شفاعت از نظر قرآن و روايات امري است حتمي و روشن. علامة مجلسي (ره) دربارة شفاعت بيش از 100 روايت در جلد هفتم بحارالانوار نقل كرده است و عدد روايات بحار كه به تضمن يا التزام بر شفاعت دلالت دارد، قطعاً بيش از هزار روايت است.
نمونهاي از اين آيات
1ـ من ذالذي يشفع عنده الا بأذنه.(1)
چه كسي است كه شفاعت بكند؟ مگر به اذن خدا.
2ـ لا يملكون الشفاعه الا من اتخذ عنده الرحمن عهداً.(2)
شفاعت نتوانند كرد مگر افرادي كه با خداوند پيمان بستهاند.
3ـ عباد مكرمون ... و لا يشفعون الا لمن ارتضي.(3)
... و هرگز آن مقربان درگاه خداوند از هيچ كس شفاعت نميكنند جز اينكه خدا از او راضي باشد.
يعني، تنها كسي مورد شفاعت قرار ميگيرد كه خداوند از دين و آيين او خرسند باشد.
4 ـ و كنا نكذب بيوم الدين حتي اتينا اليقين فما تنفعهم شفاعه الشافعين.(4)
ما روز جزا را تكذيب ميكرديم تا آنكه با مرگ به قيامت يقين كرديم. پس، در آن روز شفاعت شفيعان در حق آنها هيچ پذيرفته نشود.
اين گفتگو در روز قيامت ميان دوزخيان و اهل بهشت صورت ميگيرد. البته، شفاعت به معناي «پارتيبازي» نيست چنانكه قرآن فرموده:
5 ـ و اتقوا يوماً لا تجزي نفس عن نفس شيئاً و لا يقبل منها شفاعه و لا بؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون.(5)
دوري كنيد از روزي كه در آن روز كسي به جاي ديگري مجازات نبيند و هيچ شفاعت از كسي پذيرفته نشود و فدا و عوض قبول نكنند.
يعني در آن روز كسي را به جاي ديگري نگيرند و حقي ناحق نشود و زور و رشوه هم به كار نيايد.
معناي شفاعت
چهار معني ميتوان براي شفاعت در نظر گرفت:
1ـ رهبري و امامت ـ كسي كه در دنيا علي عليهالسلام، را رهبر و امام قرار داده است در روز قيامت هم حضرت امير عليهالسلام، راهبر و امام و شفيع او خواهند بود.
در اين دنيا رهبر تشريعي است و در آن دنيا تكوني. يعني، اگر انسان در اين دنيا ولايت اميرمؤمنان را به جان دل پذيرفته و او را رهبر و امام خود اختيار نموده است، در آخرت پيروي دنيوي او هويت پيدا كرده و در آن عالم زير پرچم مولي(علیه السلام) قرار ميگيرد و با آن رهبر بزرگوار وارد بهشت ميشود. همچنين، اگر انسان در اين دنيا زير علم سيدالشهداء عليهالسلام سينه ميزند و عملاً طوق ولايت او را نيز بر گردن داشت، روز قيامت هم زير پرچم آن بزرگوار خواهد بود. اينجا رهبري تشريعي بوده است. ولي در آنجا به اعتبار تبعيت از آن حضرت شكل تكويني پيدا ميكند.
اين معنا از شفاعت را استاد بزرگوار ما، مرحوم علامه طباطبايي (رحمه الله)، در كتاب شريف الميزان تقويت و تأييد ميكنند.
از نظر عرفان و فلسفه نيز اين معنا از شفاعت پسنديده است.
2ـ وساطت در فيض ـ معناي دوم شفاعت، واسطة فيض بودن است. از نظر قرآن و روايت و حكمت متعالي مرحوم صدرالمتألهين، حقيقت محمدي و آل او واسطة اين عالمند. يعني همة اعمال ما مرحوم افاضة حق تعالي است و واسطة اين فيض اهل بيت عصمت و طهارت (علیه السلام) هستند. پس، هستي، سلامتي، علم، عقل و مال دنيا و ... افاضة حقتعالي به واسطة اهلبيت (علیهم السلام) است.
اين معنا در ادعيه
به ديگر سخن تمام هستي طفيل وجود مبارك اهلبيت (علیهم السلام) است.
از اينرو، در زيارت حضرت بقيه الله (عج الله تعالی و فرجه الشریف) ميخوانيم:
بيمنه رزق الورا و بوجوده ثبتت الأرض و السماء.
يعني، به وجود مقدس و مبارك امام زمان (علیه السلام) عالم هستي روزي ميخورد و هم او واسطة فيض الهي به عالم هستي است، و به بركت وجود آن بزرگوار عالم هستي پابرجاست. عالم هستي بدين وجود مبارك پابرجا و محفوظ ميماند.
