زنى از زنان مشركين به دست نيروهاى اسلام افتاد سپاهيان اسلام اين زن را همراه خود آوردند، حضرت دو نفر از نيروها - يك نفر از مهاجرين و ديگرى از انصار - را براى پاسدارى انتخاب نمود و دستور داد كه در جلو دره اى كه سپاهيان اسلام شب را در داخل آن به سر مى بردند پاسدارى نمايند، پاسدار مهاجر به استراحت پرداخت و پاسدارى كه از قبيله انصار بود بيدار مانده و از دره حراست مى نمود.
شوهر آن زن در آن شب به ميان قبيله خود بازگشت ، به وى گفتند كه سپاه اسلام همسرتان را ربوده و او را به همراه خود برده اند، آن مرد سوگند كرد تا وقتى يك نفر از سپاهيان اسلام را به قتل نرساند از پاى ننشيند. پس شبانگاه خود را بر دهانه دره كه محل استقرار سپاه اسلام بود رسانيد شخصى را كه در حال نماز و عبادت ديد، از شيوه عبادت و راز و نياز او دريافت كه اين شخص از پاسداران اسلام است كه در طليعه سپاه قرار دارد و از سپاه حراست مى نمايد.
پس كمين گرفت و تير اول را به سويش شليك كرد، آن تير به بدن رزمنده اصابت كرد ولى او نمازش را رها نكرد و تير را از بدن بيرون كشيد، پس تير ديگرى رها كرد كه به جاى ديگرى از بدنش اصابت كرد ولى او تير را از بدنش بيرون كشيده و باز به حال نماز ايستاد بار سوم كه به سجده رفت تير سوم به وى اصابت كرد او تير را از بدنش بيرون كشيد و نمازش را به پايان رسانيد.
رزمنده مهاجر كه در حال استراحت بود از خواب بيدار شد، و حال او را جويا شد و گفت : چرا مرا از خواب بيدار نكردى ؟ رزمنده انصار گفت : من در حال قرائت سوره اى از قرآن بودم و دوست نداشتم آن را قطع نمايم ، سوگند به خدا اگر در مقام حراست نمى بودم هر آينه جانم به لب مى رسيد(135).
- پینوشتها -
135- الكامل ، ج 2، ص 66، و جاء زوج المراءة فراءى شخصا فعرف انه ربيعة القوم فرماه بسهم فوضعه فيه فانتزعه و ثبت قائما يصلى ، ثم رماه بسهم آخر فاءصابه فنزعه و ثبت يصلى ثم رماه بالثالث فوضعه فيه فانتزعه ثم ركع و سجد
خاتمه جنگ :
- بازدید: 1389