فصل 14

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

ماه رمضان فرارسيد و شب هاى زيبايش درخشيدن گرفتند. آسمان سرشار از ستارگان بود. حال و صفايى كه در «يثرب» هيچ سابقه نداشت، «مدينه» را فرا گرفته بود. آيات قرآن، گرداگرد نخلستان ها و تاكستان ها طواف مى كردند.
فاطمه روزه دار بود. هِلالى كه در آسمان يثرب چهره نموده بود، هر لحظه بزرگ تر مى شد. درونِ فاطمه نيز جنينى در جنب و جوش بود تا به سوى حيات چهره بگشايد. همه ى چشم ها در انتظار ستاره اى بودند كه طلوع مى كرد تا افق هستى را تابناك سازد.
اميد و آرزو در خانه ى على پرتو افشاند و كودكى چهره به جهان گشود كه نقش سيماى محمّد را داشت.
پيامبر به خانه ى فاطمه رهسپار گشت، در حالى كه سرور و شادمانى از پيشانى تابناكش سر بر زده بود.
پيامبر به «اَسماء» كه در حضور فاطمه بود، گفت:
- پسرم را نزد من بياور.
اسماء پيش آمد، در حالى كه كودكى فروپيچيده در حوله اى زرد را همراه داشت.
پيامبر، فرزند زاده اش را در آغوش فشرد و حوله ى زرد را به كنارى افكند و گفت:
- اسماء! مگر به شما سفارش نكرده بودم كه كودك را درپارچه ى زرد نپيچيد؟ اسماء، با شتاب، پارچه اى سفيد فراهم كرد. كودك همچون كبوترى سفيد جلوه كرد يا همانند پاره ابرى سفيد كه از آسمان به زمين فرود آمده باشد.
پيامبر نام كودك را پرسيد. على گفت:
- من هرگز از رسول خدا پيشى نمى گيرم.
- اى على! رابطه ى تو با من همانند رابطه ى «هارون» است با «موسى». [يا على! انت منى بمنزله هارون من موسى.] پس نام فرزند هارون را براى او برگزين.
- اى پيامبر خدا! نام او چه بود؟ - «شبّر».
- مردم عرب با اين نام آشنا نيستند.
- پس نامش را «حَسَن» بگذار. [اين دو واژه به يك معنايند، اولى عبرى است و دومى عربى.] فاطمه احساس خوشبختى مى كرد. اين احساس، بازتابى از احساس پدرش بود، همانند بازتاب نور در آينه ها. فاطمه بسى خرسند بود، زيرا تا آن روز پدرش را چنين سعادتمند نديده بود. در سيماى محمّد، شادمانىِ لحظه اى تداعى شد كه خديجه، كودك دلبندش فاطمه را به او تقديم كرد و «جبرئيل »، كوثر را به او مژده داد.
هفت روز گذشت؛ هفت روز رنگين كمانى. آنگاه كه روز هفتم فرارسيد، پيامبر قوچى را ذبح كرد و عقيقه ى فرزند زاده ى خويش ساخت. بدنسان، آسمان اسماعيلى ديگر را با قربانى كردنِ قوچى، به سلامت پسنديد؛ اسماعيلى كه اكنون فرزندْزاده ى «ابراهيم» بود. او اين بار قوچى سياه و سفيد را فداى مولود فرخنده اش ساخت و آنگاه ران قوچ را همراه با دينارى به قابله هديه كرد.
پيامبر، كودك را در دامن گرفت و موهايش را تراشيد. سپس برابر با وزن موهاى سر كودك، نقره صدقه داد.
آنان كه پيامبر و فرزند زاده اش را در آن صحنه نگريستند و شادمانى را از چهره ى او جوشان ديدند، دريافتند كه مِهرى شگرف در قلب پيامبر جارى شده است و فهميدند كه اين مولود فرخنده داراى جايگاهى بلند است.
روزها گذشت و قلب كوچك فرزند، همانند جويبارى آرام، به آهستگى، تپش و حركت خويش را پى گرفت.
بدنسان، فاطمه نشاط خود را بازيافت و احساس كرد كه نيرويى پنهان در جانش شكفته است؛ نيرويى كه او را برمى انگيخت تا به حركت و تلاش برخيزد و اشيا را لمس كند و از نام و جمال خويش، آن ها را بهره مند سازد.
فاطمه، حياط خانه را آب پاشى كرد. از ميان سرانگشتانش، قطره هاى آب خنك مى تراويد و در پرتو آفتاب مى درخشيد. فضا آميخته به رايحه اى خوش بود، همانند خاكى كه باران خورده باشد؛ رايحه اى كه انسان را برمى انگيزد تا سينه اش را به روى هوا بگشايد و ريه اش را از آن لبريز سازد.
حسن در گهواره ى خويش به خواب فرو رفته بود. رنگين كمانى از لبخند گرداگرد دهان لطيفش را كه به غنچه ى نوشكفته ى بهارى شباهت داشت، فرا گرفته بود. چه بسا خواب هايى شيرين در ذهن مى پروراند، خواب هايى شيرين از آنچه خداوند به هنگام خلقت انسان در جان وى وديعه نهاده بود.
فاطمه به كودكش كه اينك او را به مقام مادرى بر نشانده بود، خيره مى نگريست. اكنون فاطمه ى مادر، فرزندى آورده بود و چشمه ى جوشان مِهر مادرى، به لطافت و طراوت، از قلبش مى جوشيد.
كنار آسياب نشست و دسته ى آن را در دست گرفت. آسياب به آرامى گرداگرد مركز خود، چرخيدن آغاز كرد. فرزند پيامبر، با صدايى دل انگيز به ترتيل آياتى مشغول گشت كه جبرئيل از دوردست آسمان فرود آورده بود. او به «مريم» دختر «عمران»، اين زن پاكدامن، بسى عشق مى ورزيد. صداى لطيفش همچون جويبارى زلال جارى گشت:
- و ياد كن آنگاه را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و بر زنان جهان برترى داده است. اى مريم! فرمانبر پروردگار خويش باش و سجده كن و با ركوع كنندگان ركوع نما... خداوند تو را مژده مى دهد به كلمه اى از جانب خود كه نامش مسيح، عيسى بن مريم، است و در دنيا و آخرت آبرومند و از نزديك شدگان درگاه خداست.» [آل عمران / 42 و 43 و 45: «و اذقالت الملائكه يا مريم ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين. يا مريم اقنتى لربك واسجدى و اركعى مع الراكعين... ان الله يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسى بن مريم وجيها فى الدنيا و الاخره و من المقربين.».] فاطمه به كودك خويش خيره گشته بود و گهواره اش را با پاى خود حركت مى داد. گهواره، همچون قايقى بر درياچه اى آيينه گون، آرام در رفت و آمد بود.
آسياب، آهسته مى چرخيد. كلمات آسمان با نرمى و خشوع جارى مى شدند. گهواره، سبكبارانه تكان مى خورْد. و اين ها به هم در مى آميختند تا زندگانى فاطمه را در بر گيرند؛ و به راستى زندگى رودخانه اى است كه امواج آب هايش، آن را در سفر به سوى دريايى گسترده پيش مى برند. شايد هم آسيابى است بزرگ كه گرداگرد محورى ثابت مى چرخد، بدون آن كه چرخش خويش را دريابد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page