همچنين، در زيارت جامعة كبيره ميخواني:
بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض و بكم ينفس الهم و يكضف الضر.
اي اهلبيت عصمت و طهارت(علیهم السلام)، به واسطة شما اين عالم هستي به وجود آمده و پابرجاست و به واسطة شما نيز ختم كتاب آفرينش فرمايد و نيز به واسطة شما بزرگواران است كه خداوند باران رحمت را بر ما نازل ميكند و به واسطة شما آسمان را برپا ميدارد و به واسطة شما رنجها و غم و اندوه را از دلها برطرف ميكند.
اهل عرفان هم اهلبيت (علیهم السلام) واسطة فيض ميدانند. آنها ميگويند ولي روح عالم و عالم جسد است و روح است كه مدبر جسد است. تا ولي در عالم باقي است براي عالم از حقتعالي استمداد ميكنند و عالم به اين استمداد محفوظ و باقي ميماند.
قيام عالم به حجت
همانگونه كه آمد، در روز قيامت انسان به واسطة شهادت امامان اهل بهشت يا دوزخ ميشود و نيز گفتيم كه ائمه(علیهم السلام) حضور و تسلط تام وكامل و شهود بر عالم هستي دارند. آن بزرگواران داراي ولايت كلية مطلقه هستند.(6)
ثقه الإسلام كليني (رحمه الله) روايت فراواني را در كتاب كافي شريف بدين مضمون نقل ميكند: (اين احاديث در جلد دوم كتاب شريف كافي جمعآوري شده.)
سالت الرضا عليهالسلام فقلت: «تخلو الارض من حجه؟» فقال «لو خلت الارض طرفه عين من حجه لساخت باهلها».(7)
اگر امام (علیه السلام)، يعني مقام ولايت كلية مطلقه، در زمين نباشد اهلش را به كام خود فرو ميبرد.
البته «فروبردن» در حديث بالا از باب مثال است و گرنه مسأله دقيقتر از اين است. بنابراين امامان (علیه السلام) محور عالم وجوداند. لذا روز قيامت تنها كسي به بهشت ميرود كه آنها واسطة او شوند. حتي انبياء و اوصياء و صلحا بايد به واسطة آن بزرگواران داخل بهشت شوند، زيرا بهشت افاضهاي است از افاضات حقتعالي و امامان (علیهم السلام) واسطه اين فيض هستند.
3ـ دعا كردن پيشوايان دين (علیهم السلام) ـ معناي سوم شفاعت معنايي است كه استاد بزرگوار ما، رهبر عظيمالشأن انقلاب، در كتاب كشف الأسرار در رد «كسروي» و كسروي منشها بيان فرمودهاند. امام، در آن كتاب بسيار شريف شفاعت را به چند وجه بيان فرمودهاند و اشكالات منحرفين و مغرضين و جهال را جواب گفتهاند. ايشان در پاسخ از اين اشكال كه: «شفاعت خواستن از مردگان شرك است.» فرمودهاند: «شفيعان ما بعد از رحلت از اين دنيا مرده به شمار نميروند، آنها زندگان جاويدند، و اوواح و خلود و احاطةكامل و اشراف تام آنها به عالم، از امور حتمي است.» بنابراين پيغمبر و امامان(علیهم السلام) بعد از رحلت چون چوب و سنگ و ديگر جمادات نيستند كه شفاعت خواستن از آنها شرك باشد و كار لغو و بيهودهاي به شمار رود.
سپس شفاعت را چنين بيان فرمودهاند: «شفاعت در حقيقت دعا كردن پيغمبر و امام(علیه السلام) است و خداوند به واسطة آنها گناهكار را ميآمرزد. البته بديهي است كه شفاعت بدين معنا دخالت در كار خداوند نيست، بلكه به اذن خداوند است.»
پس همانطوري كه ما براي خود و ديگران دعا و طلب آمرزش ميكنيم پيغمبر و امام(علیه السلام) هم روز قيامت براي امت خويش دعا و طلب عفو ميكنند و روشن است كه دعاي پيغمبر و اهلبيت عصمت و طهارت (صلواتالله عليهم اجمعين) حتماً مستجاب ميشود.
البته، استاد بزرگوار ما، رهبر عظيمالشأن انقلاب، به دو معناي پيشين از شفاعت، يعني «رهبري و امامت» و «وساطت در فيض» قائل هستند و اين معناي اخير را متناسب با اشكالات و شبهات مطرح شده از سوي مخالفان و رد جهال و مغرضان طرح فرمودهاند.
