ترجمه:
ستايش، خداى را به آن نعمتهايى كه به ما بخشيده و سپاس پروردگارى كه حقايق را بر ما الهام نمود (نعمتهاى ظاهرى و باطنى چون الهامات خفيه، علم و معرفت كه درس شكرگذارى را به ما آموخت). و شكر بدرگاه خداوندى كه نعمتهاى عمومى از آغاز، قبل از خلقت انسان، خلق كرد، (چون آسمان و زمين و ديگر چيزها كه مورد استفاده ى انسان و به روايتى ديگر آن نعمت هايى كه براى زندگانى پس از مرگ ما انسانها چون بهشت و نعمتهاى آن مقرر فرموده است). و بخششهاى فراوانى كه خداوند بدون درخواست و تقاضاى انسان، بنا بر فياضيت خود به عموم بندگانش عطا فرموده است. بدون آن كه بشر مستحق آن باشد (مانند، هوا، آب، افتادن، باران...) و شكر و سپاس خداوندى كه نعمتهاى فراوان به ما عطا فرمود، كه عدد آنها براى شمردن افزون است و دامنه ى نعمت گسترده ى او دورتر از آنست كه بتوان در مقام پاداش آن برخاست. و نهايت و پايان اين نعمت ها از ادراك بشر چنان به دور است كه درك نهايتش در انديشه او نمى گنجد و بندگانش را به شكرگزارى فرا خواند تا مايه ى دوام و بقاء نعمت هايش باشد و از بندگانش درخواست حمد نموده است تا آن نعمتها همچنان رو به زيادتى و افزايش باشد.
شهادت مى دهم كه جز خداى يكتا، خدايى نيست و هيچ شريكى به ساحت قدس او راه ندارد اين شهادتى است كه نتيجه ى آن اخلاص در بندگى است، و خداوند درك توحيد را فطرتا در قلبها جاى داده است و فكرها را نورانى كرده است به همان اندازه اى كه در كلمه ى توحيد تعقل و تدبر نموده و آن را درك كرده اند. خدايى كه چشم ها در ديدن آن ناتوانند و زبانها از وصف، صفاتش عاجرند و تصور كيفيت در ذاتش، در قالب اوهام و افكار نگنجد. خدايى كه اشياء و موجودات را از عدم به هستى آورده است، او ابداع كننده و به وجود آورنده تمام هستى است بدون اينكه قبلا نمونه هايى از اين مخلوقات و اشياء براى تقليد وجود داشته باشد، خداوند به قدرت جامع و كامل خود اشياء و موجودات را ايجاد فرمود و بر اساس مشيت و اراده ى خود آفريده است. بدون آنكه به تكوين آنها نيازمند باشد و براى او سود و بهره اى در تصوير او باشد مگر اينكه فقط مى خواست حكمت خود را استوار سازد و بندگانش را به اطاعت آگاه سازد و قدرت و عظمت خود را آشكار تمايد و در بندگانش روحيه ى تعبد ايجاد كند و بزرگداشت دعوت خود را تقويت و تثبيت نمايد. آنگاه پاداش را بر طاعتش مقرر فرمود و عقاب را بر نافرمانيش قرار داد، براى دور كردن بندگانش از انتقامش و براى سوق دادن آنان به سوى بهشتش.
ادامه ى خطبه:
«و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله، اختاره و انتخبه قبل ان ارسله و سماه قبل ان اجتباه [در بلاغات النساء «ارسله» كر شده است و بعد از «ان ابتعيه» آمده است: «و سماه قبل ان استنجبه».] و اصطفاه قبل ان ابتعثه، اذ الخلائق بالغيب مكنونه، و بستر الاهاويل مصونه، و بنهاويه العدم قرونه، علما من الله بمائل الامور، و احاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع [در بلاغات النساء به جاى «بمواقع»، «بمواضع» آمده است.] المقدور ابتعثه الله تعالى اتماما لامره و عزيمه على امضاء حكمه و انفاذا لمقادير حتمه [در بلاغات النساء «و انفاذا لمقادير حتمه» ذكر نشده است.] فراى الامم فرقا فى اديانها، عكفا على نيرانها، عابده لا وثانها، منكره لله مع عرفانها. فانار الله تعالى بابى [در بلاغات النساء آمده است: «فانار الله عزوجل بمحمد صلى الله عليه و آله».] محمد- صلى الله عليه و آله- ظلمها و كشف [در بلاغات النساء به جاى «كشف»، «فرج» ذكر شده است.] عن القلوب بهمها و جلى عن الابصار غممها، و قام فى الناس بالهدايه فانقذهم من الغوايه و بصرهم من العمايه، و هداهم الى الدين القويم و دعاهم الى الصراط المستقيم، [در بلاغات النساء از «و قام فى الناس بالهدايه تا الى الصراط المستقيم» ذكر نشده است. و در شرح ابن ابى الحديد اين قسمت، از «و اشهد ان ابى محمد» تا «الى الصراط المستقيم» ذكر نشده است.] ثم قبضه الله [در بلاغات النساء آمده است «ثم قبض الله بينه صلى الله عليه و سلم».] قبض رافه و اختيار و رغبه و ايثار، فمحمد عن تعب هذه الدار فى راحه قد حف [در بلاغات النساء، «ايثار» ذكر نشده و بعد از آن چنين آمده است «بابى صلى الله عليه و سلم- عن هذا الدار موضوع عنه العب و الاوزار محتف».] باالملائكه الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاوره الملك الجبار. صلى الله على ابى، نبيه و امينه على وحيه و صفيه و خيرته من الخلق و رضيه والسلام عليه و رحمه الله و بركاته...». [در شرح ابن ابى الحديد از «ثم قبضه الله» تا «و رحمه الله و بركاته» ذكر نشده است.]
شكر نعمتهاى فراوان خداوند، اخلاص ثمره ى توحيد، فلسفه ى پاداش و عقاب
- بازدید: 642