بخش 7: سيماى ريحانه پيامبر در آيينه شفاف محمد (صلى الله عليه و آله)

(زمان خواندن: 26 - 52 دقیقه)

در آيينه شفاف محمد (صلى الله عليه و آله)
سيماى معنوى و سيرت انسانى و پرشكوه برجسته ترين بانوى عصرها و نسل ها در آيينه زلال و صاف و شفاف محمد كه جز حق را نمى نماياند، تماشايى است.
سيماى ((فاطمه)) در اين آيينه سيمايى است به درخشندگى آفتاب،
به شفافيت نور،
به بخشندگى باران،
به پرتوافشانى ماه،
به زيبايى اختران در آسمان آبى،
به عظمت كوه ها،
به ژرفى دره ها،
به سرسبزى باغ ها،
به طراوت بوستان ها،
به لطافت شبنم بهارى،
به تفكر انگيزى جنگل ها،
به گستره زمين،
به وسعت زمان،
به موج خيزى دريا،
به شورانگيزى و شعورآفرينى كلام خدا،
به عطرآگينى گل ها و گلبرگ هاى دور از دسترس و باران خورده،
و به شكوه و عظمت و قداست سيماى پيامبران و خود محمد (صلى الله عليه و آله).
اين بانوى انديشمند و گرانمايه، گستره اى از قلب مصفا و پهناور محمد (صلى الله عليه و آله)، برترين سفير خدا را قلمرو و مهر و عشق خويش  ساخته و در سازمان وجود آن انسان بى نظير جهان هستى، مقام والا و موقعيت ممتاز و شكوهبارى دارد.
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله)، حوريه اى در سيماى انسان است.
همسخن فرشتگان است،
گل زيبا و عطرآگين بوستان رسالت است،
پاره وجود، رگ حيات، قلب پيامبر، محبوب دل او، عزيزترين انسان ها در نزد او، از شجره مقدس رسالت و از نور وجود خود اوست.
او ركنى از اركان شكوهبار ايمان است،
و مشعلى از مشعل هاى راستين هدايت،
و كشتى نجات و معيار شناخت حق و باطل،
و شبيه ترين انسان ها به پيامبر در انديشه و گفتار، رفتار و عملكرد و سيما و سيرت است.
دوستى او همرديف دوستى پيامبر است و پاداش زيارتش بسان پاداش ‍ زيارت آن حضرت و به رهروان راه توحيدى و آسمانى اش، نويد نجات و بهروزى داده شده است.
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله) تنها بانويى است كه همشاءن و همتاى اميرمؤمنان است.بانويى است كه طهارت و قداست او مورد تاءكيد است.همتا و همشاءن على (عليه السلام) در امامت راستين و هدايت فكرى و دينى انسانهاست و كوثر نورافشانى است كه خدا قلب او را سرشار از يقين ساخته است،
او برترين بانوى تاريخ بشر،
سالار زنان با ايمان،
برترين بانوى عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت،
بانوى بى نظير جهان هستى،
و دانشمندترين، انديشورترين و بادرايت ترين بانوى جهان خلقت و راز آفرينش ((زن)) است.
سرانجام اين كه ريحانه پيامبر در آيينه شفاف و صاف محمد (صلى الله عليه و آله)، بانوى بلند آوازه اى است كه نام مباركش بر در بهشت نوشته شده و بهشت به نور او نورباران گشته است.
او نخستين كسى است كه وارد بهشت مى گردد.در بهشت خدا همرديف پيامبر و در كنار او است و شكوه و عظمت او در روز رستاخيز و جهان ديگر، شكوهى است وصف ناپذير؛ و اين همه امتياز و افتخار ره آورد انديشه تابناك، علم سرشار، خرد بسيار، ايمان و يقين وصف ناپذير، پارسايى و تقوا و آراستگى او به ارزش هاى والاى انسانى و الهى و موهبت هايى است كه خدا به او ارزانى داشته است.
دو نكته پيش از بحث
پيش از طرح بحث و نگرش بر سيماى ملكوتى و سيرت پرشكوه برترين بانوى جهان هستى در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله)، يادآورى چند نكته اساسى، ضرورى است.
1- درست است كه اين بانوى سرفراز، دخت گرانمايه پيامبر گرامى، شخصيت خداساخته و بى نظيرى است كه گفتار و رفتار او تضمين شده است و معيار حق و باطل و ميزان درستى و نادرستى چهره ها و عملكردها و انديشه هاست.
او به گواهى آفريدگار هستى جز بر اساس حق سخن نمى گويد و جز بر اساس عدالت داورى نمى كند و جز بر پايه واقع نگرى و واقع بينى عمل نمى نمايد و ذره اى افراط و تفريط كه آفت جان قدرتمندان و صاحب نظران است، در قاموس زندگى او راه ندارد.
از اين رو، نبايد سخنان حكيمانه و بلند پيامبر در مورد بانوى بانوان بهشت و يا رفتار درس آموز و پراسرار و بى نظيرش را با او، برخاسته از عواطف جوشان پدرى و مهر سرشار حاكم ميان او و دخت فرزانه اش پنداشت؛ چرا كه آن حضرت دختران ديگرى نيز داشت و همه را دوست مى داشت، اما با آنان چنين رفتار و كردار بى سابقه و لبريز از مهر و احترام و تكريم و تعظيم را نداشت.
و نيز نبايد سخنان آن پيشواى خداساخته در مورد دخت گرانمايه اش فاطمه را بسان تعريف و تمجيدهاى آبكى و مملو از غلو و گزافه دنياطلبان و فريب كاران عصرها و نسل ها تصور كرد، كه گاه براى دلگرم ساختن چاكران خانه زاد و يا دژخيمان بى آبرو و يا جلادان سفاك خويش و گاه براى فريب ساده دلان و گاه به عنوان وام متقابل، براى يكديگر فضيلت هاى دروغين و پوچ و پوك مى تراشند، و هر كدام ديگرى را نابغه عصر و نجات بخش دهر و انديشمند قرن و متفكر روزگار و مصلح پراقتدار، يا چنين و چنان عنوان مى دهند.
نه، هرگز! چرا كه پيامبر، پيشواى بزرگى است كه خدا به عدالت و صداقت و راستى و اخلاصش در همه ميدان ها و تمامى صحنه ها گواهى مى دهد:
و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى علمه شديد القوى (1)
آرى، با اين باور و اين نگرش، بايد سرفرازترين و كامل ترين الگوى جاودانه عصرها و نسل ها فاطمه را در آينه حق نماى گفتار و رفتار محمد (صلى الله عليه و آله) به نظاره نشست و با اين ايمان و باور، او را تماشا كرد.
2- انبوه رواياتى كه بيانگر شكوه و عظمت دخت ارجمند پيامبر و امتيازات و ويژگى هاى اوست، هم در منابع مورد اعتماد شيعه موج مى زند و هم در كتاب هاى معروف و مورد اعتماد اهل سنت.و اين نشانگر اين واقعيت بسيار ظريف است كه:
با وجود تحولات منفى و ويرانگر سياسى و اجتماعى و مذهبى در جامعه پس از رحلت پيامبر؛
و با وجود مورد يورش قرار گرفتن خاندان رسالت از سوى خودكامگان جاه طلب؛ و با وجود اعمال سياست شوم سانسور در مورد اهل بيت و حذف فضايل و مناقب آنان؛ و با وجود به راه انداختن موج تبليغات فريبكارانه بر ضد آن شايستگان و وارستگان، و ادامه اين سياست كينه توزانه در طول حكومت سياه اموى و عباسى، و با وجود سركوب شديد انديشمندان و متفكران دوستدار اين خاندان بزرگ، باز هم چگونه به صورت معجزه آسايى اين انبوه روايات، در ترسيم شكوه و عظمت دخت گرانمايه پيامبر حتى به دست دانشمندان اهل سنت نيز نوشته شده و به كتاب هاى مهم و معتبر آنان راه يافته است.
آيا اين جز تحقق بخشى از آن وعده خداست كه به پيامبرش ‍ فرمود:
ورفعنا لك ذكرك (2)
((ما نام گرامى تو را بلندآوازه خواهيم ساخت.))
و آيا اين جز نشانگر حقانيت آن خورشيد جهان افروز است كه با همه تلاش هاى ارتجاعى خفاش صفتان همچنان به پرتوافكنى خويش ادامه مى دهد؟
3- روايات ارزنده اى كه از پيامبر گرامى پيرامون شخصيت فرزانه و پرشكوه سالار زنان و يادگار پرارج رسالت رسيده و اينك در معتبرترين منابع اسلامى پس از قرآن شريف موجود است، از چنان حجم و گستردگى بالايى برخوردار است كه گردآوردى همه آنها در اين فرصت امكان پذير نيست.به همين جهت ما در اين بخش آنها را به دسته هاى مختلفى تقسيم نموده و به نمونه هايى از پيام هر دسته، نظر مى افكنيم.
دسته هاى متنوع روايات
روايات رسيده از پيامبر گرامى در مورد برترين بانوى عصرها و نسل ها به بيش از چهل دسته قابل تقسيم و بررسى است و هر دسته داراى پيام سازنده و درس آموزى است؛ چرا كه در برخى از روايات، دخت گرانمايه پيامبر به عنوان حوريه اى بهشتى و همسخن فرشتگان خدا وصف شده است، و در برخى ديگر به گل زيبا و عطرآگين پيامبر و محبوب دل و عزيزترين انسانها در نزد او و از خود او و پرتوى از نور وجود او، عنوان يافته است، و گاه در رفتار و كردار و انديشه و گفتار و سيما و سيرت، شبيه ترين انسان ها به پيامبر خوانده شده است.
در انبوهى از روايات، آن كوثر نورافشان رسالت، همچون خود پيامبر، ركنى از اركان هدايت، مشعل روشنگر راه، كشتى نجات امت و معيار شناخت حق و عدالت و باطل و بيداد وصف شده است، و در انبوهى ديگر، دوستى او همرديف دوستى پيامبر و پاداش زيارت او بسان پاداش زيارت آن حضرت شناخته شده و رهروان راه توحيدى و افتخارآفرين اش نويد نجات و نيكبختى دو سرا دريافت داشته اند.
در پاره اى از سخنان پيامبر او تنها همشاءن و همتاى بى نظير اميرمؤمنان شناخته شده، و در پاره اى ديگر طهارت و قداست و پاكى و عصمت او مورد تاءكيد قرار گرفته و همشاءن و همتاى على در پيشوايى و مقام والاى امامت راستين وصف شده است.
زمانى در كنار برترين بانوى تاريخ بشر همچون مريم پاك مورد تجليل قرار گرفته و زمانى با عناوينى چون:
سالار زنان با ايمان،
برترين زن عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت،
بانوى بى نظير جهان هستى،
و ديگر، راز آفرينش ((زن))، وصف شده است.
و سرانجام اين كه در برخى روايات از شكوه و عظمت بى همانند و منزلت والاى او در روز رستاخيز و جهان ديگر سخن رفته است.
و برخى ديگر از نام بلند آوازه او در بهشت و سبقت او بر همگان به سوى بهشت و همرديف بودن او با پيامبر در بهشت و نورباران بودن بهشت به نور او.
اينك از هر دسته اى از اين روايات، به يكى دو نمونه بسنده مى شود، با اين يادآورى كه اين روايات هم در منابع مهم و معتبر پيروان مذهب اهل بيت آمده است و هم در منابع دست اول اهل سنت پس از قرآن شريف:
1- حوريه اى در سيماى انسان
در اين مورد پيامبر گرامى فرمود:
فاطمة حوراء انسية كلما اشتقت الى الجنة قبلتها(3)
((گرامى دخترم فاطمه، حوريه اى است در چهره انسان؛ هر گاه من در خود شور شوق بهشت مى يابم، او را بوسه باران مى كنم.))
و فرمود:
ابنتى فاطمة حوراء آدمية (4)
((دخترم فاطمه، حوريه اى است در سيماى آدميان.))
2- الهام گيرنده و همسخن فرشتگان
دسته اى از روايات در مورد عظمت او بيانگر اين واقعيت است كه آن بانوى گرانمايه ((محدثه))و الهام گيرنده است و سخن فرشتگان را مى شنود.
در زيارت آن گرانمايه آمده است كه:
السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك ايتها المحدثة العلمية
((سلام بر تو اى بانوى پروا پيشه و پاك!
سلام بر تو اى دريافت دارنده الهام و همسخن فرشتگان!))
پيامبر گرامى ضمن تجليل از بانوى بانوان، از جمله فرمود: دخترم فاطمه، سرور بانوان دو جهان است.
