در آيينه شفاف محمد (صلى الله عليه و آله)
سيماى معنوى و سيرت انسانى و پرشكوه برجسته ترين بانوى عصرها و نسل ها در آيينه زلال و صاف و شفاف محمد كه جز حق را نمى نماياند، تماشايى است.
سيماى ((فاطمه)) در اين آيينه سيمايى است به درخشندگى آفتاب،
به شفافيت نور،
به بخشندگى باران،
به پرتوافشانى ماه،
به زيبايى اختران در آسمان آبى،
به عظمت كوه ها،
به ژرفى دره ها،
به سرسبزى باغ ها،
به طراوت بوستان ها،
به لطافت شبنم بهارى،
به تفكر انگيزى جنگل ها،
به گستره زمين،
به وسعت زمان،
به موج خيزى دريا،
به شورانگيزى و شعورآفرينى كلام خدا،
به عطرآگينى گل ها و گلبرگ هاى دور از دسترس و باران خورده،
و به شكوه و عظمت و قداست سيماى پيامبران و خود محمد (صلى الله عليه و آله).
اين بانوى انديشمند و گرانمايه، گستره اى از قلب مصفا و پهناور محمد (صلى الله عليه و آله)، برترين سفير خدا را قلمرو و مهر و عشق خويش ساخته و در سازمان وجود آن انسان بى نظير جهان هستى، مقام والا و موقعيت ممتاز و شكوهبارى دارد.
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله)، حوريه اى در سيماى انسان است.
همسخن فرشتگان است،
گل زيبا و عطرآگين بوستان رسالت است،
پاره وجود، رگ حيات، قلب پيامبر، محبوب دل او، عزيزترين انسان ها در نزد او، از شجره مقدس رسالت و از نور وجود خود اوست.
او ركنى از اركان شكوهبار ايمان است،
و مشعلى از مشعل هاى راستين هدايت،
و كشتى نجات و معيار شناخت حق و باطل،
و شبيه ترين انسان ها به پيامبر در انديشه و گفتار، رفتار و عملكرد و سيما و سيرت است.
دوستى او همرديف دوستى پيامبر است و پاداش زيارتش بسان پاداش زيارت آن حضرت و به رهروان راه توحيدى و آسمانى اش، نويد نجات و بهروزى داده شده است.
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله) تنها بانويى است كه همشاءن و همتاى اميرمؤمنان است.بانويى است كه طهارت و قداست او مورد تاءكيد است.همتا و همشاءن على (عليه السلام) در امامت راستين و هدايت فكرى و دينى انسانهاست و كوثر نورافشانى است كه خدا قلب او را سرشار از يقين ساخته است،
او برترين بانوى تاريخ بشر،
سالار زنان با ايمان،
برترين بانوى عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت،
بانوى بى نظير جهان هستى،
و دانشمندترين، انديشورترين و بادرايت ترين بانوى جهان خلقت و راز آفرينش ((زن)) است.
سرانجام اين كه ريحانه پيامبر در آيينه شفاف و صاف محمد (صلى الله عليه و آله)، بانوى بلند آوازه اى است كه نام مباركش بر در بهشت نوشته شده و بهشت به نور او نورباران گشته است.
او نخستين كسى است كه وارد بهشت مى گردد.در بهشت خدا همرديف پيامبر و در كنار او است و شكوه و عظمت او در روز رستاخيز و جهان ديگر، شكوهى است وصف ناپذير؛ و اين همه امتياز و افتخار ره آورد انديشه تابناك، علم سرشار، خرد بسيار، ايمان و يقين وصف ناپذير، پارسايى و تقوا و آراستگى او به ارزش هاى والاى انسانى و الهى و موهبت هايى است كه خدا به او ارزانى داشته است.
دو نكته پيش از بحث
پيش از طرح بحث و نگرش بر سيماى ملكوتى و سيرت پرشكوه برترين بانوى جهان هستى در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله)، يادآورى چند نكته اساسى، ضرورى است.
1- درست است كه اين بانوى سرفراز، دخت گرانمايه پيامبر گرامى، شخصيت خداساخته و بى نظيرى است كه گفتار و رفتار او تضمين شده است و معيار حق و باطل و ميزان درستى و نادرستى چهره ها و عملكردها و انديشه هاست.