4ـ اختيار تام اهلبيت(علیهم السلام) ـ معناي چهارم شفاعت اين است كه اهلبيت(علیه السلام) به اذن خدا اختيار تام دارند و روز قيامت اختيار تام خود را به كار ميگيرند. بنابر اين معنا، جاي اشكالي نميماند كه كليد بهشت و جهنم به دست پيغمبر و اهلبيت(علیهم السلام) باشد و آنها مقسم بهشت و جهنم باشند.(8)
ظاهر آيات قرآن هم بر اين معنا دلالت دارد. البته ناگفته پيدا است كه اراده و خواست آنها فاني در اراده و خواست خدا است و در حقيقت خواست آنها خواست خدا است.
در ذيل آية شريفه: «و لسوف يعطيك ربك فترضي» ميخوانيم كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قيامت به سجده ميافتد. او را خطاب ميرسد كه يا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برخيز. آن حضرت ميفرمايد: «امت گنهكارم را ببخش.» خطاب ميرسد: «برخيز و آنان را شفاعت كن كه شفاعتت پذيرفته ميشود.»(9)
امام سجاد(علیه السلام) دراينباره ميفرمايد: «روز قيامت حضرت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راضي نميشود كه خود تنها به بهشت برود، اما امت گنهكارش در جهنم باشند.»
امام صادق، عليهالسلام، در مورد آية فوق فرموده است كه، «آيهاي از اين اميدوار كنندهتر نداريم». چون در دنيا به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فتح و نصرت و در آخرت بدو مقام شفاعت عطا شده است.
كسانيكه مورد شفاعت قرار نميگيرند
بايد يادآور شويم كه بعضي از انسانها لياقت شفاعت و به بهشت رفتن را ندارند. از اين جمله، افراد «تاركالصلاه» هستند و كسانيكه نماز را سبك ميشمارند. چنانكه امام صادق، عليهالسلام، فرمود:
لا تنال شفاعتنا من استخف با الصلوه.(10)
شفاعت ما اهلبيت شامل كسيكه نماز را سبك بشمارد نميشود.
همچنين، از قرآن و روايات ديگر استفاده ميشود كه «ظالم» نيز لياقت مورد شفاعت قرار گرفتن را ندارد. البته شيعههاي گنهكار در جهنم خالد نميمانند. سرانجام روزي پاك ميشوند و به شفاعت اهلبيت(علیه السلام) از دوزخ نجات مييابند.
دستههاي ديگري كه شفاعت نميشوند در آية زير بيان ميشوند:
في جنات يتسائلون عن المجرمين ما سلككم في سقر قالوا لم نك من المصلين و لم نك نطعم مسكين و كنا نخوض مع الخائضين و كنا نكذب بيوم الدين حتي اتينا اليقين فما تنفعهم شفاعه الشافعين فما لهم عن التذكره معرضين.(11)
آن مردمان نيكوكار كه در باغهاي بهشت در نعمتاند از احوال دوزخيان گنهكار ميپرسند، كه چه عملي شما را به عذاب دوزخ افكند؟ آنها در جواب گويند: 1ـ ما از نمازگذاران نبوديم 2ـ مسكيني را اطعام و صدقه نداديم 3ـ ما با اهل باطل و گناه عمر خود را به بطالت و گناه گذرانديم 4ـ روز جزا را نيز تكذيب كرديم تا آنكه با مرگ به قيامت يقين يافتيم. پس در آن روز شفاعت شفيعان در حق آنان هيچ پذيرفته نخواهد شد، اينكه چرا از ياد آن روز سخت خود اعراض ميكنيد؟!
_____________________________________________
1. سورة بقره، آيه255.
2. سورة مريم، آيه87.
3. سورة انبياء، آيه28.
4. سورة مدثر، آيات46 تا 48.
5. سورة بقره، آيه48.
6. امام خميني ادام الله تعالي ظله در بخشي از كتاب شريف«مصباح الهديه» دربارة ولايت كليه مطلقه حضرت امير، عليه السلام، ميفرمايند:«...فهو عليه السلام بمقام ولايته الكليته قائم علي كل نفس بما كسبت و مع كل الاشياء...».
(يعني آن حضرت با مقام ولايت كليهاش در كنار همه كس ايستاده و شاهد اعمال اوست و با همه چيز همراه است.)
7. بحارالانوار، جلد23، صفحة29، حديث43.
8. ...عن عبابه، قال: سمعت عليا"، عليه السلام، وهو يقول:« انا قسيم الجنه و النار، فمن تبعني فهو مني، و من لم يتبعني فهو اهل النار»و( علم اليقين، فيض(ره) جلد1، صفحة536).
اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايد: من تقسيم كننده بهشت و دوزخم. پس هر كسي كه از من تبعيت كند بدرستي كه او از من است و هر كس كه از من تبعيت نكند او اهل دوزخ است.
9. مراجعه شود به كتب تفسير روائي(برهان، نور الثقلين، صافي، مجمع البيان و...).
10. وسائل الشيعه.
11. سورة مدثر، آيات39 تا49.