او پاره تن من، نور چشم من، و ميوه دل و روح من است كه در وجودم قرار دارد، اما او پس از رحلت من مورد يورش بيداد قرار مى گيرد.گويى مى نگرم كه به او بى احترامى مى كنند، حقوقش را پايمال مى سازند، پهلويش را مى شكنند و فرزندش را مى كشند و او صدا مى زند:وامحمداه...و كسى او را يارى نمى كند.او تنهاى تنها مى شود و خدا فرشتگان را همسخن او مى سازد؛ و فرشتگان خطاب به او مى گويند:
يا فاطمة ان الله اصطفاك و طهرك والصطفاك على نساء العالمين.
يا فاطمة اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين (5)
((هان اى فاطمه! دخت گرامى پيامبر! خداى تو را از ميان زنان گيتى به عنوان سمبل و نمونه برگزيد و پاك و پاكيزه آفريد و بر همه زنان گيتى ممتاز ساخت و برترى بخشيد.فاطمه جان! خداى خويش را بپرست، او را سجده گزار و با ركوع كنندگان بارگاه او ركوع به جاى آورد.))
3- قلب پيامبر
در اين مورد پيامبر گرامى بارها و به مناسبت هاى مختلف فرمود:
من عرف هذه فقد عرفها، ومن لم يعرفها، فهى بضعة منى، هى قلبى وروحى التى بين جنبى، فمن آذاها فقد آذانى (6)
((هر كس اين بانوى بانوان را شناخت، كه مى شناسد و هركس او را نشناخته است، بداند كه او پاره تن من و روح و قلب من است؛ از اين رو هركس او را بيازارد، مرا آزرده است.))
4- گل بوستان محمد (صلى الله عليه و آله)
در اين مورد از پيشواى بزرگ توحيد آورده اند كه در تجليل از بانوى بانوان فرمود:
فاطمة هى الزهراء(7)
((دخت گرانمايه ام، فاطمه، همان گل عطرآگين بوستان انسانيت است.))
5- بهشت پيامبر
او شاخه اى از درخت مقدس رسالت، پرتوى از خورشيد هدايت، شعله اى از آن مشعل پرفروغ و نور ديده و ميوه دل پيامبر و بهشت او بود.در اين مورد مى فرمود:
اذا اشتقت الى الجنة قبلت نحر فاطمة (8)
((هنگامى كه در شور و شوق بهشت مى شوم، گلوى ريحانه ام را مى بوسم.))
6- پاره وجود پيامبر
از آن گرامى آورده اند كه بارها و به مناسبتهاى گوناگون در گراميداشت ريحانه ارجمندش فرمود:
فاطمة بضعة منى، من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله (9)
((فاطمه پاره اى از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را بيازارد مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، خدا را آزرده است.))
فاطمة بضعة منى، فمن اءغضبها فقد اءغضبنى (10)
((فاطمه پاره اى از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را به خشم آورد، در حقيقت مرا به خشم آورده است.))
7- عزيزترين انسان ها
پيامبر گرامى ضمن تجليل از آن بانوى نمونه، او را عزيزترين ها در نظر خويش وصف كرد و فرمود:
فاطمة اءعز الناس الى
((فاطمه عزيزترين انسان ها نزد من است.))
و فرمود:
فاطمة اعز البرية على (11)
((فاطمه عزيزترين آفريدگان نزد من است.))
8- محبوب دل او
و نيز ضمن نثار مهر و باران محبت خويش به ريحانه اش، او را محبوب دل خويش وصف فرمود:
يا حبيبة ابيها كل مسكر حرام و كل مسكر خمر
((هان اى محبوب دل پدر! هر مست كننده اى حرام است و هر مست كننده اى شراب محسوب مى شود.))
و نيايشگرانه به بارگاه خدا فرمود:
اللهم هذا ابنتى و احب الخلق الى (12)
((بار خدايا! اين دخترم فاطمه است و محبوب ترين ها در نزد من.))
9- مايه حيات قلب پيامبر
پيامبر در شدت مهر و محبت به فاطمه (عليها السلام) به گونه اى بود كه صداى دلنواز دخترش را آرام بخش دل و مايه نشاط قلب و روح خويش ‍ مى يافت.
هنگامى كه آيه شريفهلا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا(13)
((خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن برخى از خودتان به برخى ديگر، قرار مدهيد!))، فرود آمد و خداى جهان آفرين هشدار داد كه پيامبرش را با عنوان و ادب مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت او صدا زنند، نه با اسم تنها، دخت گرانمايه پيامبر نيز كه سمبل ادب و درايت و تبلور و تجسم معرفت و خرد بود و پيشتاز در عمل به قرآن شريف، ديگر پيامبر را ((پدر))صدا نزد بلكه با عنوان رسالت،  ((يا رسول الله))صدا مى زد كه پيامبر فرمود: ((دخترم! فاطمه جان! شما چرا؟))
خودش فرمود: يك بار پدرم را سه مرتبه ((يا رسول الله))صدا زدم اما به من نگريست و تبسم كرد و چيزى نفرمود تا بگويم: پدر! پدر جان!
و آن گاه رو به من كرد و فرمود: ((دخترم! فاطمه جان! اين دستور در مورد تو و خاندان و دودمان پاكت نازل نشده است.تو از من هستى و من از تو.شما مرا همواره ((پدر))صدا بزن كه اين گونه نداى تو قلب مرا زنده و شاداب مى سازد و خداى را خشنود.
يا فاطمة انها لم تنزل فيك ولا فى اهلك ولا نسلك...قولى لى يا ابه، فانها احى للقلب وارضى للرب (14)
10- او از من است و من از او
اين تعبيرى است كه بارها و به مناسبت هاى گوناگون در مورد فاطمه (عليها السلام) و نيز فرزندش حسين (عليه السلام) داشته است كه:
يا فاطمة انت منى وانا منك (15)
((فاطمه جان! شما از من هستى و من از شما.))
و رو به آسمان نيايشگرانه مى فرمود:
اللهم انها منى و انا منها(16)
((بار خدايا! فاطمه از من است و من از او.))
11- برترين بانوى بهشت
پيامبر گرامى كه به گواهى وحى جز حقيقت نمى گويد در شكوه و عظمت او فرمود:
افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد، و آسية بنت مزاحم ومريم بنت عمران (17)
((برترين زنان بهشت پرطراوت و زيباى خدا، چهار نفر هستند؛ خديجه، آسيه، مريم و فاطمه.))
و فرمود:
ان الله اختار من النساء اربع: مريم وآسية وخديجة وفاطمة (18)
((خداوند از بانوان گيتى چهار تن را برگزيد: مريم، آسيه، خديجه و فاطمه.))
و در واپسين ساعت هاى زندگى در اين جهان، هنگامى كه اندوه و بى تابى فاطمه را نگريست فرمود:
يا فاطمة الا ترضين ان تكونى سيدة نساء اهل الجنة وسيدة نساء المؤمنين؟!(19)
((آيا خشنود نخواهى شد كه سالار بانوان بهشت و سرور زنان با ايمان باشى؟!))
12- بانوى بانوان گيتى
و او را بانوى بانوان گيتى خواند و فرمود:
انك سيدة نساء العالمين! قالت: يا ابه فاءين مريم؟ قال: تلك سيدة نساء عالمها وانت سيدة نساء عالمك، اما والله لقد زوجتك سيدا فى الدنيا والاخرة (20)
((فاطمه جان! آيا دوست ندارى سرور زنان گيتى باشى؟
پرسيد: پدر جان! مگر ((مريم))سرور زنان جهان نيست؟
فرمود: او سرور زنان عصر خويش و تو سرور زنان عصرها و نسلها هستى.
گرامى دخترم! به خداى سوگند تو را به همسرى بزرگ مردى در آوردم كه سالار اين جهان و آن جهان است.))
و نيز در گراميداشت ريحانه اش به اميرمؤمنان فرمود:
يا على، هذه سيدة نساء اهل الجنة من الاولين والاخرين، هذه والله مريم الكبرى (21)
((على جان! به خداى سوگند كه اين بانوى تمامى بانوان بهشت است و به خداى سوگند او از مريم، بزرگتر و پرشكوه تر است.))
13- بهترين زنان
از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:
خير رجالكم على بن ابى طالب وخير نسائكم فاطمة بنت محمد(22)
((بهترين مردان شما ((على)) فرزند رشيد ابوطالب است و برترين زنانتان فاطمه دخت گرانمايه پيامبر است.))
14- سالار زنان باايمان
در اين مورد آورده اند كه پيامبر گرامى در مناسبت هاى مختلف فرمود:
يا بنية اما ترضين ان تكونى سيدة نساء المؤمنين؟(23)
((گرامى دخترم! فاطمه جان! آيا دوست ندارى سالار زنان با ايمان باشى؟))
15- برگزيده خدا
و نيز پيشواى بزرگ توحيد او را يكى از برگزيدگان خدا خواند و فرمود:
ان الله اختار من اهل الارض رجلين: احدهما ابوك والاخر زوجك.(24)
((فاطمه جان! خدا از زمين و زمان دو مرد برگزيد: يكى پدرت و ديگر همسرت))
و نيز در بزرگداشت او افزود:
ان الله اطلع على اهل الارض فاختار منه الاك فبعثه نبيا، ثم الطلع الثانية فاختار بعلك فاءوحى الى فانكحته و اتخذته وصيا(25)
((خداى فرزانه به همه زمين و زمان نگريست و از همه عصرها و نسل ها پدرت را برگزيد؛ از اين رو او را به رسالت برانگيخت؛ و آن گاه بار ديگر نگريست و همسرت را برگزيد؛ سپس به من وحى كرد كه تو را به ازدواج او درآورم و او را جانشين خود سازم.))
16- بانوى بى نظير
پيامبر گرامى در شكوه وصف ناپذير او فرمود:
لو لم يخلق الله عليا لما كان لفاطمة كفو الى يوم القيامة (26)
((اگر خداى توانا على را نيافريده بود، براى فاطمه هموزن و همتايى تا روز رستاخيز نبود.))
و نيز امام صادق آورده است كه فرمود:
لو لا ان الله خلق اميرالمؤمنين لفاطمة ما كان لها كفو على الارض (27)
((اگر خدا على را براى فاطمه نيافريده بود، هرگز در گستره زمين همتا و همپروازى براى او پيدا نمى شد.))
و نيز فرمود:
انى زوجتك اقدم امتى سلما واكثرهم علما واعظمهم حلما(28)
((فاطمه جان! من تو را به همسرى شهسوارى درآوردم كه پيشتازترين امت به اسلام و پردانش ترين همه در زندگى و بردبارترين همگان در دنياست.))
و نيز فرمود:
زوجتك اقدمهم سلما واحسنهم خلقا(29)
((گرامى دخترم! تو را به ازدواج پيشگام ترين انسانها در اسلام و خوش رفتارترين آنان در خلق و خو و سبك و سيره درآوردم.))
17- معيار سنجش حق و باطل
دسته ديگر از روايات، رواياتى است كه آن گرانمايه عصرها و نسل ها را معيار حق و باطل و ميزان سنجش درست و نادرست عنوان مى دهد.او را ميزان خشنودى و ناخشنودى خدا مى خواند و بدين وسيله او را از كسانى قرار مى دهد كه در هاله اى از قداست و عصمت و مصونيت است و در ساحت مقدسش خطا و اشتباه نيز راه ندارد؛ چرا كه خشنودى و ناخشنودى خدا همواره بر اساس حق و واقعيت به دست مى آيد.خدا هرگز از كارهاى ناروا و باطل خشنود نمى گردد، گرچه ديگرى خشنود گردد و از كار خوب و شايسته نيز ناخشنود نمى شود، گرچه ديگرى از آن ناخشنود شود.لازمه اين دو نكته، مصونيت فاطمه (عليها السلام) از خطا و اشتباه است و معيار بودن آن بانوى بانوان.
اين روايات شگفت انگيز را انبوهى از دانشمندان اهل سنت طى چهارده قرن در كتابهاى خويش آورده اند.
پيامبر گرامى فرمود:
يا فاطمة ان الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك.
((فاطمه جان! خداوند از ناخشنودى تو از فرد و جامعه و نظام و عملى ناخشنود مى گردد و از خشنودى و رضايت تو خشنود.))
و نيز فرمود:
فاطمة بضعة منى من اغضبها فقد اغضبنى (30)
((فاطمه پاره تن من است.هر كس او را به خشم آورد، مرا خشمگين ساخته است.))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى يؤ ذينى ما اءذاها(31)
((فاطمه پاره تن من است.هر آنچه او را اذيت و آزار رساند، مرا اذيت و آزار رسانده است.))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى يقبضنى ما يقبضها ويبسطنى ما يبسطها(32)
((فاطمه پاره تن من است.هر چه او را دلگير سازد، مرا دلگير ساخته و آنچه او را شادمان سازد، مرا شادمان ساخته است.))