او به گواهى آفريدگار هستى جز بر اساس حق سخن نمى گويد و جز بر اساس عدالت داورى نمى كند و جز بر پايه واقع نگرى و واقع بينى عمل نمى نمايد و ذره اى افراط و تفريط كه آفت جان قدرتمندان و صاحب نظران است، در قاموس زندگى او راه ندارد.
از اين رو، نبايد سخنان حكيمانه و بلند پيامبر در مورد بانوى بانوان بهشت و يا رفتار درس آموز و پراسرار و بى نظيرش را با او، برخاسته از عواطف جوشان پدرى و مهر سرشار حاكم ميان او و دخت فرزانه اش پنداشت؛ چرا كه آن حضرت دختران ديگرى نيز داشت و همه را دوست مى داشت، اما با آنان چنين رفتار و كردار بى سابقه و لبريز از مهر و احترام و تكريم و تعظيم را نداشت.
و نيز نبايد سخنان آن پيشواى خداساخته در مورد دخت گرانمايه اش فاطمه را بسان تعريف و تمجيدهاى آبكى و مملو از غلو و گزافه دنياطلبان و فريب كاران عصرها و نسل ها تصور كرد، كه گاه براى دلگرم ساختن چاكران خانه زاد و يا دژخيمان بى آبرو و يا جلادان سفاك خويش و گاه براى فريب ساده دلان و گاه به عنوان وام متقابل، براى يكديگر فضيلت هاى دروغين و پوچ و پوك مى تراشند، و هر كدام ديگرى را نابغه عصر و نجات بخش دهر و انديشمند قرن و متفكر روزگار و مصلح پراقتدار، يا چنين و چنان عنوان مى دهند.
نه، هرگز! چرا كه پيامبر، پيشواى بزرگى است كه خدا به عدالت و صداقت و راستى و اخلاصش در همه ميدان ها و تمامى صحنه ها گواهى مى دهد:
و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى علمه شديد القوى (1)
آرى، با اين باور و اين نگرش، بايد سرفرازترين و كامل ترين الگوى جاودانه عصرها و نسل ها فاطمه را در آينه حق نماى گفتار و رفتار محمد (صلى الله عليه و آله) به نظاره نشست و با اين ايمان و باور، او را تماشا كرد.
2- انبوه رواياتى كه بيانگر شكوه و عظمت دخت ارجمند پيامبر و امتيازات و ويژگى هاى اوست، هم در منابع مورد اعتماد شيعه موج مى زند و هم در كتاب هاى معروف و مورد اعتماد اهل سنت.و اين نشانگر اين واقعيت بسيار ظريف است كه:
با وجود تحولات منفى و ويرانگر سياسى و اجتماعى و مذهبى در جامعه پس از رحلت پيامبر؛
و با وجود مورد يورش قرار گرفتن خاندان رسالت از سوى خودكامگان جاه طلب؛ و با وجود اعمال سياست شوم سانسور در مورد اهل بيت و حذف فضايل و مناقب آنان؛ و با وجود به راه انداختن موج تبليغات فريبكارانه بر ضد آن شايستگان و وارستگان، و ادامه اين سياست كينه توزانه در طول حكومت سياه اموى و عباسى، و با وجود سركوب شديد انديشمندان و متفكران دوستدار اين خاندان بزرگ، باز هم چگونه به صورت معجزه آسايى اين انبوه روايات، در ترسيم شكوه و عظمت دخت گرانمايه پيامبر حتى به دست دانشمندان اهل سنت نيز نوشته شده و به كتاب هاى مهم و معتبر آنان راه يافته است.
آيا اين جز تحقق بخشى از آن وعده خداست كه به پيامبرش فرمود:
ورفعنا لك ذكرك (2)
((ما نام گرامى تو را بلندآوازه خواهيم ساخت.))
و آيا اين جز نشانگر حقانيت آن خورشيد جهان افروز است كه با همه تلاش هاى ارتجاعى خفاش صفتان همچنان به پرتوافكنى خويش ادامه مى دهد؟
3- روايات ارزنده اى كه از پيامبر گرامى پيرامون شخصيت فرزانه و پرشكوه سالار زنان و يادگار پرارج رسالت رسيده و اينك در معتبرترين منابع اسلامى پس از قرآن شريف موجود است، از چنان حجم و گستردگى بالايى برخوردار است كه گردآوردى همه آنها در اين فرصت امكان پذير نيست.به همين جهت ما در اين بخش آنها را به دسته هاى مختلفى تقسيم نموده و به نمونه هايى از پيام هر دسته، نظر مى افكنيم.
