فاطمه الگوى حيا و عفاف

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

تا كنون به نام و تاريخچه بسيارى از زنان در جهان اسلام و يا حتى جهان بشريت برخورد كرده ايم، اما موفقيت هر يك از آن ها در يك جهت و بسيار محدود بوده و در مقايسه با يكديگر، مشاهده مى كنيم هيچ كدام جامع تمام صفات و كمالات اخلاقى و علمى نبوده اند. اما دخت نبى اكرم صلى الله عليه و آله حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام خود به تنهايى جامع تمام صفات انسانى و كمالات اخلاقى است، چرا كه به شهادت پدر بزرگوار و اولاد طاهرينش، آيينه تمام نماى رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده و پاره تن او و حجت بر اوصيايش بوده است.
سيره و روش فاطمه عليهاالسلام بزرگترين درس براى همگان است كه تطبيق و پياده كردن آن، سعادت و كاميابى را در پى خواهد داشت.
فاطمه عليهاالسلام مجسمه زهد، پارسايى، اخلاق و بزرگوارى، اخلاص و ايثار، حجب و حيا عفت و پاكدامنى و صدها خصلت خوب انسانى بوده است كه در اين درنگ كوتاه به نشانه هايى از حيا و عفت اين بانوى كرامت و فضيلت مى پردازيم:
فاطمه عليهاالسلام معدن حجب و حيا
زندگى افتخارآميز فاطمه عليهاالسلام پر از اين نشانه ها است و آن ها گواهند كه وى چقدر با حجب و حيا بوده و به اين امر اهميت مى داده است.
فاطمه عليهاالسلام نه فقط در مسائل دنيوى از حريم حيا پاسدارى مى كرد، بلكه حتى پس از مرگ خود حاضر نبود بدن پيچيده به كفنش در مقابل ديدگان نامحرم قرار گيرد و يا در آخرت همانند ديگر انسانها با بدن برهنه وارد صحنه قيامت و محشر كبرى شود و تا اين دو امر برايش تضمين نشد از اضطراب و دلهره بيرون نيامده و مرگ برايش گوارا نبود.
گفتگوى فاطمه عليهاالسلام و درخواست از اسماء
در صدر اسلام چنين رسم بود، هنگامى كه مرد يا زنى از دنيا مى رفت، پس  از غسل و كفن، او را روى تخته اى قرار داده و با كشيدن پارچه روى ميت او را تا محل دفن تشييع مى كردند.
اين منظره كه براى فاطمه عليهاالسلام بسيار زشت و زننده بود، به هيچ وجه حاضر نبود، كه پس از مرگش اين گونه حمل گردد، چرا كه هيكل زن اگر چه پوشيده بود، اما كاملا پيدا بود.
بدين جهت در اواخر عمرش با گفتگويى كه با اسماء داشت، اين مسئله را مطرح كرده و فرمود: اى اسماء؛ من زشت مى دارم آنچه را كه با جنازه زنان انجام مى دهند كه فقط پارچه اى به روى زن مى كشند؛ اسماء گفت: من در حبشه چيزى ديدم و مايلم شبيه آن را براى شما نشان دهم. آن گاه چند چوب تر و تازه درخت خرما را طلبيده و آنها را خم نموده و پارچه اى برويش كشيد. فاطمه عليهاالسلام از اين كار بسيار شاد شد و فرمود: چقدر خوب و زيبا است. (1) چرا كه زن از مرد شناخته نمى شود. (2)
اسماء گويد: فاطمه عليهاالسلام با ديدن اين نعش، خنده بر لبانش ظاهر شد چهره اش خندان نشد مگر همان وقت. (3)
و در نهايت با تحسين اين كار از اسماء خواستند كه شبيه آن را براى او درست كنند، سپس فرمود: مرا مستور و پنهان كن، خداوند تو را از آتش ‍ جهنم مستور كند. (4)
نمونه اى ديگر از حياى فاطمه
فاطمه عليهاالسلام پرسشهاى زيادى از پدر داشتند و از جمله آن ها نحوه برانگيخته شدن انسانها در روز قيامت بود، چرا كه فاطمه عليهاالسلام از روز قيامت هول عظيمى در دل داشت.
گويد: روزى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم: آيا اهل دنيا روز قيامت برهنه اند؟
فرمود: آرى اى دخترم.
گفتم: آيا من هم برهنه ام؟
فرمود: آرى شما هم ولى آن جا كسى به كسى توجه ندارد.