روشن است كه اين مقام والا با انسانى كه هر لحظه تحت تاءثير عواطف، احساسات، تمايلات، كشش ها، جاذبه ها، دافعه ها و ديگر آفت هاست، نشايد و اين تنها با مقام عصمت و ولايت راستين و آسمانى سازگار است؛ درست بسان ولايت پيامبر و امامان نور و نه ديگران.
ذكر اين نكته لازم است كه اين روايات را علامه امينى از ده ها نفر از دانشمندان اهل سنت كه همگى در كتابهاى خويش آورده اند، نقل مى كند.

در آيينه شفاف محمد (صلى الله عليه و آله)
سيماى معنوى و سيرت انسانى و پرشكوه برجسته ترين بانوى عصرها و نسل ها در آيينه زلال و صاف و شفاف محمد كه جز حق را نمى نماياند، تماشايى است.
سيماى ((فاطمه)) در اين آيينه سيمايى است به درخشندگى آفتاب،
به شفافيت نور،
به بخشندگى باران،
به پرتوافشانى ماه،
به زيبايى اختران در آسمان آبى،
به عظمت كوه ها،
به ژرفى دره ها،
به سرسبزى باغ ها،
به طراوت بوستان ها،
به لطافت شبنم بهارى،
به تفكر انگيزى جنگل ها،
به گستره زمين،
به وسعت زمان،
به موج خيزى دريا،
به شورانگيزى و شعورآفرينى كلام خدا،
به عطرآگينى گل ها و گلبرگ هاى دور از دسترس و باران خورده،
و به شكوه و عظمت و قداست سيماى پيامبران و خود محمد (صلى الله عليه و آله).
اين بانوى انديشمند و گرانمايه، گستره اى از قلب مصفا و پهناور محمد (صلى الله عليه و آله)، برترين سفير خدا را قلمرو و مهر و عشق خويش  ساخته و در سازمان وجود آن انسان بى نظير جهان هستى، مقام والا و موقعيت ممتاز و شكوهبارى دارد.
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله)، حوريه اى در سيماى انسان است.
همسخن فرشتگان است،
گل زيبا و عطرآگين بوستان رسالت است،
پاره وجود، رگ حيات، قلب پيامبر، محبوب دل او، عزيزترين انسان ها در نزد او، از شجره مقدس رسالت و از نور وجود خود اوست.
او ركنى از اركان شكوهبار ايمان است،
و مشعلى از مشعل هاى راستين هدايت،
و كشتى نجات و معيار شناخت حق و باطل،
و شبيه ترين انسان ها به پيامبر در انديشه و گفتار، رفتار و عملكرد و سيما و سيرت است.
دوستى او همرديف دوستى پيامبر است و پاداش زيارتش بسان پاداش ‍ زيارت آن حضرت و به رهروان راه توحيدى و آسمانى اش، نويد نجات و بهروزى داده شده است.
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله) تنها بانويى است كه همشاءن و همتاى اميرمؤمنان است.بانويى است كه طهارت و قداست او مورد تاءكيد است.همتا و همشاءن على (عليه السلام) در امامت راستين و هدايت فكرى و دينى انسانهاست و كوثر نورافشانى است كه خدا قلب او را سرشار از يقين ساخته است،
او برترين بانوى تاريخ بشر،
سالار زنان با ايمان،
برترين بانوى عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت،
بانوى بى نظير جهان هستى،
و دانشمندترين، انديشورترين و بادرايت ترين بانوى جهان خلقت و راز آفرينش ((زن)) است.
سرانجام اين كه ريحانه پيامبر در آيينه شفاف و صاف محمد (صلى الله عليه و آله)، بانوى بلند آوازه اى است كه نام مباركش بر در بهشت نوشته شده و بهشت به نور او نورباران گشته است.
او نخستين كسى است كه وارد بهشت مى گردد.در بهشت خدا همرديف پيامبر و در كنار او است و شكوه و عظمت او در روز رستاخيز و جهان ديگر، شكوهى است وصف ناپذير؛ و اين همه امتياز و افتخار ره آورد انديشه تابناك، علم سرشار، خرد بسيار، ايمان و يقين وصف ناپذير، پارسايى و تقوا و آراستگى او به ارزش هاى والاى انسانى و الهى و موهبت هايى است كه خدا به او ارزانى داشته است.
دو نكته پيش از بحث
پيش از طرح بحث و نگرش بر سيماى ملكوتى و سيرت پرشكوه برترين بانوى جهان هستى در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله)، يادآورى چند نكته اساسى، ضرورى است.
1- درست است كه اين بانوى سرفراز، دخت گرانمايه پيامبر گرامى، شخصيت خداساخته و بى نظيرى است كه گفتار و رفتار او تضمين شده است و معيار حق و باطل و ميزان درستى و نادرستى چهره ها و عملكردها و انديشه هاست.
او به گواهى آفريدگار هستى جز بر اساس حق سخن نمى گويد و جز بر اساس عدالت داورى نمى كند و جز بر پايه واقع نگرى و واقع بينى عمل نمى نمايد و ذره اى افراط و تفريط كه آفت جان قدرتمندان و صاحب نظران است، در قاموس زندگى او راه ندارد.
از اين رو، نبايد سخنان حكيمانه و بلند پيامبر در مورد بانوى بانوان بهشت و يا رفتار درس آموز و پراسرار و بى نظيرش را با او، برخاسته از عواطف جوشان پدرى و مهر سرشار حاكم ميان او و دخت فرزانه اش پنداشت؛ چرا كه آن حضرت دختران ديگرى نيز داشت و همه را دوست مى داشت، اما با آنان چنين رفتار و كردار بى سابقه و لبريز از مهر و احترام و تكريم و تعظيم را نداشت.
و نيز نبايد سخنان آن پيشواى خداساخته در مورد دخت گرانمايه اش فاطمه را بسان تعريف و تمجيدهاى آبكى و مملو از غلو و گزافه دنياطلبان و فريب كاران عصرها و نسل ها تصور كرد، كه گاه براى دلگرم ساختن چاكران خانه زاد و يا دژخيمان بى آبرو و يا جلادان سفاك خويش و گاه براى فريب ساده دلان و گاه به عنوان وام متقابل، براى يكديگر فضيلت هاى دروغين و پوچ و پوك مى تراشند، و هر كدام ديگرى را نابغه عصر و نجات بخش دهر و انديشمند قرن و متفكر روزگار و مصلح پراقتدار، يا چنين و چنان عنوان مى دهند.
نه، هرگز! چرا كه پيامبر، پيشواى بزرگى است كه خدا به عدالت و صداقت و راستى و اخلاصش در همه ميدان ها و تمامى صحنه ها گواهى مى دهد:
و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى علمه شديد القوى (1)
آرى، با اين باور و اين نگرش، بايد سرفرازترين و كامل ترين الگوى جاودانه عصرها و نسل ها فاطمه را در آينه حق نماى گفتار و رفتار محمد (صلى الله عليه و آله) به نظاره نشست و با اين ايمان و باور، او را تماشا كرد.
2- انبوه رواياتى كه بيانگر شكوه و عظمت دخت ارجمند پيامبر و امتيازات و ويژگى هاى اوست، هم در منابع مورد اعتماد شيعه موج مى زند و هم در كتاب هاى معروف و مورد اعتماد اهل سنت.و اين نشانگر اين واقعيت بسيار ظريف است كه:
با وجود تحولات منفى و ويرانگر سياسى و اجتماعى و مذهبى در جامعه پس از رحلت پيامبر؛
و با وجود مورد يورش قرار گرفتن خاندان رسالت از سوى خودكامگان جاه طلب؛ و با وجود اعمال سياست شوم سانسور در مورد اهل بيت و حذف فضايل و مناقب آنان؛ و با وجود به راه انداختن موج تبليغات فريبكارانه بر ضد آن شايستگان و وارستگان، و ادامه اين سياست كينه توزانه در طول حكومت سياه اموى و عباسى، و با وجود سركوب شديد انديشمندان و متفكران دوستدار اين خاندان بزرگ، باز هم چگونه به صورت معجزه آسايى اين انبوه روايات، در ترسيم شكوه و عظمت دخت گرانمايه پيامبر حتى به دست دانشمندان اهل سنت نيز نوشته شده و به كتاب هاى مهم و معتبر آنان راه يافته است.
آيا اين جز تحقق بخشى از آن وعده خداست كه به پيامبرش ‍ فرمود:
ورفعنا لك ذكرك (2)
((ما نام گرامى تو را بلندآوازه خواهيم ساخت.))
و آيا اين جز نشانگر حقانيت آن خورشيد جهان افروز است كه با همه تلاش هاى ارتجاعى خفاش صفتان همچنان به پرتوافكنى خويش ادامه مى دهد؟
3- روايات ارزنده اى كه از پيامبر گرامى پيرامون شخصيت فرزانه و پرشكوه سالار زنان و يادگار پرارج رسالت رسيده و اينك در معتبرترين منابع اسلامى پس از قرآن شريف موجود است، از چنان حجم و گستردگى بالايى برخوردار است كه گردآوردى همه آنها در اين فرصت امكان پذير نيست.به همين جهت ما در اين بخش آنها را به دسته هاى مختلفى تقسيم نموده و به نمونه هايى از پيام هر دسته، نظر مى افكنيم.
دسته هاى متنوع روايات
روايات رسيده از پيامبر گرامى در مورد برترين بانوى عصرها و نسل ها به بيش از چهل دسته قابل تقسيم و بررسى است و هر دسته داراى پيام سازنده و درس آموزى است؛ چرا كه در برخى از روايات، دخت گرانمايه پيامبر به عنوان حوريه اى بهشتى و همسخن فرشتگان خدا وصف شده است، و در برخى ديگر به گل زيبا و عطرآگين پيامبر و محبوب دل و عزيزترين انسانها در نزد او و از خود او و پرتوى از نور وجود او، عنوان يافته است، و گاه در رفتار و كردار و انديشه و گفتار و سيما و سيرت، شبيه ترين انسان ها به پيامبر خوانده شده است.
در انبوهى از روايات، آن كوثر نورافشان رسالت، همچون خود پيامبر، ركنى از اركان هدايت، مشعل روشنگر راه، كشتى نجات امت و معيار شناخت حق و عدالت و باطل و بيداد وصف شده است، و در انبوهى ديگر، دوستى او همرديف دوستى پيامبر و پاداش زيارت او بسان پاداش زيارت آن حضرت شناخته شده و رهروان راه توحيدى و افتخارآفرين اش نويد نجات و نيكبختى دو سرا دريافت داشته اند.
در پاره اى از سخنان پيامبر او تنها همشاءن و همتاى بى نظير اميرمؤمنان شناخته شده، و در پاره اى ديگر طهارت و قداست و پاكى و عصمت او مورد تاءكيد قرار گرفته و همشاءن و همتاى على در پيشوايى و مقام والاى امامت راستين وصف شده است.
زمانى در كنار برترين بانوى تاريخ بشر همچون مريم پاك مورد تجليل قرار گرفته و زمانى با عناوينى چون:
سالار زنان با ايمان،
برترين زن عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت،
بانوى بى نظير جهان هستى،
و ديگر، راز آفرينش ((زن))، وصف شده است.
و سرانجام اين كه در برخى روايات از شكوه و عظمت بى همانند و منزلت والاى او در روز رستاخيز و جهان ديگر سخن رفته است.
و برخى ديگر از نام بلند آوازه او در بهشت و سبقت او بر همگان به سوى بهشت و همرديف بودن او با پيامبر در بهشت و نورباران بودن بهشت به نور او.
اينك از هر دسته اى از اين روايات، به يكى دو نمونه بسنده مى شود، با اين يادآورى كه اين روايات هم در منابع مهم و معتبر پيروان مذهب اهل بيت آمده است و هم در منابع دست اول اهل سنت پس از قرآن شريف:
1- حوريه اى در سيماى انسان
در اين مورد پيامبر گرامى فرمود:
فاطمة حوراء انسية كلما اشتقت الى الجنة قبلتها(3)
((گرامى دخترم فاطمه، حوريه اى است در چهره انسان؛ هر گاه من در خود شور شوق بهشت مى يابم، او را بوسه باران مى كنم.))
و فرمود:
ابنتى فاطمة حوراء آدمية (4)
((دخترم فاطمه، حوريه اى است در سيماى آدميان.))