دسته هاى متنوع روايات
روايات رسيده از پيامبر گرامى در مورد برترين بانوى عصرها و نسل ها به بيش از چهل دسته قابل تقسيم و بررسى است و هر دسته داراى پيام سازنده و درس آموزى است؛ چرا كه در برخى از روايات، دخت گرانمايه پيامبر به عنوان حوريه اى بهشتى و همسخن فرشتگان خدا وصف شده است، و در برخى ديگر به گل زيبا و عطرآگين پيامبر و محبوب دل و عزيزترين انسانها در نزد او و از خود او و پرتوى از نور وجود او، عنوان يافته است، و گاه در رفتار و كردار و انديشه و گفتار و سيما و سيرت، شبيه ترين انسان ها به پيامبر خوانده شده است.
در انبوهى از روايات، آن كوثر نورافشان رسالت، همچون خود پيامبر، ركنى از اركان هدايت، مشعل روشنگر راه، كشتى نجات امت و معيار شناخت حق و عدالت و باطل و بيداد وصف شده است، و در انبوهى ديگر، دوستى او همرديف دوستى پيامبر و پاداش زيارت او بسان پاداش زيارت آن حضرت شناخته شده و رهروان راه توحيدى و افتخارآفرين اش نويد نجات و نيكبختى دو سرا دريافت داشته اند.
در پاره اى از سخنان پيامبر او تنها همشاءن و همتاى بى نظير اميرمؤمنان شناخته شده، و در پاره اى ديگر طهارت و قداست و پاكى و عصمت او مورد تاءكيد قرار گرفته و همشاءن و همتاى على در پيشوايى و مقام والاى امامت راستين وصف شده است.
زمانى در كنار برترين بانوى تاريخ بشر همچون مريم پاك مورد تجليل قرار گرفته و زمانى با عناوينى چون:
سالار زنان با ايمان،
برترين زن عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت،
بانوى بى نظير جهان هستى،
و ديگر، راز آفرينش ((زن))، وصف شده است.
و سرانجام اين كه در برخى روايات از شكوه و عظمت بى همانند و منزلت والاى او در روز رستاخيز و جهان ديگر سخن رفته است.
و برخى ديگر از نام بلند آوازه او در بهشت و سبقت او بر همگان به سوى بهشت و همرديف بودن او با پيامبر در بهشت و نورباران بودن بهشت به نور او.
اينك از هر دسته اى از اين روايات، به يكى دو نمونه بسنده مى شود، با اين يادآورى كه اين روايات هم در منابع مهم و معتبر پيروان مذهب اهل بيت آمده است و هم در منابع دست اول اهل سنت پس از قرآن شريف:
1- حوريه اى در سيماى انسان
در اين مورد پيامبر گرامى فرمود:
فاطمة حوراء انسية كلما اشتقت الى الجنة قبلتها(3)
((گرامى دخترم فاطمه، حوريه اى است در چهره انسان؛ هر گاه من در خود شور شوق بهشت مى يابم، او را بوسه باران مى كنم.))
و فرمود:
ابنتى فاطمة حوراء آدمية (4)
((دخترم فاطمه، حوريه اى است در سيماى آدميان.))
2- الهام گيرنده و همسخن فرشتگان
دسته اى از روايات در مورد عظمت او بيانگر اين واقعيت است كه آن بانوى گرانمايه ((محدثه))و الهام گيرنده است و سخن فرشتگان را مى شنود.
در زيارت آن گرانمايه آمده است كه:
السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك ايتها المحدثة العلمية
((سلام بر تو اى بانوى پروا پيشه و پاك!
سلام بر تو اى دريافت دارنده الهام و همسخن فرشتگان!))
پيامبر گرامى ضمن تجليل از بانوى بانوان، از جمله فرمود: دخترم فاطمه، سرور بانوان دو جهان است.
او پاره تن من، نور چشم من، و ميوه دل و روح من است كه در وجودم قرار دارد، اما او پس از رحلت من مورد يورش بيداد قرار مى گيرد.گويى مى نگرم كه به او بى احترامى مى كنند، حقوقش را پايمال مى سازند، پهلويش را مى شكنند و فرزندش را مى كشند و او صدا مى زند:وامحمداه...و كسى او را يارى نمى كند.او تنهاى تنها مى شود و خدا فرشتگان را همسخن او مى سازد؛ و فرشتگان خطاب به او مى گويند:
يا فاطمة ان الله اصطفاك و طهرك والصطفاك على نساء العالمين.
