و اما آن مرغ كوچك كه ((ابن تمر)) مى نامند، و آن كوچكتر از گنجشك است در بعضى اوقات بر درختى آشيان ساخته بود، ناگاه نظر كرد مار عظيمى را مشاهده نمود كه قصد آشيان آن دارد، دهان باز كرده كه جوجه هاى آن را بلع نمايد، از مشاهده اين حالت مضطرب شد و چاره براى دفع چنين انديشه مى كرد، ناگاه نظرش بر حسكه افتاد و آن گياهى است كه از هر طرف از آن خارها نصب شده و در ميان پشم بند مى شود.
پس با الهام حق تعالى حسكه را به منقار خود برداشت و در دهان مار افكند و در حلقش بند شد و اضطراب كرد و بر زمين غلطيد تا مرد.
اگر من تو را با اين امر عجيب خبر نمى دادم كجا به خاطر تو يا ديگرى مى رسيد كه از حسكه چنين منفعت عظيم متصور است يا از چنين مرغ كوچكى چنين حيله ممكن است كه به ظهور آيد و در بسيار از چيزها منفعت ها هست دانسته نمى شود مگر به حادثه كه رخ نمايد يا چيزى كه شنيده شود.
-----------------------------------------
مفضل بن عمر
ترجمه: علامه محمد باقر مجلسى
ابن تمر و حيله اش در كشتن مار
- بازدید: 1464