2- الهام گيرنده و همسخن فرشتگان
دسته اى از روايات در مورد عظمت او بيانگر اين واقعيت است كه آن بانوى گرانمايه ((محدثه))و الهام گيرنده است و سخن فرشتگان را مى شنود.
در زيارت آن گرانمايه آمده است كه:
السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك ايتها المحدثة العلمية
((سلام بر تو اى بانوى پروا پيشه و پاك!
سلام بر تو اى دريافت دارنده الهام و همسخن فرشتگان!))
پيامبر گرامى ضمن تجليل از بانوى بانوان، از جمله فرمود: دخترم فاطمه، سرور بانوان دو جهان است.
او پاره تن من، نور چشم من، و ميوه دل و روح من است كه در وجودم قرار دارد، اما او پس از رحلت من مورد يورش بيداد قرار مى گيرد.گويى مى نگرم كه به او بى احترامى مى كنند، حقوقش را پايمال مى سازند، پهلويش را مى شكنند و فرزندش را مى كشند و او صدا مى زند:وامحمداه...و كسى او را يارى نمى كند.او تنهاى تنها مى شود و خدا فرشتگان را همسخن او مى سازد؛ و فرشتگان خطاب به او مى گويند:
يا فاطمة ان الله اصطفاك و طهرك والصطفاك على نساء العالمين.
يا فاطمة اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين (5)
((هان اى فاطمه! دخت گرامى پيامبر! خداى تو را از ميان زنان گيتى به عنوان سمبل و نمونه برگزيد و پاك و پاكيزه آفريد و بر همه زنان گيتى ممتاز ساخت و برترى بخشيد.فاطمه جان! خداى خويش را بپرست، او را سجده گزار و با ركوع كنندگان بارگاه او ركوع به جاى آورد.))
3- قلب پيامبر
در اين مورد پيامبر گرامى بارها و به مناسبت هاى مختلف فرمود:
من عرف هذه فقد عرفها، ومن لم يعرفها، فهى بضعة منى، هى قلبى وروحى التى بين جنبى، فمن آذاها فقد آذانى (6)
((هر كس اين بانوى بانوان را شناخت، كه مى شناسد و هركس او را نشناخته است، بداند كه او پاره تن من و روح و قلب من است؛ از اين رو هركس او را بيازارد، مرا آزرده است.))
4- گل بوستان محمد (صلى الله عليه و آله)
در اين مورد از پيشواى بزرگ توحيد آورده اند كه در تجليل از بانوى بانوان فرمود:
فاطمة هى الزهراء(7)
((دخت گرانمايه ام، فاطمه، همان گل عطرآگين بوستان انسانيت است.))
5- بهشت پيامبر
او شاخه اى از درخت مقدس رسالت، پرتوى از خورشيد هدايت، شعله اى از آن مشعل پرفروغ و نور ديده و ميوه دل پيامبر و بهشت او بود.در اين مورد مى فرمود:
اذا اشتقت الى الجنة قبلت نحر فاطمة (8)
((هنگامى كه در شور و شوق بهشت مى شوم، گلوى ريحانه ام را مى بوسم.))
6- پاره وجود پيامبر
از آن گرامى آورده اند كه بارها و به مناسبتهاى گوناگون در گراميداشت ريحانه ارجمندش فرمود:
فاطمة بضعة منى، من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله (9)
((فاطمه پاره اى از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را بيازارد مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، خدا را آزرده است.))
فاطمة بضعة منى، فمن اءغضبها فقد اءغضبنى (10)
((فاطمه پاره اى از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را به خشم آورد، در حقيقت مرا به خشم آورده است.))
7- عزيزترين انسان ها
پيامبر گرامى ضمن تجليل از آن بانوى نمونه، او را عزيزترين ها در نظر خويش وصف كرد و فرمود:
فاطمة اءعز الناس الى
((فاطمه عزيزترين انسان ها نزد من است.))
و فرمود:
فاطمة اعز البرية على (11)
((فاطمه عزيزترين آفريدگان نزد من است.))
8- محبوب دل او
و نيز ضمن نثار مهر و باران محبت خويش به ريحانه اش، او را محبوب دل خويش وصف فرمود:
يا حبيبة ابيها كل مسكر حرام و كل مسكر خمر
((هان اى محبوب دل پدر! هر مست كننده اى حرام است و هر مست كننده اى شراب محسوب مى شود.))
و نيايشگرانه به بارگاه خدا فرمود:
اللهم هذا ابنتى و احب الخلق الى (12)
((بار خدايا! اين دخترم فاطمه است و محبوب ترين ها در نزد من.))
9- مايه حيات قلب پيامبر
پيامبر در شدت مهر و محبت به فاطمه (عليها السلام) به گونه اى بود كه صداى دلنواز دخترش را آرام بخش دل و مايه نشاط قلب و روح خويش ‍ مى يافت.
هنگامى كه آيه شريفهلا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا(13)
((خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن برخى از خودتان به برخى ديگر، قرار مدهيد!))، فرود آمد و خداى جهان آفرين هشدار داد كه پيامبرش را با عنوان و ادب مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت او صدا زنند، نه با اسم تنها، دخت گرانمايه پيامبر نيز كه سمبل ادب و درايت و تبلور و تجسم معرفت و خرد بود و پيشتاز در عمل به قرآن شريف، ديگر پيامبر را ((پدر))صدا نزد بلكه با عنوان رسالت،  ((يا رسول الله))صدا مى زد كه پيامبر فرمود: ((دخترم! فاطمه جان! شما چرا؟))
خودش فرمود: يك بار پدرم را سه مرتبه ((يا رسول الله))صدا زدم اما به من نگريست و تبسم كرد و چيزى نفرمود تا بگويم: پدر! پدر جان!
و آن گاه رو به من كرد و فرمود: ((دخترم! فاطمه جان! اين دستور در مورد تو و خاندان و دودمان پاكت نازل نشده است.تو از من هستى و من از تو.شما مرا همواره ((پدر))صدا بزن كه اين گونه نداى تو قلب مرا زنده و شاداب مى سازد و خداى را خشنود.
يا فاطمة انها لم تنزل فيك ولا فى اهلك ولا نسلك...قولى لى يا ابه، فانها احى للقلب وارضى للرب (14)
10- او از من است و من از او
اين تعبيرى است كه بارها و به مناسبت هاى گوناگون در مورد فاطمه (عليها السلام) و نيز فرزندش حسين (عليه السلام) داشته است كه:
يا فاطمة انت منى وانا منك (15)
((فاطمه جان! شما از من هستى و من از شما.))
و رو به آسمان نيايشگرانه مى فرمود:
اللهم انها منى و انا منها(16)
((بار خدايا! فاطمه از من است و من از او.))
11- برترين بانوى بهشت
پيامبر گرامى كه به گواهى وحى جز حقيقت نمى گويد در شكوه و عظمت او فرمود:
افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد، و آسية بنت مزاحم ومريم بنت عمران (17)
((برترين زنان بهشت پرطراوت و زيباى خدا، چهار نفر هستند؛ خديجه، آسيه، مريم و فاطمه.))
و فرمود:
ان الله اختار من النساء اربع: مريم وآسية وخديجة وفاطمة (18)
((خداوند از بانوان گيتى چهار تن را برگزيد: مريم، آسيه، خديجه و فاطمه.))
و در واپسين ساعت هاى زندگى در اين جهان، هنگامى كه اندوه و بى تابى فاطمه را نگريست فرمود:
يا فاطمة الا ترضين ان تكونى سيدة نساء اهل الجنة وسيدة نساء المؤمنين؟!(19)
((آيا خشنود نخواهى شد كه سالار بانوان بهشت و سرور زنان با ايمان باشى؟!))
12- بانوى بانوان گيتى
و او را بانوى بانوان گيتى خواند و فرمود:
انك سيدة نساء العالمين! قالت: يا ابه فاءين مريم؟ قال: تلك سيدة نساء عالمها وانت سيدة نساء عالمك، اما والله لقد زوجتك سيدا فى الدنيا والاخرة (20)
((فاطمه جان! آيا دوست ندارى سرور زنان گيتى باشى؟
پرسيد: پدر جان! مگر ((مريم))سرور زنان جهان نيست؟
فرمود: او سرور زنان عصر خويش و تو سرور زنان عصرها و نسلها هستى.
گرامى دخترم! به خداى سوگند تو را به همسرى بزرگ مردى در آوردم كه سالار اين جهان و آن جهان است.))
و نيز در گراميداشت ريحانه اش به اميرمؤمنان فرمود:
يا على، هذه سيدة نساء اهل الجنة من الاولين والاخرين، هذه والله مريم الكبرى (21)
((على جان! به خداى سوگند كه اين بانوى تمامى بانوان بهشت است و به خداى سوگند او از مريم، بزرگتر و پرشكوه تر است.))
13- بهترين زنان
از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:
خير رجالكم على بن ابى طالب وخير نسائكم فاطمة بنت محمد(22)
((بهترين مردان شما ((على)) فرزند رشيد ابوطالب است و برترين زنانتان فاطمه دخت گرانمايه پيامبر است.))
14- سالار زنان باايمان
در اين مورد آورده اند كه پيامبر گرامى در مناسبت هاى مختلف فرمود:
يا بنية اما ترضين ان تكونى سيدة نساء المؤمنين؟(23)
((گرامى دخترم! فاطمه جان! آيا دوست ندارى سالار زنان با ايمان باشى؟))
15- برگزيده خدا
و نيز پيشواى بزرگ توحيد او را يكى از برگزيدگان خدا خواند و فرمود:
ان الله اختار من اهل الارض رجلين: احدهما ابوك والاخر زوجك.(24)
((فاطمه جان! خدا از زمين و زمان دو مرد برگزيد: يكى پدرت و ديگر همسرت))
و نيز در بزرگداشت او افزود:
ان الله اطلع على اهل الارض فاختار منه الاك فبعثه نبيا، ثم الطلع الثانية فاختار بعلك فاءوحى الى فانكحته و اتخذته وصيا(25)
((خداى فرزانه به همه زمين و زمان نگريست و از همه عصرها و نسل ها پدرت را برگزيد؛ از اين رو او را به رسالت برانگيخت؛ و آن گاه بار ديگر نگريست و همسرت را برگزيد؛ سپس به من وحى كرد كه تو را به ازدواج او درآورم و او را جانشين خود سازم.))
16- بانوى بى نظير
پيامبر گرامى در شكوه وصف ناپذير او فرمود:
لو لم يخلق الله عليا لما كان لفاطمة كفو الى يوم القيامة (26)
((اگر خداى توانا على را نيافريده بود، براى فاطمه هموزن و همتايى تا روز رستاخيز نبود.))
و نيز امام صادق آورده است كه فرمود:
لو لا ان الله خلق اميرالمؤمنين لفاطمة ما كان لها كفو على الارض (27)
((اگر خدا على را براى فاطمه نيافريده بود، هرگز در گستره زمين همتا و همپروازى براى او پيدا نمى شد.))
و نيز فرمود:
انى زوجتك اقدم امتى سلما واكثرهم علما واعظمهم حلما(28)
((فاطمه جان! من تو را به همسرى شهسوارى درآوردم كه پيشتازترين امت به اسلام و پردانش ترين همه در زندگى و بردبارترين همگان در دنياست.))
و نيز فرمود:
زوجتك اقدمهم سلما واحسنهم خلقا(29)
((گرامى دخترم! تو را به ازدواج پيشگام ترين انسانها در اسلام و خوش رفتارترين آنان در خلق و خو و سبك و سيره درآوردم.))
17- معيار سنجش حق و باطل
دسته ديگر از روايات، رواياتى است كه آن گرانمايه عصرها و نسل ها را معيار حق و باطل و ميزان سنجش درست و نادرست عنوان مى دهد.او را ميزان خشنودى و ناخشنودى خدا مى خواند و بدين وسيله او را از كسانى قرار مى دهد كه در هاله اى از قداست و عصمت و مصونيت است و در ساحت مقدسش خطا و اشتباه نيز راه ندارد؛ چرا كه خشنودى و ناخشنودى خدا همواره بر اساس حق و واقعيت به دست مى آيد.خدا هرگز از كارهاى ناروا و باطل خشنود نمى گردد، گرچه ديگرى خشنود گردد و از كار خوب و شايسته نيز ناخشنود نمى شود، گرچه ديگرى از آن ناخشنود شود.لازمه اين دو نكته، مصونيت فاطمه (عليها السلام) از خطا و اشتباه است و معيار بودن آن بانوى بانوان.
اين روايات شگفت انگيز را انبوهى از دانشمندان اهل سنت طى چهارده قرن در كتابهاى خويش آورده اند.