يا فاطمة اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين (5)
((هان اى فاطمه! دخت گرامى پيامبر! خداى تو را از ميان زنان گيتى به عنوان سمبل و نمونه برگزيد و پاك و پاكيزه آفريد و بر همه زنان گيتى ممتاز ساخت و برترى بخشيد.فاطمه جان! خداى خويش را بپرست، او را سجده گزار و با ركوع كنندگان بارگاه او ركوع به جاى آورد.))
3- قلب پيامبر
در اين مورد پيامبر گرامى بارها و به مناسبت هاى مختلف فرمود:
من عرف هذه فقد عرفها، ومن لم يعرفها، فهى بضعة منى، هى قلبى وروحى التى بين جنبى، فمن آذاها فقد آذانى (6)
((هر كس اين بانوى بانوان را شناخت، كه مى شناسد و هركس او را نشناخته است، بداند كه او پاره تن من و روح و قلب من است؛ از اين رو هركس او را بيازارد، مرا آزرده است.))
4- گل بوستان محمد (صلى الله عليه و آله)
در اين مورد از پيشواى بزرگ توحيد آورده اند كه در تجليل از بانوى بانوان فرمود:
فاطمة هى الزهراء(7)
((دخت گرانمايه ام، فاطمه، همان گل عطرآگين بوستان انسانيت است.))
5- بهشت پيامبر
او شاخه اى از درخت مقدس رسالت، پرتوى از خورشيد هدايت، شعله اى از آن مشعل پرفروغ و نور ديده و ميوه دل پيامبر و بهشت او بود.در اين مورد مى فرمود:
اذا اشتقت الى الجنة قبلت نحر فاطمة (8)
((هنگامى كه در شور و شوق بهشت مى شوم، گلوى ريحانه ام را مى بوسم.))
6- پاره وجود پيامبر
از آن گرامى آورده اند كه بارها و به مناسبتهاى گوناگون در گراميداشت ريحانه ارجمندش فرمود:
فاطمة بضعة منى، من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله (9)
((فاطمه پاره اى از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را بيازارد مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، خدا را آزرده است.))
فاطمة بضعة منى، فمن اءغضبها فقد اءغضبنى (10)
((فاطمه پاره اى از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را به خشم آورد، در حقيقت مرا به خشم آورده است.))
7- عزيزترين انسان ها
پيامبر گرامى ضمن تجليل از آن بانوى نمونه، او را عزيزترين ها در نظر خويش وصف كرد و فرمود:
فاطمة اءعز الناس الى
((فاطمه عزيزترين انسان ها نزد من است.))
و فرمود:
فاطمة اعز البرية على (11)
((فاطمه عزيزترين آفريدگان نزد من است.))
8- محبوب دل او
و نيز ضمن نثار مهر و باران محبت خويش به ريحانه اش، او را محبوب دل خويش وصف فرمود:
يا حبيبة ابيها كل مسكر حرام و كل مسكر خمر
((هان اى محبوب دل پدر! هر مست كننده اى حرام است و هر مست كننده اى شراب محسوب مى شود.))
و نيايشگرانه به بارگاه خدا فرمود:
اللهم هذا ابنتى و احب الخلق الى (12)
((بار خدايا! اين دخترم فاطمه است و محبوب ترين ها در نزد من.))
9- مايه حيات قلب پيامبر
پيامبر در شدت مهر و محبت به فاطمه (عليها السلام) به گونه اى بود كه صداى دلنواز دخترش را آرام بخش دل و مايه نشاط قلب و روح خويش مى يافت.
هنگامى كه آيه شريفهلا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا(13)
((خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن برخى از خودتان به برخى ديگر، قرار مدهيد!))، فرود آمد و خداى جهان آفرين هشدار داد كه پيامبرش را با عنوان و ادب مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت او صدا زنند، نه با اسم تنها، دخت گرانمايه پيامبر نيز كه سمبل ادب و درايت و تبلور و تجسم معرفت و خرد بود و پيشتاز در عمل به قرآن شريف، ديگر پيامبر را ((پدر))صدا نزد بلكه با عنوان رسالت، ((يا رسول الله))صدا مى زد كه پيامبر فرمود: ((دخترم! فاطمه جان! شما چرا؟))
خودش فرمود: يك بار پدرم را سه مرتبه ((يا رسول الله))صدا زدم اما به من نگريست و تبسم كرد و چيزى نفرمود تا بگويم: پدر! پدر جان!