گفتم: وا سواءتاه، يومئذ من الله عزوجل؛ چقدر جاى شرمندگى است، آن روز در مقابل خداى متعال. هنوز از محضر پدر بيرون نرفته بودم، كه فرمود: اكنون، جبرئيل آمده به من مى گويد: اى محمد به فاطمه سلام برسان، و بگو به جهت حيا و شرمت از خدا پروردگار وعده فرمود: كه او را در روز قيامت به دو لباس از نور بپوشاند. (5)
فاطمه عليهاالسلام مظهر عفاف و حجاب
مسئله دوم اين است كه فاطمه عليهاالسلام بهترين مظهر عفت و پوشش ‍ زنان مسلمان است؛ زيرا با توجه به اين كه فاطمه عليهاالسلام آن بانويى نبود كه كاملا با خارج از خانه قطع رابطه كرده باشد؛ چون تاريخ گواه است كه وى دعوت ديگر زنان را مى پذيرفته، هم چنين جهت تهيه وسائل روزمره به ويژه در روزهايى كه حضرت على عليه السلام حضور نداشتند بيرون مى رفته، مرتب به خانه پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و آمد مى كرده، در جنگ احد، به همراه ديگر زنان به مداواى زخمهاى پيامبر صلى الله عليه و آله پرداخته، و در فتح مكه و حجة الوداع همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بوده و پس از شهادت حمزه پيوسته به احد مى رفته، و گاه برخى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله را به همراه آن حضرت به حضور مى پذيرفته، اما با اين حال باز هم بر مسئله عفاف و حجاب زن سخت تكيه مى كرده است.
فاطمه عليهاالسلام در پى آن بود كه زن به كرامت انسانى اش پى ببرد، و خود را فداى اميال و هوسهاى ديگران نكند، فاطمه مى خواست كه دامان زن مسلمان و هر آزادانديش را از هر گونه فساد اخلاق و روابط نامشروع و ضد ارزشهاى دينى پاك نگه دارد.
از حضرت على عليه السلام روايت شده كه فرمود: ما روزى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم، فرمود به من خبر دهيد چه چيز براى زنان بهتر است؟
هيچكدام نتوانست جواب حضرت را بگويند و برخواسته پراكنده شدند.
من به نزد فاطمه عليهاالسلام آمدم و سؤال را براى او نقل كردم و در ضمن گفتم كه هيچيك از ما جواب رسول خدا را نمى دانستيم، حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود من جواب سؤ ال را مى دانم سپس فرمود: بهترين چيز براى زن اين است كه هيچ مردى او را نبيند و او هم هيچ مردى را نبيند.
من به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله برگشتم و گفتم يا رسول الله بهترين چيز براى زن اين است كه هيچ مردى او را نبيند و او هم هيچ مردى را نبيند.
حضرت با تعجب فرمود: شما كه قبلا اين جا حاضر بوديد و چيزى نگفتيد، پس اين جواب را از كجا آوردى؟!
گفتم از فاطمه.
پيامبر صلى الله عليه و آله ضمن تعجب از دخترش فاطمه، فرمود: براستى كه فاطمه پاره تن من است. (6)
نا گفته نماند كه اين حديث را هر يك به گونه اى معنى كرده اند كه برخى از آن ها چندان صحيح بنظر نمى رسد، مثلا برخى معتقدند كه مراد فاطمه عليهاالسلام اين است كه زن نگاه شهوت آلود به مرد نكند. و همچنين به زن چنين نگاهى نكند.
در پاسخ بايد گفت: اين گونه نگاه كردن براى زن و مرد حرام است نه اين كه بهتر آن است كه چنين نگاهى نكند.
و با اين بيان حديث را چه جور معنى كنيم، آيا مقصود فاطمه اين است كه زن هرگز از خانه بيرون نرود، كه اين معنى هم صحيح نيست، زيرا نه تنها اين امر امكان ندارد و عملى نيست، بلكه با خطى مشى و سيره خود فاطمه مخالف است. زيرا عرض شد خود فاطمه عليهاالسلام رفت و آمد داشته.
پس منظور حضرت از اين جمله چيست؟
بنظر مى رسد كه حضرت زهرا عليهاالسلام تكيه اش بر اين بوده كه زن تا مى تواند از حضور غير ضرورى خود بكاهد و در صورت حضور، از اختلاطهاى نامشروع و گفت و شنودهاى غير اخلاقى پرهيز كند.
درسى ديگر از فاطمه عليهاالسلام
آورده اند كه روزى فردى نابينا از فاطمه اجازه ورود خواست، حضرت زهرا عليهاالسلام خود را از او پنهان كرد، پيامبر كه در آن جا حاضر بودند پرسيدند: دخترم چرا خود را از او پنهان كردى در حالى كه او تو را نمى بيند؟
عرض كرد: درست است كه او مرا نمى بيند اما من كه او را مى بينم، علاوه بر اين كه اين مرد نابينا بو را استشمام مى كند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود من گواهى مى دهم كه تو پاره تن من هستى. (7)
-------------------------------------
1-بحار الاءنوار، ج 43، ص 189.
2-همان.
3-همان.
4-همان، ص 213.
5-اخلاق حضرت فاطمه، ص 109.
6-كشف الغمة، ج 2، ص 92.
7-بحار الاءنوار، ج 43، ص 91 به نقل از نوادر راوندى.
---------------------------------
محمد جواد مروجى طبسى