پيامبر گرامى فرمود:
يا فاطمة ان الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك.
((فاطمه جان! خداوند از ناخشنودى تو از فرد و جامعه و نظام و عملى ناخشنود مى گردد و از خشنودى و رضايت تو خشنود.))
و نيز فرمود:
فاطمة بضعة منى من اغضبها فقد اغضبنى (30)
((فاطمه پاره تن من است.هر كس او را به خشم آورد، مرا خشمگين ساخته است.))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى يؤ ذينى ما اءذاها(31)
((فاطمه پاره تن من است.هر آنچه او را اذيت و آزار رساند، مرا اذيت و آزار رسانده است.))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى يقبضنى ما يقبضها ويبسطنى ما يبسطها(32)
((فاطمه پاره تن من است.هر چه او را دلگير سازد، مرا دلگير ساخته و آنچه او را شادمان سازد، مرا شادمان ساخته است.))
روشن است كه اين مقام والا با انسانى كه هر لحظه تحت تاءثير عواطف، احساسات، تمايلات، كشش ها، جاذبه ها، دافعه ها و ديگر آفت هاست، نشايد و اين تنها با مقام عصمت و ولايت راستين و آسمانى سازگار است؛ درست بسان ولايت پيامبر و امامان نور و نه ديگران.
ذكر اين نكته لازم است كه اين روايات را علامه امينى از ده ها نفر از دانشمندان اهل سنت كه همگى در كتابهاى خويش آورده اند، نقل مى كند.

ادامه مطلب

18- قداست و پاكى او
دسته اى از روايات و سخنان پيامبر در مورد بانوى بانوان بيانگر طهارت و پاكى و پاكيزگى اوست.
در آيينه محمد، ريحانه پيامبر، هم داراى طهارت جسم است و هم طهارت روح و جان و روان؛ و از هر عيب و نقص و اشتباه و خطا و افراط و تفريط و خشنودى و خشم نابجا به دور و پاك و پاكيزه است.
درست بسان خود پيامبر كه در آيينه وحى چنين است.به همين جهت پيامبر به دستور خدا عذر همه را از مسجد خواست و دستور داد كه همگان طبق شرايط خاصى وارد مسجد گردند، جز خاندان پاك و پاكيزه على (عليه السلام)؛ و درب همه خانه ها را از جانب مسجد مسدود ساخت، مگر خانه فاطمه را.
او در اين مورد فرمود:
ان موسى ساءل ربه ان يطهر مسجده لهارون و ذريته وانى سئلت الله ان يطهر لك ولذريتك من بعدك
((موسى از پروردگارش خواست تا عبادتگاه او را براى برادرش ((هارون))و نسل پاك او، پاك و پاكيزه سازد؛ و من نيز اين خواسته را براى برادرم، على، و دخت ارجمندم فاطمه، و نسل پاك و سرافراز او كه جانشينان من هستند، خواستم و پذيرفته شد.))
19- پايه و ركن استوار
پيامبر در برخى از سخنان خويش، دخت گرانمايه اش را ركنى از اركان ايمان و هدايت خواند؛ درست بسان خودش و هموزن وجود گرانمايه اميرمؤ منان.
((جابر بن عبدالله))از آن گرامى آورده است كه پيامبر سه روز پيش از رحلت خويش خطاب به اميرمؤمنان فرمود:
سلام عليك يا ابا الريحانتين! اوصيك بريحانتى من الدنيا فعن قليل ينهد ركناك والله خليفتى عليك (33)
((سلام بر تو باد اى پدر دو گل بوستانم! سفارش دو ريحانه خويش، حسن و حسين را به تو مى نمايم.به زودى دو ركن و دو پايه استوار زندگى شان فرو مى ريزد.اما پس از من، خدا جانشين من در مورد شماست.))
20- قلب سرشار از ايمان
دسته هيجدهم از روايات بيانگر ايمان و اخلاص و يقين وصف ناپذير آن بانوى عصرها و نسلهاست.
پيامبر گرامى در اين مورد از جمله فرمود:
ان ابنتى فاطمة ملاء الله قلبها ايمانا ويقينا(34)
((دخت ارجدارم فاطمه، كسى است كه خداوند قلب او را از گوهر گرانبهاى ايمان و يقين، آن گونه كه مى بايد، لبريز ساخته است.))
21- تجسم شاسيتگى و نيكويى
او در نظر گاه پيامبر، در انديشه و نيت، رفتار و عملكرد و سبك و سيره، به راستى تجسم نيكى و شايستگى بود.
آن حضرت در وصف ريحانه اش فرمود:لو كان الحسن شخصا لكان فاطمة، بل هى اعظم، ان فاطمة ابنتى خير اهل الارض عنصرا و شرفا وكرما(35)
((اگر شايستگى و نيكويى بر آن بود تا در سيما و چهره انسانى پرشكوه پديدار گردد، بى گمان در سيماى شكوهبار فاطمه پديدار مى گشت و تجسم مى يافت؛ چرا كه دخت ارجمندم فاطمه، در ريشه و تبار، بزرگى و بزرگ منشى، كرامت و بخشايندگى و انديشه و عملكرد، در خانه و جامعه بهترين و برترين انسان روى زمين است.))
22- وسيله راهيابى و شاهراه هدايت
آن حضرت در نظرگاه پيامبر و آيينه او، وسيله هدايت و راهيابى به سوى حق و عدالت و پديدآورنده زيبايى ها و قداست ها و زيبندگى هاست؛ درست بسان اميرمؤمنان و فرزندان معصوم خويش حسن و حسين.
پيامبر در اين مورد فرمود؛ حقيقت اين است كه خداى فرزانه، على و فاطمه و دو فرزندش را از حجت هاى خود بر آفريدگانش قرار داد.آنان درياى مواج و بى كرانه دانش هستند؛ از اين رو هر كس به وسيله آنان راه يابد، به راه راست و خداپسندانه راه يافته است.
ان الله جعل عليا و زوجته وابناءه حجج الله على خلقه...من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقيم (36)
23- بهترين آفريده آفريدگار
او در چشم انداز و آيينه شفاف پيامبر، بهترين آفريده آفريدگار فرزانه هستى است.
آن حضرت ضمن بيانى طولانى در اين مورد فرمود: بر ساق عرش خدا نوشته شده است كه:
لا اله الا الله، محمد رسول الله، على وفاطمة والحسن والحسين خير خلق الله (37)
((خدايى جز خداى يكتا و بى همتا نيست، محمد پيام آور بزرگ خدا و برگزيده اوست، و على، فاطمه و حسن و حسين - كه درود خدا بر همگى آنان باد - بهترين و برترين آفريده آفريدگارند.))
24- شفاعتگر روز رستاخيز
او در آيينه محمد، شفاعتگر بزرگ بارگاه خداست و آفريدگارش شفاعت او را در مورد دوستداران و رهروان راه و رسم و سيره اش مى پذيرد و گناهكارانى بسيار به بركت وجود آن حضرت نجات مى يابند.
پيامبر در اين مورد فرمود: هان اى جابر! به خداى سوگند كه در روز رستاخيز، فاطمه بسان پرنده اى كه دانه هاى خوب را از بد جدا سازد، شيعيان و دوستداران راستين خود را برگرفته و از گرفتارى هاى روز قيامت نجات مى بخشد.
هنگامى كه آنان را به بهشت مى رساند، ندا مى رسد كه: هان او دوستان من! چرا نگران هستيد، با اين كه من در ميان شما فاطمه دخت ارجمند حبيب خود را به شفاعت پذيرفته امفيقول الله: يا احبائى ما التفاتكم و قد شفعت فيكم فاطمة بنت حبيبى؟(38)
و نيز فرمود:
يا فاطمة ابشرى فلك عند الله مقام محمود، تشفعين فيه لمحبيك وشيعتك فتشفعين.(39)
هان اى فاطمه! نويدت باد كه تو در بارگاه خدا مقام پرفرازى دارى و در آن مقام و موقعيت رفيع، براى دوستداران خويش شفاعت مى كنى.
25- تو بسان من هستى
او در انديشه و رفتار، نسخه اى از پدر و آيينه اى از آن وجود گرانمايه بود.
در اين مورد آورده اند كه پيامبر سر مبارك او را بوسه باران مى ساخت و مى فرمود:
فاطمه جان! پدرت به قربانت! راستى كه تو همان گونه اى كه من هستم، و تو در خلق و خو و رفتار و كردار بسان من مى باشى.ان النبى قبل راءس فاطمة و قال: فداك ابوك...(40)
و نيز مى فرمود: پدرت به قربانت؛ همان گونه كه هستى باش كه بس ‍ زيبنده اى.
فداك ابوك، كما كنت فكونى.
26- پدرت به قربانت!
مهر و محبت پيامبر به ريحانه اش شگفت انگيز بود؛ همان گونه كه عشق و شور فاطمه به پيامبر و راه و رسم آن حضرت.براى نمونه:
((بامداد شب عروسى فاطمه، خود پيامبر با ظرفى مملو از شير به خانه دخت ارجمندش شتافت.شير را كه آماده براى خوردن بود، به دست او داد و خود ايستاد و تماشا كرد و فرمود: بنوش! پدرت به قربانت!))
دخل رسول الله على فاطمة صبيحة عرسها بقدح فيه لبن فقال: اشربى فداك ابوك (41)
و نيز هنگامى كه فاطمه (عليها السلام) پرده خانه اش را به همراه دستبندهاى دو نور ديده اش حسن و حسين، همه را نزد پيامبر فرستاد تا در راه خدا انفاق كند، آن حضرت فرمود:
فداها ابوها!
((پدرش به قربانش! آنچه من مى پسندم انجام داد.))
و اميرمؤمنان نيز در تجليل از شكوه معنوى او فرمود: ((پدر و مادرم به قربانت!
بابى انت و امى يا فاطمة!
27- امانت گرانبهاى خدا و پيامبر
در نظر گاه پيامبر، ريحانه ارجمندش امانت گرانبهاى خدا و پيامبر است؛ درست بسان قرآن كه امانت ديگر مى باشد؛ و روشن است كه با امانتى اين گونه گرانقدر بايد چگونه رفتار كرد و چگونه حرمت و حقوق آن را پاس ‍ داشت.
آن حضرت در اين مورد فرمود:
يا ابا الحسن، وديعة الله ووديعة رسوله محمد عندك فاحفظ الله واحفظنى فيها...(42)
((هان اى ابالحسن! اين ريحانه ام امانت گرانبهاى خدا و پيامبر او، محمد است كه در كنار تو مى گذارم؛ پس حرمت خدا و پيامبرش را در مورد اين امانت پرشكوه - آن گونه كه شايسته است - پاس دار!))
28- رمز خلقت
دسته ديگر رواياتى است كه دخت گرانمايه پيامبر را از علل و اسباب آفرينش مى نگرد؛ همان گونه كه پدر و شوى گرانمايه و دو نور ديده اش، حسن و حسين، را.
پيامبر در اين مورد فرمود:
آن گاه كه خدا آدم را آفريد و از روح خود به او دميد، آدم به سمت راست عرش نگريست و در آنجا پنج شبح غرق در نور ديد كه در حال ركوع و سجود و عبادند؛ گفت:هل خلقت احدا من طين قبلى؟
((بار خدايا! آيا پيش از من كسى را از خاك آفريده اى؟))
خطاب آمد كه:لا يا آدم!
((نه نيافريده ام))پرسيد:فمن هؤ لاء الخمسة الاشباح الذين اراهم فى هيئتى وصورتى؟
((پس اينان كه با من همشكل و همانندند كيانند؟))
پاسخ آمد:هؤ لاء خمسة من ولدك، لولاهم ما خلقتك
((اين پنج تن از نسل تو هستند.اگر به خاطر آنان نبود، تو را نمى آفريدم.))
((اگر به خاطر اينان نبود، نه بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين را مى آفريدم، و نه جنيان و آدميان را.اين پنج فروغ تابناك كسانى هستند كه برايشان پنج نام مقدس از نام هاى خويش برگرفتم و برگزيدم.
از اين رو، من محمود هستم و اين بنده برگزيده ام محمد،
و من عالى هستم و اين بنده گرانقدرم على،
و من فاطر و پديد آورنده هستى مى باشم و اين بانوى گرانمايه فاطمه،
و من احسان و نعمت دهنده هستم و اين بنده شايسته ام حسن،
و من محسن و نيكوكردار هستم و اين انسان بزرگ حسين.
و من به شكوه و اقتدار خويش سوگند ياد كردم كه هر كس در روز رستاخيز با ذره اى از كينه و دشمنى و بدانديشى نسبت به آنان به صحراى محشر وارد گردد، او را به آتش شعله ور دوزخ در آورم.