و آن گاه رو به من كرد و فرمود: ((دخترم! فاطمه جان! اين دستور در مورد تو و خاندان و دودمان پاكت نازل نشده است.تو از من هستى و من از تو.شما مرا همواره ((پدر))صدا بزن كه اين گونه نداى تو قلب مرا زنده و شاداب مى سازد و خداى را خشنود.
يا فاطمة انها لم تنزل فيك ولا فى اهلك ولا نسلك...قولى لى يا ابه، فانها احى للقلب وارضى للرب (14)
10- او از من است و من از او
اين تعبيرى است كه بارها و به مناسبت هاى گوناگون در مورد فاطمه (عليها السلام) و نيز فرزندش حسين (عليه السلام) داشته است كه:
يا فاطمة انت منى وانا منك (15)
((فاطمه جان! شما از من هستى و من از شما.))
و رو به آسمان نيايشگرانه مى فرمود:
اللهم انها منى و انا منها(16)
((بار خدايا! فاطمه از من است و من از او.))
11- برترين بانوى بهشت
پيامبر گرامى كه به گواهى وحى جز حقيقت نمى گويد در شكوه و عظمت او فرمود:
افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد، و آسية بنت مزاحم ومريم بنت عمران (17)
((برترين زنان بهشت پرطراوت و زيباى خدا، چهار نفر هستند؛ خديجه، آسيه، مريم و فاطمه.))
و فرمود:
ان الله اختار من النساء اربع: مريم وآسية وخديجة وفاطمة (18)
((خداوند از بانوان گيتى چهار تن را برگزيد: مريم، آسيه، خديجه و فاطمه.))
و در واپسين ساعت هاى زندگى در اين جهان، هنگامى كه اندوه و بى تابى فاطمه را نگريست فرمود:
يا فاطمة الا ترضين ان تكونى سيدة نساء اهل الجنة وسيدة نساء المؤمنين؟!(19)
((آيا خشنود نخواهى شد كه سالار بانوان بهشت و سرور زنان با ايمان باشى؟!))
12- بانوى بانوان گيتى
و او را بانوى بانوان گيتى خواند و فرمود:
انك سيدة نساء العالمين! قالت: يا ابه فاءين مريم؟ قال: تلك سيدة نساء عالمها وانت سيدة نساء عالمك، اما والله لقد زوجتك سيدا فى الدنيا والاخرة (20)
((فاطمه جان! آيا دوست ندارى سرور زنان گيتى باشى؟
پرسيد: پدر جان! مگر ((مريم))سرور زنان جهان نيست؟
فرمود: او سرور زنان عصر خويش و تو سرور زنان عصرها و نسلها هستى.
گرامى دخترم! به خداى سوگند تو را به همسرى بزرگ مردى در آوردم كه سالار اين جهان و آن جهان است.))
و نيز در گراميداشت ريحانه اش به اميرمؤمنان فرمود:
يا على، هذه سيدة نساء اهل الجنة من الاولين والاخرين، هذه والله مريم الكبرى (21)
((على جان! به خداى سوگند كه اين بانوى تمامى بانوان بهشت است و به خداى سوگند او از مريم، بزرگتر و پرشكوه تر است.))
13- بهترين زنان
از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:
خير رجالكم على بن ابى طالب وخير نسائكم فاطمة بنت محمد(22)
((بهترين مردان شما ((على)) فرزند رشيد ابوطالب است و برترين زنانتان فاطمه دخت گرانمايه پيامبر است.))
14- سالار زنان باايمان
در اين مورد آورده اند كه پيامبر گرامى در مناسبت هاى مختلف فرمود:
يا بنية اما ترضين ان تكونى سيدة نساء المؤمنين؟(23)
((گرامى دخترم! فاطمه جان! آيا دوست ندارى سالار زنان با ايمان باشى؟))
15- برگزيده خدا
و نيز پيشواى بزرگ توحيد او را يكى از برگزيدگان خدا خواند و فرمود:
ان الله اختار من اهل الارض رجلين: احدهما ابوك والاخر زوجك.(24)
((فاطمه جان! خدا از زمين و زمان دو مرد برگزيد: يكى پدرت و ديگر همسرت))
و نيز در بزرگداشت او افزود:
ان الله اطلع على اهل الارض فاختار منه الاك فبعثه نبيا، ثم الطلع الثانية فاختار بعلك فاءوحى الى فانكحته و اتخذته وصيا(25)
((خداى فرزانه به همه زمين و زمان نگريست و از همه عصرها و نسل ها پدرت را برگزيد؛ از اين رو او را به رسالت برانگيخت؛ و آن گاه بار ديگر نگريست و همسرت را برگزيد؛ سپس به من وحى كرد كه تو را به ازدواج او درآورم و او را جانشين خود سازم.))
