرشار از اطمينان و اعتماد به نفس،
سرشار از آرمان و افتخار،
سرشار از عشق و شيدايى،
سرشار از شور و شعور، و سرشار از شيفتگى و دلدادگى به حق و عدالت و احياى حقوق و آزادى انسان بود، ولادت يافت.
آن حضرت در چنين كانون نور و رستگارى و چنين محيط مساعد و عطرآگينى، مراحل رشد و تربيت و شكوفايى را آغاز كرد و در كنار مربى جامع و كامل و وصف ناپذيرى چون پيامبر - كه خود تربيت يافته دست قدرت حق و ادب آموخته بارگاه خداست - با گام هاى بلند و استوار، راه كمال و جمال را پيش گرفت و در فضاى مقدس و آماده اى كه پدرى چون محمد، نورافشانى مى كرد و مهر و عشق و درايت مام خردمند و لايق و پاكباخته اى چون ((خديجه)) آنجا را گرمى و حرارت و صفا مى بخشيد، شخصيت او به سرعت رو به شكوفايى نهاد و راه پويايى و پايندگى و جمال و جلال را با سرعتى شگرف تا پرفرازترين مرحله آن، هدف قرار داد و رفت تا در بلنداى قله شكوه و عظمت جلوه گر شود و نمونه و سمبل والايى ها و برازندگى ها و ارزش ها گردد.
محيط مساعد و سرشار از عدالت و آزادى
آرى، فاطمه (عليها السلام) در راه رشد و كمال و ظهور توانايى ها و استعدادهاى ستايش برانگيز دنياى پراسرار وجودش، در يك محيط تربيتى بسيار مطلوب، شرايط مساعد و در كنار پدر نمونه و مربى بى نظيرى با اين ويژگى هاى اساسى و سرنوشت ساز مى زيست:
1- پدرش كه آموزگار، مربى، مقتدا، محبوب، عزيزترين و پرشكوه ترين انسان عصرها در نظر او بود، از سويى چشمه سار دانش و بينش و علوم آسمانى را در بوستان وجود او، با بهترين سبك و دلپذيرترين شيوه مى جوشاند و به جريان مى انداخت و او را از مفاهيم و معارف والا سرشار مى ساخت و شايسته ترين و بايسته ترين درس هاى توحيدگرايى و پرواپيشگى و بشردوستى و زيباترين حقايق و پرجاذبه ترين واقعيت ها را كه از وحى و رسالت سرچشمه مى گرفت، همه را به ريحانه ارجمندش، مى آموخت و همه را به كام جان شيفته و عاشق حق او و بوستان زيبا و پر راز و رمز وجودش مى باراند و آن جان پاك و آماده اوج را سيراب مى ساخت.
2- از دگر سو او را در يك محيط سرشار از عدالت و آزادى، در آغوش مادرى خردمند و فضيلت خواه، با بهترين و شايسته ترين و انسانى ترين شيوه هاى تربيتى، از آن جمله، روش ارائه الگو - كه از مؤ ثرترين روشها و وسايل تربيت اخلاقى و روانى و روحى و اجتماعى و سياسى و انسانى در سازندگى و برازندگى كودكان و نوجوانان و جوانان است - مى پروراند، چرا كه آن مربى والا و آن آموزگار بى همتا، دخت نمونه اش را در راه پذيرش اين دانش ها و بينش ها و آراستگى ها و والايى ها و نشانه هاى اوج، بسيار آماده مى ديد و در كران تا كران جان پاك و قلب نورانى او روشنى و برازندگى وصف ناپذيرى احساس مى كرد و آن وجود گرانمايه را در پيمايش پله هاى صعود و درجات كمال و جمال، در اوج آمادگى مى يافت.
3- در كنار اين دو اصل اساسى، با باران مهر و محبت و تشويق و گراميداشت سنجيده و حساب شده و الهام بخش و حكيمانه، شخصيت او را، هرچه بيشتر صيقل و جلا مى داد و اراده اش را پولادين تر و اعتماد به نفس وى را پرتوان تر و استوارتر و تزلزل ناپذيرتر مى ساخت؛ چرا كه سبك و سيره پيامبر در تربيت و مديريت، در گفتار و عمل اين گونه بود كه:
اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم (2)
((فرزندان خود را گرامى بداريد و به آنان احترام كنيد و با آداب و سبكى زيبنده با آنها گفتگو و رفتار نماييد.))
و نيز اين گونه كه:
احبوا الصبيان وارحموهم و اذا وعدتموهم ففوا لهم...(3)
((كودكانتان را دوست بداريد و با آنان پر مهر و محبت باشيد؛ و هنگامى كه به آنان وعده اى مى دهيد، به آن وفا كنيد.))
و اين سان كه:
رحم الله من اعان ولده على بره...
((رحمت خدا بر پدر و مادرى كه فرزندش را به نيكوكارى بينگيزد و او را در راه رشد و شكوفايى، يارى رساند!