هان اى آدم! اينان برگزيدگان بارگاه من هستند.به وسيله آنان گرفتاران را نجات مى بخشم و به حرمت آنان تبهكاران را نابود مى سازم؛ از اين رو اگر خواسته اى به بارگاه من داشتى، به آنان توسل جوى و به وسيله آنان مرا بخوان)).
لولاهم ما خلقت الجنة والنار ولاالعرش...هؤ لاء خمسة شققت لهم خسمة اسماء من اسمائى؛ فانا المحمود وهذا ((محمد))، و انا العالى و هذا ((على))، و انا الفاطر وهذا ((فاطمة))، وانا الاحسان وهذا ((الحسن))، وانا المحسن وهذا ((الحسين))، آليت بعزتى ان لا ياءتينى احد مثقال ذرة من خردل من بغض احدهم الا ادخله نارى.يا آدم، هؤ لاء صفوتى، بهم انجيهم و بهم اهلكهم فاذا كان لك الى حاجة فبهؤ لاء توسل (43)
29- پرتوى از هدف آفرينش
او در پيشگاه خدا و پيامبرش، موقعيت والا و مقام پرفرازى داشت؛ به گونه اى كه از آن وجود گرانمايه به پرتوى از آفرينش تعبير شده است.
خدا به پيامبرش در وصف او فرمود:
يا احمد، لولاك لما خلقت الافلاك، ولولا على لما خلقتك، ولولا فاطمة لما خلقتكما.(44)
((هان اى احمد! اگر به خاطر مقام پرفراز معنوى تو نبود، كران تا كران هستى را پديد نمى آوردم؛ و اگر به خاطر على نبود، وجود گرانمايه تو را نمى آفريدم؛ و اگر به خاطر شكوه و عظمت فاطمه نبود؛ شما دو انسان والا را نمى آفريدم.))
30- آفرينش نورى ريحانه پيامبر
آفرينش فاطمه در نگرش محمد درست بسان آفرينش خود پيامبر و اميرمؤمنان است و او از همان نورى آفريده شده است كه آنان؛ از نورى كه پرتوى از نور عظمت خداست؛ از نورى كه از يك سوم آن پيامبر، از يك سوم آن اميرمؤمنان و از يك سوم آن دخت ارجمندش آفريده شده اند.
((عمار))آورده است كه: روزى شاهد و ناظر بودم كه اميرمؤمنان وارد خانه شد.هنگامى كه فاطمه او را ديد، گفت:
ادن لا حدثك بما كان وبما هو كائن وبما لم يكن الى يوم القيامة حين تقوم الساعة (45)
((على جان! نزديكتر بيا تا از گذشته و آينده و آنچه هرگز رخ نخواهد داد، تا روز رستاخيز با تو سخن بگويم.))
اميرمؤمنان بى آن كه چيزى بگويد به عقب بازگشت و به محضر پيامبر وارد شد اما پيش از آن كه اميرمؤمنان سخن بگويد، پيامبر فرمود:
يا على، تحدثنى ام اءحدثك؟
((داستانت را مى گويى يا بگويم؟))
على (عليه السلام) فرمود:
الحديث منك احسن يا رسول الله!
((شنيدن سخن از شما نيكوتر و دلنشين تر است اى پيامبر خدا!))
آن گاه فرمود: گويى تو به فاطمه وارد شدى و او اين گونه گفت و تو از همان جا نزد من آمدى تا بپرسى، درست است؟
گفت: آرى، اى پيامبر خدا! همين گونه است.اينك پرسش اين است كه آيا نور فاطمه از نور ماست؟
فقال على: نور فاطمه من نورنا؟
پيامبر فرمود:اولا تعلم؟
((آيا نمى دانى كه چنين است؟))
اينجا بود كه على (عليه السلام) سپاس خداى را دگرباره بجا آورد.
((عمار))مى افزايد: همراه امير والايى ها به خانه آمديم و فاطمه ضمن بياناتى فرمود: بگويم كجا رفتيد و پدرم چه گفت؟
و آن گاه همه را باز گفت و از آفرينش نور وجود خويش سخن گفت.
31- همشاءن و همتا با پيشوايان معصوم
در آيينه محمد، بانوى بانوان در مقام والاى ولايت راستين همتا و همشاءن و شريك امير والايى هاست و صلح و مهر و يا كينه و جنگ و دشمنى با او بسان صلح و جنگ با امامان نور است.
پيامبر به مناسبت هاى گوناگون خطاب به فاطمه و شوى گرانقدر و دو نور ديده اش فرمود:
انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم (46)
((من با هر كس كه با شما از در جنگ در آيد، در جنگ هستم و با هر كه از در مهر و صلح وارد شود، در صلح و آشتى خواهم بود.))
و نيز بارها خطاب به مردم روشنگرى كرد كه:
انا سلم لمن سالمهم و حرب لمن حاربهم (47)
((من با كسانى كه با اين خاندان از در صلح و صفا و مهر و محبت وارد گردند، در صلح و صفايم و با كسانى كه از در جنگ و كينه توزى وارد شوند و حقوق و حرمت آنان را پاس ندارند، در ستيز خواهم بود.))
32- مشعل فروزان
در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله) فاطمه بسان خود او چراغ روشنگر هدايت و مشعل فراراه و رشته استوار نجات و وسيله تقرب به خداست.
آن گرانمايه در اين مورد از جمله پس از نماز بامداد رو به مردم كرد و فرمود:
هان اى پيروان اسلام! هر كس خورشيد را از دست داد بر اوست كه به ماه تمسك جويد و هر كه ماه را از دست داد به زهره، و هر كه زهره نورافشان را از دست داد به دو ستاره پرنور.
پرسيدند: اى پيامبر خدا! اينها كيانند؟
فقيل: يا رسول الله ما الشمس وما القمر وما الزهرة وماالفرقدان؟
فرمود: من خورشيد هدايت هستم و على (عليه السلام) ماه و فاطمه زهره فروزان و دو فرزندم حسن و حسين، دو ستاره نورافشان،فقال: انا الشمس ‍ وعلى القمر وفاطمة الزهرة...
و نيز فرمود:
انى تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى اهل بيتى لن يفترقا حتى يردا على الحوض...
((هان اى مردم! من به ظاهر از ميان شما مى روم و دو امانت گرانبها و روشنگر در ميان جامعه به امانت مى گذارم: يكى كتاب خدا قرآن و ديگرى خاندان من.))
و روشن است كه ريحانه ارجمند پيامبر، محور و هسته مركزى خاندان گرانمايه اوست.
33- تنها همتاى امير والايى ها
در نگرش واقع بينانه محمد، فاطمه در چنان اوج و رفعت مقامى است كه اگر خدا امير فضيلت ها و والايى ها را نيافريده بود، براى ازدواج با او، همتا و همشاءنى در همه جهان يافت نمى شد.
پيامبر در اين مورد از جمله فرمود:
لو لم يخلق الله على بن ابى طالب ما كان لفاطمة كفو.
((اگر خداى پرمهر،  ((على)) را نمى آفريد، براى فاطمه همتايى نبود.))
و نيز فرمود:
لولاك يا على لما كان لفاطمة كفو على وجه الارض.
((على جان! اگر شما نبودى براى فاطمه در روى زمين همتا و همشاءنى نبود.))
34- بسان زيارت پيامبر
در نگرش محمد، فاطمه در زندگى ظاهرى و زندگى معنوى و حقيقى و باطنى اش، داراى مقامى والاست و زيارت او بسان زيارت پيامبر داراى پاداشى عظيم است؛ درست بسان زيارت اميرمؤمنان؛ و اين نشانگر اين مقام والاست كه او ((ولية الله)) است.
پيامبر در اين مورد از جمله فرمود:
من صلى عليك يا فاطمة غفر الله له والحقه حيث كنت من الجنة.
((فاطمه جان! هر كس تو را عارفانه و خالصانه زيارت كند و بر تو درود فرستد، خدا او را مورد آمرزش قرار مى دهد و او را در بهشت به من مى رساند.))
و فرمود:
من زارنى بعد وفاتى فكاءنما زارنى فى حياتى و من زار فاطمة فكانما زارنى.
((هر كس مرا پس از رحلت زيارت كند، گويى در زندگى ظاهرى زيارت كرده است و هر كس دخترم فاطمه را زيارت كند گويى مرا زيارت كرده است.))
35- پيش از همه پيشتازان
در نگرش پيامبر، بانوى بانوان پيشاپيش همه سبقت گيرندگان به سوى سعادت و نيكبختى و بهشت پرطراوت و زيباست.
در اين مورد از جمله فرمود:
اول شخص يدخل الجنة فاطمة بنت محمد
((نخستين شخصيت والايى كه به پاداش انديشه و گفتار و عملكرد شايسته و بايسته اش در زندگى، پيش از همه وارد بهشت مى گردد، فاطمه، دخت ارجمند محمد است.))
36- نويد رستگارى به رهروان راه او
پيامبر در دسته اى از سخنان خويش به دوستداران و رهروان واقعى راه پرافتخار او نويد رستگارى و نجات مى دهد، همان گونه كه به رهروان راه قرآن، پيامبر اميرمؤمنان و حسن و حسين (عليهم السلام)، در اين مورد از جمله فرمود:
تدخل فاطمة ابنتى الجنة وذريتها وشيعتها وذلك قوله تعلى: لا يحزنهم الفزع الاكبر و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون...
((دخت ارجمندم فاطمه با فرزندان و نسل پاك و دوستداران و رهروان راه توحيدى اش وارد بهشت مى گردند؛ و در اين مورد است كه خدا مى فرمايد: هرگز هول و هراس آن روز سهمگين آنان را اندوهگين نمى سازد.))
و اين نشانگر شكوه و عظمت و استقلال شخصيت اوست.
و نيز فرمود:
ان الله عزوجل فطم ابنتى فاطمة وولدها ومن احبهم من النار.
((خداوند دخترم فاطمه و دودمان او و همه دوستداران آنان را از آتش ‍ دوزخ دور ساخته است.))
37- دوستى او، همرديف دوستى محمد
مهر و محبت معنوى و انسانى و دوست داشتنى او و پيروى از دستورات او همرديف دوستى محمد (صلى الله عليه و آله) و اميرمؤمنان و فرزندان پاك و پاكيزه اش قرار گرفته است و اين نيز نشان ديگرى از شكوه اوست.
پيامبر دست حسن و حسين (عليهم السلام) را گرفت و فرمود:
من احبنى واحب هذين واباهما وامهما كان معى فى درجتى يوم القيامة (48)
((هر كس مرا و اين دو فرزند ارجمندم و پدر و مادرشان را دوست بدارد، در روز رستاخيز با من هم درجه و همرديف خواهد بود.))
اين روايات را ((احمد)) يكى از پيشوايان بزرگ اهل سنت و انبوهى از دانشمندان آنان آورده اند.
و فرمود:
يا سلمان، حب فاطمة ينفع فى ماءة من المواطن.اءيسر تلك المواطن: الموت والقبر والميزان والمحشر والصراط والمحاسبة.فمن رضيت عنه ابنتى فاطمة رضيت عنه، ومن رضيت عنه رضى الله عنه، ومن غضبت عليه ابنتى فاطمة غضبت عنه، ومن غضبت عليه غضب الله عليه.(49)
((هان اى سلمان! دوستى ريحانه ام فاطمه، در صد مورد سودبخش مى افتد كه آسان ترين آنها عبارت است از: هنگامه مرگ، در عالم قبر، پاى ميزان روز رستاخيز، صحراى محشر، و به هنگامه حساب و كتاب روز رستاخيز.پس  كسى كه ريحانه ام فاطمه از او خشنود باشد، من از او خشنود خواهم بود و كسى كه من از او خشنود شوم، خدا خشنود مى گردد و كسى كه دخترم فاطمه از او ناخشنود باشد و بر او خشم گيرد، من نيز بر او خشم خواهم گرفت و از او ناخشنود خواهم بود و كسى كه من از او ناخشنود گردم، خدا از او ناخشنود خواهد بود.))
38- در بهشت همراه با پيامبر
در آيينه محمد، فاطمه بانوى بهشت است و در بهشت به خاطر انديشه ها و نيت ها و عملكرد شايسته اش در زندگى، مقام و مرتبه اى همرديف پيامبر و اميرمؤمنان دارد و روشن است كه آن جا جايگاه خاصى است كه هر كس را نشايد.