16- بانوى بى نظير
پيامبر گرامى در شكوه وصف ناپذير او فرمود:
لو لم يخلق الله عليا لما كان لفاطمة كفو الى يوم القيامة (26)
((اگر خداى توانا على را نيافريده بود، براى فاطمه هموزن و همتايى تا روز رستاخيز نبود.))
و نيز امام صادق آورده است كه فرمود:
لو لا ان الله خلق اميرالمؤمنين لفاطمة ما كان لها كفو على الارض (27)
((اگر خدا على را براى فاطمه نيافريده بود، هرگز در گستره زمين همتا و همپروازى براى او پيدا نمى شد.))
و نيز فرمود:
انى زوجتك اقدم امتى سلما واكثرهم علما واعظمهم حلما(28)
((فاطمه جان! من تو را به همسرى شهسوارى درآوردم كه پيشتازترين امت به اسلام و پردانش ترين همه در زندگى و بردبارترين همگان در دنياست.))
و نيز فرمود:
زوجتك اقدمهم سلما واحسنهم خلقا(29)
((گرامى دخترم! تو را به ازدواج پيشگام ترين انسانها در اسلام و خوش رفتارترين آنان در خلق و خو و سبك و سيره درآوردم.))
17- معيار سنجش حق و باطل
دسته ديگر از روايات، رواياتى است كه آن گرانمايه عصرها و نسل ها را معيار حق و باطل و ميزان سنجش درست و نادرست عنوان مى دهد.او را ميزان خشنودى و ناخشنودى خدا مى خواند و بدين وسيله او را از كسانى قرار مى دهد كه در هاله اى از قداست و عصمت و مصونيت است و در ساحت مقدسش خطا و اشتباه نيز راه ندارد؛ چرا كه خشنودى و ناخشنودى خدا همواره بر اساس حق و واقعيت به دست مى آيد.خدا هرگز از كارهاى ناروا و باطل خشنود نمى گردد، گرچه ديگرى خشنود گردد و از كار خوب و شايسته نيز ناخشنود نمى شود، گرچه ديگرى از آن ناخشنود شود.لازمه اين دو نكته، مصونيت فاطمه (عليها السلام) از خطا و اشتباه است و معيار بودن آن بانوى بانوان.
اين روايات شگفت انگيز را انبوهى از دانشمندان اهل سنت طى چهارده قرن در كتابهاى خويش آورده اند.
پيامبر گرامى فرمود:
يا فاطمة ان الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك.
((فاطمه جان! خداوند از ناخشنودى تو از فرد و جامعه و نظام و عملى ناخشنود مى گردد و از خشنودى و رضايت تو خشنود.))
و نيز فرمود:
فاطمة بضعة منى من اغضبها فقد اغضبنى (30)
((فاطمه پاره تن من است.هر كس او را به خشم آورد، مرا خشمگين ساخته است.))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى يؤ ذينى ما اءذاها(31)
((فاطمه پاره تن من است.هر آنچه او را اذيت و آزار رساند، مرا اذيت و آزار رسانده است.))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى يقبضنى ما يقبضها ويبسطنى ما يبسطها(32)
((فاطمه پاره تن من است.هر چه او را دلگير سازد، مرا دلگير ساخته و آنچه او را شادمان سازد، مرا شادمان ساخته است.))
روشن است كه اين مقام والا با انسانى كه هر لحظه تحت تاءثير عواطف، احساسات، تمايلات، كشش ها، جاذبه ها، دافعه ها و ديگر آفت هاست، نشايد و اين تنها با مقام عصمت و ولايت راستين و آسمانى سازگار است؛ درست بسان ولايت پيامبر و امامان نور و نه ديگران.
ذكر اين نكته لازم است كه اين روايات را علامه امينى از ده ها نفر از دانشمندان اهل سنت كه همگى در كتابهاى خويش آورده اند، نقل مى كند.
بخش 7: سيماى ريحانه پيامبر در آيينه شفاف محمد (صلى الله عليه و آله)
- بازدید: 9992