پرسيدند: چگونه؟
قال: يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره ولا يرهقه و لا يخرق به (4)
فرمود: آنچه را كه در توان كودك است و انجام مى دهد، از او بپذيرد؛
و آنچه انجام آن براى كودك طاقت فرساست، از او نخواهد؛
او را با گفتار و رفتار نسنجيده، به گناه و سركشى برنينگيزد؛
و ديگر اين كه در برابر او دروغ و ناروا نگويد و به كار ظالمانه و ناپسند دست نيازد و بدآموزى نكند.))
و اين گونه كه:
رحم الله عبدا اعان ولده على بره بالاحسان اليه، والتاءلف له، وتعليمه و تاءديبه (5)
((رحمت خداى بر آن مربى و پدر و مادرى كه فرزندش را به نيكى بينگيزد و در اين راه، او را يارى كند.به او در راه رشد و كمال احسان نمايد و بسان كودكى، رفيق راه دوران كودكى او شود و او را آموزش دهد و ادب آموزد.))
آرى، سبك و سيره آن مربى آسمانى، نه تنها بارش باران مهر و محبت به ريحانه ارجمند خويش و فرزندان او بود، كه به همه كودكان و نوجوانان و جوانان، سخت محبت مى فرمود و آنان را فرزندان خويش مى نگريست و نگران سرنوشت آنان بود و همه را گرامى مى داشت؛ تا آنجايى كه آن حضرت را اين گونه وصف نمودند كه:
((مهر و محبت به نسل نو خاسته، از سيره و سنت پيامبر خداست.))
والتلطف بالصبيان من عادة الرسول (6)
4- و از اين سه اصل، سرنوشت سازتر اين بود كه محيط تربيت و پيشرفت و اوج گيرى فاطمه، خانه عدالت و آزادى و كانون مهر و منطق و مركز دانش و فرهنگ و پايگاه راستين آزادى و آزادگى بود، و به جاى شيوه هاى فشار و تهديد و ارعاب، عشق به كمال، و شور به اوج و پيشرفت، و شعور به سوى ترقى، و دلگرمى و اميد و نشاط را با بهره ورى درست از سرمايه هاى فطرى و انسانى حب به ذات و ترقى خواهى انسانى، در آن كودك بى نظير و شكوهبار، شعله ور مى ساخت.
آرى، آن مربى والا و آسمانى، براى رشد و اوج هر چه بيشتر، بهتر، و سريع تر ريحانه ارجمندش، براى او يك محيط مساعد و دلپذير و بسيار مطلوب و محبوب تربيتى كه حال و هوا و فضاى آن سرشار از عدالت و آزادى، راستى و آزادمنشى، صداقت و صراحت، و انگيزش همه جانبه به سوى والايى ها بود، پديد آورده و او را در آن شرايط وصف ناپذير به سوى آسمان فضيلت ها به پرواز در مى آورد، و به ديگر مربيان و اصلاحگران و پدران و مادران و مديران جامعه نيز، رعايت اين اصل اساسى را در تربيت و سازندگى و رشد و بالندگى كودكان و نوجوانان، سخت سفارش مى كرد، و به همگان اين درس را مى داد كه:
هان اى انسان ها!
مربيان!
پدران!
مادران!
فرهنگيان!
اصلاحگران!
رهبران راستين!
روشنفكران!
هنرمندان!
دست اندركاران تربيت و سازندگى!
جامعه ها و تمدن ها!
الگوها، نمونه ها، سمبل ها!
مديران و دولت هاى برخاسته از اراده و راءى آزادانه و آگاهانه مردم!همان گونه كه يك شاخه گل، تنها در شرايط مساعد، هواى آزاد، بهره ورى كافى از نور و آب و غذا مى تواند به شكوفه و گل و دانه و بار بنشيند و همه جا را رونق و صفا بخشد و عطرآگين سازد و گلستان كند، استعدادهاى درونى انسان ها نيز تنها در يك محيط مساعد و شرايط مناست و برخوردار از عدل و آزادى و رعايت حرمت و كرامت انسان و احترام به حقوق بشر شكوفا مى شود و تنها در خانه و جامعه بهره ور از دموكراسى واقعى و مشاركت حقيقى مردم در سرنوشت جامعه كوچك يا خانه بزرگ خويش است كه خردها و شعورها و انديشه ها و فطرت ها و كشش هاى عالى و اوج بخش، گل مى كند و نتايج سودبخش آنها به انسان باز مى گردد.