پيامبر به اميرمؤمنان فرمود:
انت يا على معى فى قصرى فى الجنة مع فاطمة ابنتى، ثم تلا: اخوانا على سرر متقابلين
((على جان! شما و دخت گرانمايه ام در بهشت، در قصر من همنشين من خواهيد بود و آن گاه آيه شريفه را تلاوت فرمود كه: بندگان خاص خدا و بهشت نشينان در اوج دوستى و مهر و برادرى بر تخت هاى بهشتى رو به روى هم مى نشينند.))
و نيز فرمود:
انا وفاطمة وعلى والحسن والحسين فى مكان واحد يوم القيامة
((در روز رستاخيز، من و فاطمه و على و حسن و حسين، در يك جا خواهيم بود.))
39- شكوه او در محشر
فاطمه در آيينه محمد با جلال و شكوه خاصى وارد محشر مى گردد.با شكوه و عظمتى بسان پيامبران و در حالى كه همه پياده اند و در اوج سختى، او بسان پيامبران، باشكوه و سواره وارد مى گردد.
پيامبر فرمود:
تبعث الانبياء يوم القيامة على الدواب...يبعث صالح على ناقة، وابعث على البراق، و تبعث فاطمة امامى على الغضباء
((پيامبران در روز رستاخيز سواره و باشكوه وارد محشر مى گردند...صالح پيامبر بر ناقه خويش وارد مى شود و من بر براق خود و فاطمه پيشاپيش من بر مركب شكوه و عظمت.))
40- نام بلندآوازه او در بهشت
دسته ديگر از روايات در شكوه معنوى فاطمه (عليها السلام) بيانگر آن است كه نام بلند آوازه آن بانوى نمونه بر ساق عرش و بر در بهشت براى معرفى به فرشتگان نوشته شده است.همان گونه كه نام پيامبر و على و دو فرزندش، حسن و حسين.ليلة عرج بى الى السماء راءيت على باب الجنة مكتوبا: لا اله الا الله، محمد رسول الله، على حبيب الله، الحسن والحسين صفوة الله، فاطمة خيرة الله، على مبغضيهم لعنة الله (50)
41- زينت بهشت پرطراوت و زيبا
برخى از روايات بيانگر آن است كه بهشت به نور وجود و تصوير نورافشان و به نور معنويت او نورباران است.همان گونه كه به نور وجود و تصوير پيامبر و اميرمؤمنان و دو نور ديده اش.
پيامبر فرمود:
آدم، آن گاه كه در بهشت بود، به كران تا كران آن نگريست، اما چهره اى بسان چهره خود نديد.رو به بارگاه خدا نمود و گفت: بار خدايا! در بهشت پرطراوت و زيبا، چهره اى بسان چهره خود نمى نگرم.
به او پيام رسيد كه به بهشت برين بنگر!
آدم به فردوس برين وارد شد و در آنجا چهره هايى را ديد كه نام هر يك بر كنار آن، اين گونه نوشته شده بود:
انا المحمود و هذا ((احمد))، انا الاعلى و هذا ((على))، انا الفاطر و هذه ((فاطمة))، انا المحسن و هذا ((حسن)) انا ذوالاحسان وهذا ((حسين)).(51)
من ستوده شده ام و اين ((احمد)) است؛ من برتر و بالاترم و اين ((على)) است؛ من آفريدگارم و اين ((فاطمه)) است؛ من شايسته كردارم و اين ((حسن)) است؛ و من بخشاينده ام و اين ((حسين)).
42- رشته پيوند ميان خدا و خلق
او رشته استوار و اطمينان آور و نجات بخش است ميان خدا و آفريدگان، كه هر كس بدان ريسمان محكم چنگ زند نجات مى يابد.
پيامبر گرامى در اين مورد فرمود:
فاطمة بهجة قلبى، وابناها ثمرة فؤ ادى، وبعلها نور بصرى، والائمة من ولدها امناء ربى وحبله الممدود بينه و بين خلقه، من اعتصم به نجا، ومن تخلف عنه هوى.(52)
((فاطمه مايه شادمانى قلب من است، و دو فرزندش حسن و حسين ميوه دل من، و شوى ارجمندش نور ديدگان من، و پيشوايان برگزيده بارگاه خدا از فرزندانش حجت هاى پروردگار من، و رشته پيوند ميان آفريدگار و آفريدگانش مى باشند.هان! به هوش باشيد كه هر كس به اين رشته پيوند چنگ زند، نجات يافته و هر كس از آن روى برتابد و تخلف ورزد، نابود خواهد شد.))

راز اين همه گراميداشت و تجليل

راز اين همه گراميداشت و تجليل
روابط دو نسل يا پدر و مادر و فرزندان ممكن است به يكى از چند صورت جلوه گر شود:
1- سرد و تيره.
2- گرم و دوستانه و برخاسته از انگيزه هاى طبيعى و عاطفى والدين و فرزندان.
3- دوستانه و همراه با احترام متقابل و رعايت حقوق.
4- رابطه عاشقانه و سرشار از مهر و احترام متقابل و برخاسته از شناخت و آگاهى، علاوه بر علايق و انگيزه هاى پاك طبيعى.
هستند فرزندانى كه رابطه آنان با پدران لايق و باشخصيت شان نيز به سردى گراييده و بر اثر عوامل ناهنجارى چون: عامل محيط، همنشين آلوده، فرهنگ ناسالم يا ديگر عوامل به تيرگى و حتى بريدگى و جدايى انجاميد كه در قرآن شريف نمونه هايش را مى توان در يكى از فرزندان آدم، فرزند نوح و برخى از فرزندان يعقوب، نگريست و خارج از اين خاندان هاى عريق و اصيل نيز بسيار مى توان شاهد اين سردى ها و تيرگى ها بود و ناسازگارى و ناهماهنگى و جدايى و تضاد و درگيرى دو نسل را شاهد بود.
نوع ديگر از روابط ميان دو نسل كه دوستانه و برخاسته از علايق فطرى و طبيعى ميان دو نسل باشد، نمونه هايش بسيار است و ميان انسان و حيوان مشترك مى باشد، كه البته انسان به دليل شعور و معرفت و آگاهى، آن را به رنگ ديگرى جلوه مى دهد و بدان محتواى ادب و انسانيت و كمال و جمال مى بخشد.
نوع سوم نيز گرچه در ميان جامعه ها و تمدن ها و خانواده ها يافت مى شود اما زياد نيست.
مى ماند نوع چهرم كه بسيار كم نظير است و سخت محبوب و مطلوب اسلام براى دو نسل.و رابطه گرم و عاشقانه و بى نظير ميان پيامبر و دخت گرانمايه اش از اين نوع بود.يك رابطه عميق قلبى، عاطفى، انسانى، ريشه دار، استوار، نفوذ كرده در ژرفاى جان و اعماق وجود و كران تا كران روح و روان، رابطه ظريف و لطيف و دلپذير و جوشان عقيدتى، اخلاقى، ارزشى، مكتبى و آرمانى،
رابطه ژرف و متقابل مريد و مراد، استاد و شاگرد، عارف شيفته و شيدا،
رابطه دو جانبه و متقابل عاشق و معشوق معنوى و باز هم بالاتر و والاتر و فراتر و برتر.
پيامبر در نظرگاه فاطمه
فاطمه در زندگى خويش از همان آغاز تا واپسين لحظات، نه تنها پدر گرانمايه را، پدرى انديشمند، لايق، دانشمند، آموزگار بشريت، پرواپيشه، شجاع، باعظمت، تبلور درايت و حكمت و فرزانگى، تجسم مهر و راءفت و جوانمردى و پايدارى و شكيبايى و قهرمان قهرمانان در همه صحنه ها و ميدان ها و سرشار از ارزش هاى والاى توحيدى مى نگريست و محبوب ترين و مطلوب ترين پدر در زندگى مى يافت، بلكه او را دوستى دلسوز، خيرخواهى شفيق، سالارى كارا و باكفايت، پيشوايى لايق و بشردوست، سمبل و نمونه و سرمشق و الگو و تجليگاه فضيلت ها، و همرزم و همسنگر و همراه خويش در راه عدالت و آزادى و برترين پيام آوران خدا مى نگريست، و اين ها برداشت ها و ارزيابى ها و باورهايى بود كه از ژرفاى جان او سرچشمه مى گرفت، جزء گوشت و پوست و خون و ده ميليون ميليارد سلول وجود او بود.
اگر كسى اين واقعيت را نيك بفهمد، آن گاه احترام سرشار و بى نظير فاطمه به پيامبر در حيات پدرش را مى تواند هضم كند و نيز مى تواند ناله هاى جان سوز و شب هاى تار سوگوارى او و اشعار پرمحتوا و درس آموز و غمبار او در فقدان پدر و بى قرارى و ناآرامى او را پس از زندگى ظاهرى پيامبر تحليل و تفسير كند.
فاطمه در نظرگاه پيامبر
و پيامبر نيز از سوى ديگر، فاطمه را نه تنها دخت گرانمايه خويش و دخترى سرشار از ادب و ارزش هاى انسانى و اخلاقى و بانويى والا مى نگريست بلكه او را دخترى صاحب كمال و جمال، اقيانوس ژرف و بى كرانه دانش و بينش، قله سر به آسمان ساييده عفاف و نجابت، گوهر تك دانه و ناياب پاكى و قداست و سرو تناور و برافراشته شكيبايى و پايدارى مى ديد.
او شاهد بود كه چشمه ساران ارزش ها و عظمت ها و والايى ها و زيبايى هاى ظاهرى و معنوى دلخواه اش، كه خود براى شكوفا ساختن و به گل نشاندن و بارور نمودن آنها برانگيخته شده بود، از شاخسار وجود آن بانوى پرشكوه مى جوشد و باران كمال از آسمان زندگى اش بر دلهاى كوير و تشنه آب حيات، به صورت قطرات بى شمار مى بارد و ريحانه و بوستان عطرآگينى است كه همه جا را معطر مى سازد.و سرانجام ساخته و پرداخته و شاهكار و نمونه و تجسم بارز مكتب الهى و راه و رسم افتخارآفرين و سبك و شيوه انسان ساز و آسمانى اوست و راز آفرينش زن.
آرى، با اين ديد و با اين بيان است كه رمز آن همه مهر و عشق و محبت و شور و صفا و تجليل و تقدير اين پدر والا از آن دخت گرانمايه هضم مى گردد.
اين جاست كه روشن مى گردد كه چرا پدر والايى چون محمد بارها و بارها خطاب به فاطمه مى گويد: ((پدرت به قربانت!))
چرا بارها مى فرمايد: ((فاطمه جان! پدر و مادرم فدايت باد!))
چرا دستان پرمهر دخترش را بوسه باران مى كند!
چرا او را محبوب پدر مى خواند!
چرا او را عزيزترين هايش عنوان مى دهد!
چرا او را پاره وجود قلب و روح خويش مى خواند!
چرا او را معيار حق، ميزان سنجش ديندار و دين باور مى نگرد!
چرا پيش پاى او با قامت تمام مى ايستد و از او استقبال مى كند!
چرا او را بسان بزرگى والامقام به هنگام رفتن بدرقه مى نمايد!
چرا به هنگام سفر، از خانه او حركت مى كند و در بازگشت، نخست به ديدار او مى شتابد!
چرا از شادى او شادمان و از اندوه او اندوهگين مى گردد!
چرا صداى ملكوتى او نشاطبخش قلب مصفاى محمد است و مايه حيات دل او!
چرا دورى او براى پدر تحمل پذير نيست، با اين كه صخره ها و كوه ها و مشكلات در برابر اراده پولادين و شكيب وصف ناپذير او از هم فرو مى پاشيد و متلاشى مى گشت!
چرا خشم او را خشم خدا و كيفر به خشم آورنده اش را وعده آتش ‍ مى داد!
چرا درود بر او و رعايت حرمت و حقوق او را عمل شايسته اى مى ديد كه پاداشش بهشت خداست!
چرا مى فرمود: ((بوى بهشت را از فاطمه ام، ريحانه بوستانم استشمام مى كنم!))
چرا او را ((ام ابيها))و ((ام النبى))مى خواند و رفتارش در برابر او بسان رفتار فرزندى لايق و سرفراز با مادرى شكوهبار و كامل بود؛ دست او را بوسه باران مى ساخت، جلوى پاى او با قامت برافراشته مى ايستاد، به استقبال او تا در خانه مى رفت و او را تا سر كوچه بدرقه مى كرد!
چرا پيش از هر سفر، آخرين خداحافظى را از او مى نمود و توشه از چهره او بر مى گرفت و در بازگشت از سفر، پيش از هر كس به ديدار او مى رفت!
