عمیر بن وهب مأمور قتل رسول خدا(ص)مى ‏شود.

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

عمیر بن وهب همان کسى است که پیش از آنکه جنگ بدر شروع شود از طرف قریش مأموریت یافت وضع لشکر مسلمانان را بررسى کند و نفرات و تجهیزات آنها را به قریش اطلاع دهد که در جاى خود داستانش مذکور شد.چنانکه مورخین نوشته‏ اند وى مردى شرور و شجاع و به بى‏باکى و تهور معروف بود و از دشمنان سرسخت پیغمبر اسلام و مسلمانان به شمار مى‏رفت و گروه بسیارى از مسلمانان را در مکه شکنجه و آزار کرده بود.
بارى دنباله سخنان صفوان بن أمیه با عمیر بن وهب به آنجا رسید که صفوان گفت:اى عمیر به خدا سوگند پس از کشته شدن آن عزیزان دیگر زندگى براى ما ارزشى ندارد!عمیر گفت:آرى به خدا راست مى‏گویى و اگر چنان نبود که من قرضدار هستم و ترس بى‏سرپرست شدن عیال و فرزندانم را دارم همین امروز به یثرب مى‏رفتم و انتقام خود و همه قریش را از محمد مى‏گرفتم و او را به قتل مى‏رساندم زیرا براى رفتن به یثرب بهانه خوبى هم دارم و آن اسارت پسرم وهب است که در دست مسلمانان مى‏باشد و براى رفتن من به یثرب و انجام این کار بهانه خوبى است!
صفوان که گویا منتظر چنین سخنى بود و بهترین شخص را براى انجام منظور خود و دیگران پیدا کرده بود،گفت:تمام قرضها و بدهى‏هاى تو را من به عهده مى‏گیرم و پرداخت مى‏کنم و عایله‏ات را نیز مانند عایله خود سرپرستى و اداره مى‏کنم!دیگر چه مى‏خواهى؟
عمیر گفت:دیگر هیچ!و من هم اکنون حاضرم به دنبال این کار بروم به شرط آنکه از این ماجرا کسى با خبر نشود و مذاکراتى که در اینجا شد جاى دیگرى بازگو نشود و مطلب میان من و تو مکتوم بماند.
صفوان قبول کرد و عمیر از جا برخاسته به خانه آمد و شمشیر خود را تیز کرد و لبه آن را به زهر آب داد و به کمر بسته به مدینه آمد.
عمر با جمعى از اصحاب بر در مسجد مدینه نشسته بودند ناگهان چشمشان به عمیر بن وهب افتاد که از راه مى‏رسید و از شتر پیاده مى‏شد،با سابقه‏اى که از او داشتندو شمشیرى را که حمایل او دیدند بیمناک شدند که مبادا سوء قصدى نسبت به رسول خدا(ص)داشته باشد و از این رو پیش پیغمبر رفته و ورود او را به آن حضرت اطلاع دادند،حضرت فرمود:او را پیش من بیاورید !
گروهى از اصحاب اطراف پیغمبر(ص)نشستند و عمیر را در حالى که بند شمشیرش به دست عمر بود وارد مجلس رسول خدا(ص)کردند،همین که چشم آن حضرت بدو افتاد به عمر فرمود:او را رها کن آن گاه به عمیر فرمود:پیش بیا!
عمیر پیش رفته و به رسم جاهلیت گفت:«انعموا صباحا»ـصبح همگى بخیرـپیغمبر بدو فرمود:اى عمیر خداوند تحیتى بهتر از تحیت تو به ما آموخته و آن سلام است که تحیت اهل بهشت نیز همان است.
عمیر گفت:اى محمد به خدا سوگند پیش از این نیز شنیده بودم.
پیغمبر فرمود:اى عمیر براى چه به اینجا آمدى؟
پاسخ داد:براى نجات این اسیرى که در دست شما گرفتار است و امیدوارم در آزادى او به من کمک کنید و به نیکى درباره او با من رفتار کنید!
رسول خدا(ص)فرمود:پس چرا شمشیر حمایل کرده‏اى؟
عمیر گفت:روى این شمشیرها سیاه!مگر این شمشیرها چه کارى براى ما انجام داد؟
حضرت فرمود:راست بگو براى چه آمدى؟
گفت:براى همین که گفتم!
رسول خدا(ص)فرمود:تو و صفوان بن امیه در حجر اسماعیل با یکدیگر درباره کشتگان بدر سخن گفتید،تو گفتى:اگر مقروض نبودم و ترس آن را نداشتم که عیال و فرزندانم بى‏سرپرست شوند هم اکنون مى‏رفتم و محمد را مى‏کشتم!
صفوان که این سخن را شنید پرداخت قرضهاى تو و سرپرستى عیالت را به عهده گرفت که تو بیایى و مرا به قتل رسانى!ولى این را بدان که خدا نگهبان من است و میان من و تو حایل خواهد شد.
عمیر که این خبر غیبى را از آن حضرت شنید بى اختیار فریاد زد:گواهى مى‏دهم که‏تو رسول خدا(ص)هستى!و ما تاکنون در برابر خبرهایى که تو از غیب و آسمانها مى‏دادى تکذیبت مى‏کردیم و دروغگویت مى‏پنداشتیم ولى اکنون دانستم که تو پیغمبر و فرستاده خدایى زیرا از این ماجرا کسى جز من و صفوان خبر نداشت و خدا تو را بدان آگاه ساخته و سپاسگزار اویم که مرا به دین اسلام هدایت فرمود و به این راه کشانید آن گاه شهادتین را بر زبان جارى کرده و مسلمان شد،پیغمبر(ص)نیز به اصحاب فرمود:احکام اسلام و قرآن به او بیاموزند و اسیرش را نیز آزاد کنند،پس از آن عمیر اجازه گرفت به مکه باز گردد و به تلافى دشمنیهایى که با اسلام نموده و شکنجه‏هایى که از مسلمانان کرده به آن شهر برود و تبلیغ این دین مقدس را نموده و به پیشرفت آن در مکه کمک نماید.
صفوان که منتظر بود هر چه زودتر خبر قتل محمد(ص)به دست عمیر به مکه برسد و هر روز به طور مبهم و سر بسته به مردم مکه بشارت مى‏داد که به همین زودى خبر خوشى به مکه خواهد رسید که داغ و اندوه مصیبت بدر را از دلها بیرون خواهد برد و هر مسافرى که از مدینه مى‏آمد سراغ عمیر را از او مى‏گرفت ناگهان شنید که عمیر در مدینه مسلمان شده و در زمره پیروان محمد در آمده!
این خبر براى صفوان به قدرى ناراحت کننده بود که قسم خورد تا زنده است دیگر با عمیر سخنى نگوید و کارى به نفع او انجام ندهد.
عمیر نیز به مکه آمد و به تبلیغ اسلام همت گماشت و در اثر تبلیغات او گروه زیادى مسلمان شدند،و پناهگاهى در برابر دشمنان اسلام گردید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page