آن حضرت بارها و بارها به همگان دلسوزى مى كرد و اين درس را مى داد كه يكى از اساسى ترين شرايط رشد و تكامل براى همه، به ويژه براى كودك و جوان، آزادى عادلانه محيط زندگى است؛ چرا كه در شرايط زورگويى و خودسرى، تجاوز و حق كشى، استبداد و اختناق، سانسور و قيم مآبى، ظلم و جور، وحشت و ترور، ميداندارى اوباش و اراذل و دسته هاى چماقدار، ناامنى و عدم اطمينان به آينده و ياءس از رعايت حقوق و احترام به شخصيت، هرگز نبايد اميد رشد و پيشرفت واقعى فرد و جامعه را داشت؛ چرا كه در آن محيط تربيتى و اجتماعى كه ياءس به جاى اميد، بى انگيزگى و كسالت به جاى شور، حماقت به جاى شعور، ظلم به جاى عدل، خودسرى به جاى قانون، زورمدارى به جاى پاسخ گويى، عدم تحمل و مدارا به جاى انتقادپذيرى، خودكامگى به جاى لياقت، روابط به جاى ضوابط، تملق به جاى حق گويى، فحاشى و هتاكى و عربده هاى گوش خراش به جاى منطق و مهر، ترس و وحشت به جاى امنيت، خشونت و شست شوى مغزى و بمباران حرف هاى يكطرفه، به جاى راستى و روشنگرى و سخنان قانع كننده، زندان، شلاق و فلك و داغ و درفش، به جاى گفتمان و دليل و برهان و آرامش خاطر و آسايش روان باشد، در چنين محيط و شرايطى هرگز توانايى هاى روحى و استعدادها و ذخاير روانى دنياى وجود انسان، نه كشف مى شود و نه جوانه مى زند و رشد مى كند؛ تا چه رسد كه شكوفا گردد و به گل و لاله بنشيند و فرد و جامعه، به رشد و تعالى اوج گيرد.
در چنين محيط و خانه اى، نه از آرامش خبرى است و نه از آسايش؛ نه از سعادت و نه نيكبختى، نه رشد معنوى خواهد بود و نه فرهنگى و اجتماعى و انسانى؛ نه سلامت روانى تاءمين مى شود و نه حتى سلامت جسمى.
از اين ديدگاه است كه آن بزرگ مربى انسان، خودسرى و زورمدارى را در همه جا منفور و مردود اعلان مى كرد و انديشه ساختن محيطى سرشار از عدالت و آزادى و قانون گرايى و بشردوستى بود و در نكوهش اين شيوه زشت مى فرمود:
شر الناس يوم القيامة الذين يكرمون اتقاء شرهم (7)
((بدترين مردم در روز رستاخيز و در پيشگاه خدا آن مربى و زمامدار و انسانى است كه ديگران به خاطر مصون ماندن از خودكامگى و شرارت او، وى را احترام كنند.))
و مى فرمود:
الا ان شرار امتى الذين يكرمون مخافة شرهم (8)
((به هوش باشيد كه بدترين انسانها در جامعه و امت من، آن كسى است كه مردم از ترس خودسرى و شرش او را احترام كنند.))
و نيز مى فرمود:
الا و من اكرمه الناس اتقاء شره فليس منى (9)
((هان اى مردم!بدانيد! كسى كه مردم نه از دل و جان و به خاطر درايت و عدالت و بشردوستى اش، بلكه از ترس شرارتش، او را احترام كنند، از من نيست و با من هيچ پيوند معنوى و مكتبى ندارد.))
و هشدار مى داد كه:
ويل لمن تزكيه الناس مخافة شره (10)
((واى بر حاكم و مربى و زورمدارى كه ديگران از ترس شرش، او را بستايند.))
ويل لمن اءطيع مخافة جوره (11)
((واى بر حال آن كسى كه از ترس ستم و بيدادش، او را اطاعت كنند.))
اين روشنگرى و هشدار پيامبر، بدان جهت بود كه آن حضرت بقا و پيشرفت خانه و خانواده و ترقى و شكوفايى واقعى جامعه و تمدن را در گرو عدل و داد و آزادى و رعايت حقوق، مى شناخت و مى فرمود:
العدل جنة واقية و جنة باقية (12)
و روشنگرى مى كرد كه:
ما من بيت ليس فيه شى ء من الحكمة الا كان خرابا(13)
((خانه اى كه از برنامه صحيح و عادلانه و حكيمانه تربيتى تهى باشد، ويرانه اى بيش نيست.))
و به پدران و مادران، هماره يادآورى مى فرمود كه:
اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم (14)
((ميان فرزندانتان، در جامعه كوچك خانه و خانواده، و در تربيت آنها، عدالت و دادگرى را از ياد نبريد؛ درست همان گونه كه دوست مى داريد با شما بر اساس عدل و داد رفتار شود.))
و نيز سفارش مى كرد كه:
اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم فى البر و اللطف (15)
((در جامعه كوچك خانه و خانواده و در ميان فرزندانتان، بر اساس عدالت رفتار كنيد؛ درست همان گونه كه دوست مى داريد ديگران در مورد شما به عدالت و مهر رفتار كنند.))
و از هر گونه بى عدالتى و تبعيض ناروا، سخت به دور بود و ديگران را برحذر مى داشت.
نظر رسول الله (صلى الله عليه و آله) الى رجل له ابنان فقبل احدهما و ترك الاخر.فقال رسول الله فهلا سلاويت بينهما(16)
بخش 4: رشد و شكوفايى در محيط و شرايط آرمانى
- بازدید: 10032