چرا همه درهاى خانه هاى ياران و نزديكان به سوى مسجد را بست و مسدود ساخت و تنها اين در خانه فاطمه و على بود كه بسان خانه محمد به مسجد گشوده بود.و سد الابواب الا بابه
و چرا هر بامداد و شامگاه از پنجره اى كه خانه اين دخت فرزانه را به خانه محمد پيوند مى داد، به او سلام و درود مى گفت و آن همه تجليل مى كرد؟
چرا هنگامى كه اين آيه شريفه به وسيله فرشته وحى فرود آمد كه: هان اى ايمان آوردگان! پيامبر را بسان خويشتن و به همانند صدا كردن برخى از شما ديگرى را صدا نزنيد و بلكه با عنوان رسالت او، وى را با احترام صدا بزنيد، پيامبر به فاطمه فرمود: دخترم! اين آيه براى ديگران است نه تو.تو مرا پدر صدا بزن كه صداى تو قلب پدر را زنده و شاداب مى سازد!
چرا هنگامى كه فاطمه به خانه على رفت، پيامبر تاب جدايى او را در خود نديد و با اين كه فاصله ميان و او و محبوب دلش تنها كوچه اى بود، به اشاره خدا كنار مسجد و خانه اش طرح خانه اى ساده و گلين براى او ريخت؛ خانه اى كه تنها فاصله ميان آن و خانه محمد يك ديوار بود و يك پنجره كه آن هم جز روزهايى كه پيامبر در سفر بود هر بامداد و شامگاه گشوده مى شد و سلام و درود و عشق و مهر و صفا و محبت مبادله مى گشت؛ چرا!
چرا اين همه در منبر و محراب، نماز و دعا، مكه و مدينه، مزرعه و بيابان، كوچه و خيابان، در برابر آشنا و بيگانه، و در هر مجلس و محفلى، از او اينقدر تجليل مى كرد؟
چرا مى فرمود: فاطمه بهشت من است، جواز بهشت من است، كوثر نورافشان من است، زهره فروزان من است، نور ديده و نشاطبخش قلب من است،
ولادت و زندگى و رحلت و شهادتش، بهشتى است و ملكوتى و آسمانى؟
و به ويژه كه بارها و بارها پس از اين تعريف ها و تكريم ها مى فرمود:
خشنودى او خشنود خداست و ناخشنودى او موجب ناخشنودى خدا و پيامبر.
و دعا مى كرد كه: خدايا! هر كس او را دوست بدارد، دوستش بدار و هر كس ‍ با او از در عداوت و كينه توزى در آيد، او را دشمن دار! چرا!
اين همه محبت و اين همه مهر و اين همه عشق به فاطمه چرا!
اين همه تجليل و تكريم به او و فرزندانش براى چه!
اين همه شكوه و عظمت براى اين خانواده بر شمردن چرا!
اين قيدها براى چيست!
درست است كه پيامبر با اين شيوه حكيمانه صدها درس مى دهد، از آن جمله: در آن روزگارى كه دختر، فرزند محسوب نمى شود و پسر تنها ادامه دهنده راه پدر است، به زن پيام مى دهد كه اوج گير، به قله شكوه و عظمت صعود كن، به حقوق انسانى خويش دست ياب، به پا خيز!
و صحيح است كه خدا با انتخاب فاطمه مى خواهد زن و يا نيمى از پيكر جامعه را زندگى بخشد، همان گونه كه پيش از آن نيز كار خدا در احياى حقوق پايمال شده اين موجود شريف و نجيب سابقه دارد.روزى مريم را برمى گزيند و روزى ((هاجر))را در كنار خانه خودش جاى مى دهد، و اينك هم با فرو فرستادن سوره ((كوثر))و ارزانى داشتن كوثر نورافشان به پيامبر، مى خواهد موانع و سدهاى جاهليت در همه عصرها و نسل ها را از سر راه زن بردارد، و او را تا رسيدن به عرش خدا و ديدار خدا به حركت آورد اما در كنار همه اين ها بايد دريافت كه احترام و تجليل شگرف و بى نظيرى از فاطمه بانوى بانوان است و نشانگر شكوه وصف ناپذير او در بارگاه خدا و در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله).
و آيا اين همه شكوه و احترام نشانگر پيوند بى نظير قلب پيامبر با او نيست؟
آيا اين ها ترسيم كننده هم جهت و هم آرمان و هم هدف و همراه و همراز و همسنگر بودن آن دو در همه زندگى نيست؟
پس از محمد (صلى الله عليه و آله) راز و رمز اين ((چرا))روشن خواهد شد.
انگيزه هاى بزرگداشت
انگيزه هاى دوستى و احترام و تجليل مى تواند يكى از اين ها باشد:
1- انگيزه طبيعى و درونى، همانند مهر و محبت متقابل والدين و فرزندان و يا عشق و مهر همسران به يكديگر.
2- انگيزه هاى جاه طلبانه و خودپرستانه، همچون تعريف و تشويق خودكامگان قرون و اعصار از چاكران و جلادان خويش به منظور دلگرم ساختن آنان و بهره ورى بيشتر از باربرى آنان.
3- انگيزه هاى منفعت جويانه و هواپرستانه همچون تعريف متقابل ظالمان و فريبكاران از يكديگر و مبادله واژه ها و جملات و تعريف ها و نان قرض  دادن ها به منظور تحميق و فريب مردم ساده دل.
4- و ديگر انگيزه هاى معنوى و انسانى و الهى و ارزشى كه از شخصيت و شكوه و عظمت چهره ها منشاء مى گيرد.
تجليل و تكريم بى نظير و بى همانند پيشواى بزرگ توحيد از برترين بانوى بانوان گيتى از كدامين نوع است؟
آيا تنها برخاسته از مهر و عشق پدرى است؟
اگر چنين بود، چرا پيامبر از ديگر فرزندان و دخترانش بدين صورت ياد نكرد و آنان را اين گونه مهرباران و اين گونه تجليل ننمود؟ با اين كه فرزندانى بزرگ تر از فاطمه داشت و همه آنان هم از همسر ارجمند و فداكارش ‍ ((خديجه)) بودند.
انگيزه هاى دوازده گانه اين گراميداشت
واقعيت اين است كه مهر سرشار و محبت بى نظير و احترام عميق پيامبر به فاطمه از اين انگيزه ها سرچشمه مى گرفت:
1- مهر عميق پدرى.
2- جبران كمبود مهر مادر به خاطر رحلت مادر فاطمه (عليها السلام).
3-به فرمان خدا و با اشاره دستگاه آفرينش و انگيزه الهى.
4-به خاطر اين كه خود فاطمه تجسم ارزش ها و تبلور والايى بود.
5-به دليل آگاهى از آينده و دفاع قهرمانانه او از راه و رسم دين و دفتر و ارزش هاى دينى و حقوق و آزادى امت.
6-به انگيزه گراميداشت مقام زن و احياى نيمى از پيكر جامعه و تاءمين حقوق و آزادى و امنيت و شرافت و كرامت زن بود كه در آن روزگاران لگدمال استبداد و ارتجاع و جاهليت و خرافات نژادى، قومى، ملى، خانوادگى و مذهبى مى گشت.
7-به انگيزه شناساندن او به همگان و اتمام حجت.
8-بدان جهت كه نسل پاك و شايسته پيامبر از او بود و او مام پرفضيلت امامان نور.
9-او شبيه ترين انسانها در سيما و سيرت و رفتار و گفتار به خود آن حضرت بود.
10-اصل وجود او از بهشت بود و او كوثرى جوشان و نورافشان و ارمغان خدا به پيامبر بود.
11-و ديگر اين كه نام او، دانش گسترده او، پيمان زندگى مشترك او با على (عليه السلام)، همه و همه از جانب خدا بود.
12-و سرانجام اين كه او راز آفرينش زن، شگرف ترين انسان، بديع ترين موجود دستگاه آفرينش بود و تجليل او در حقيقت تجليل از زن و در راستاى احياى حقوق و آزادى و شخصيت زن بود.
آرى، او به ظاهر كوچك ترين فرزند پيامبر بود اما در حقيقت برترين و ارجمندترين آنان به شمار مى رفت و كسى بود كه نه از نظر ولادت، بلكه از نظر رسالت، مادر پيامبر بود و پس از اين كه پيامبر دو يار و پشتيبان با ايمان و نستوه خويش، خديجه و ابوطالب، را در اوج تنهايى خويش و شرارت دشمن حق ستيز از دست داد، فاطمه بود كه يار و همراه و همراز و مراقب او در خانه و زندگى پدر بود و همه امور و شئون يك مادر خانه را به انجام مى رساند.
او در حقيقت موجى بود كه در طول قرن ها و عصرها، نور پرفروغ محمد را از خود عبور داد و آن نور روشنگر و پربركت را به بشريت رسانيد و نسل پيامبر را او بر جهان باقى نهاد.
اين امتيازات بى نظير آن گرانمايه است كه فرزندانش، كه در حقيقت شريف ترين و نجيب ترين و عزيزترين خانواده بشرى هستند، از او ريشه دارند و او تنها دامان پاك و پاكيزه و پركفايتى است كه نسل پيامبر از آن است.تنها زمين طيب و طاهرى است كه درخت تناور خاندان وحى و رسالت در آن روييده و پاك ترين و شايسته ترين مادرى است كه حافظه عصرها و نسل ها به خاطر مى آورد.

پی نوشته ها

--------------------------------
1-سوره نجم، آيه 5 - 3.
2-سوره شرح، آيه 4.
3-بحار الانوار، ج 43، ص 4.
4-دلائل الامامة، ص 52.
5-بحار الانوار، ج 43،ص 24.
6-كشف الغمه، ج 2، ص 92؛ فصول المهمة، ص 150؛ نور الابصار، ص 45.
7-نزهة المجالس، ج 2، ص 222.
8-فضائل الخمسه، ج 43، ص 127.
9-صحيح مسلم، ج 7، ص 141.
10-صحيح بخارى، ج 5، ص 36؛ خصائص نسايى، ص 35.
11-بحار الانوار، ج 43، ص 39.
12-بحارالانوار، ج 43، ص 96.
13-سوره نور، آيه 63.
14-بحار الانوار، ج 43، ص 33.
15-بحار الانورا، ج 43، ص 33.
16-بحار الانوار ج 43، ص 122.
17-ذخائر العقبى، ص 46؛ كنز العمال، ج 7، ص 111؛ مسند احمد، ص 26.
18-بحارالانوار، ج 43، ص 19؛ جلاء العيون، ج 1، ص 131.
19-مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 497.
20-ذخائر العقبى، ص 43؛ حيلة الاولياء، ج 2، ص 42.
21-بحار الانوار، ج 43، ص 26.
22-تاريخ خطيب بغدادى، ج 4، ص 392.
23-مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 497؛ بحار، ج 37، ص 67؛ بحار، ج 43، 51 و 181.
24-مواقف، ايجى، ص 8.
25-كنز العمال، ج 6، ص 153؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 165.
26-بحار الانوار، ج 43، ص 97؛ عوالم، ج 1، ص 281.
27-جلاء العيون، ج 1، ص 156.
28-مسند احمد، ج 5، ص 26؛ الرياض النضرة، ج 2، ص 194.
29-الرياض النضرة، محب الدين طبرى، ج 2، ص 182.
30-خصائص نسايى، ص 35.
31-مسند احمد، ج 4، ص 328.
32-مسند احمد، ج 4، ص 323.
33-بحارالانوار، ج 43، ص 173.
34-بحار الانوار، ج 43، ص 29.
35-فرائد السمطين، ج 2، ص 68.
36-عوالم، ج 11، ص 78.
37-بهجة قلب المصطفى، ص 43.
38-بحار، ج 43، ص 65.
39-بهجة قلب المصطفى، ص 744.
40-احقاق الحق، ج 10، ص 185.
41-بحارالانوار، ج 43، ص 142.
42-عوالم، ج 11، ص 399.
43-فاطمة الزهراء، علامه امينى، ص 40.
44-ملتقى البحرين، ص 14؛ مستدرك سفينة البحار، ماده ((خلق))و ((فطم))؛ كشف اللالى، صالح بن عرندس، به نقل از بهجة قلب المصطفى، ص 9.
45-بحارالانوار، ج 43، ص 8؛ عوالم، ج 6، ص 7؛ عوالم، ج 11، ص 12.
46-بحار الانوار، ج 43، ص 132.
47-بحار الانوار، ج 43، ص 25.
48-فاطمة الزهراء، علامه امينى، ص 90.
49-مناقب الزهراء، عسكرى، ص 92؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 67.
50-تاريخ بغداد، ج 1، ص 259؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 74.
51-فاطمة الزهراء، علامه امينى، ص 45.
52-فرائد السمطين، ج 2، ص 66.
--------------------------
على كرمى فريدنى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page