حضرت فاطمه زهرا

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

پيامبر، صلى اللَّه عليه و سلم، فرمود:

«اى فاطمه، خشم تو پروردگار را، به خشم مى آورد و خشنوديت، خداى را خشنود مى كند.» فاطمه، دختر ارجمند پيامبر خدا، صلى اللَّه عليه و سلم، كوچكترين و محبوبترين دختر وى كه نسل طاهر و ذريه مطهر رسول اكرم، تنها، از او، در جهان باقى مانده است و اين، خود بزرگترين امتياز خداداد بود كه اولاد وى، يعنى شريفترين و نجيب ترين خانواده اى كه عرب تاكنون، شناخته، منحصرا از زهراء به دنيا آمده اند. او، تنها دامان پاكى است كه ذرارى رسول خدا، همه از آنند و تنها زمين طيب و طاهرى است كه شجره ى برومند خاندان گرامى پيامبر، در آن روييده، بلكه، او پاكترين مادرى است كه حافظه ى قرون و اعصار به خاطر مى آورد.

مادر فاطمه ى زهرا، حضرت خديجه، رضى اللَّه عنها بود كه از سوى پدر و مادر، هر دو، قرشى است، پدرش، خويلد بن اسد بن عبدالعزى بن قصى بن كلاب بن مره بن- كعب بن لوى بن غالب بن فهر و مادرش، فاطمه بنت زائد بن اصم بن رواحه بن حجر بن عبد بن معيص بن عامر بن لوى بن غالب بن فهر است و مادر اين فاطمه، هاله بنت عبد مناف بن حارث بن عمر و بن منقذبن عمر و بن معيص بن عامر بن لوى بن غالب بن فهر مى باشد. و به اين ترتيب، حضرت خديجه، ام المومنين، خود از پدر و مادرى است كه از ريشه دارترين خانواده هاى عرب بوده و به طورى كه ذكر شد، نسبت وى، از سوى پدر و مادر، به لوى بن غالب بن فهر مى رسد و علاوه، مادر مادر او نيز، به همين نسب شريف و ريشه دار منتسب است.

خديجه در عين حال، بانويى بسيار ثروتمند بود تا آنجا كه كاروان تجارتى او كه به شام مى رفت، در اغلب سنوات، برابر با تمام كاروانهاى خانواده هاى مختلف قريش مى شد.

خديجه از نظر وراثت و تربيت، سرشتى دينى و مذهبى داشت، چه پدرش خويلد، تنها مردى بود كه با «تبع» كه مى خواست حجرالاسود را با خود، به يمن حمل كند، در افتاد و به انگيزه ى علاقه اى كه به طواف حجرالاسود داشت، با وى به معارضه برخاست و براى حمايت از مناسك و عبادات دينى خود، از برخورد با او هراس ننمود.

پسر عم حضرت خديجه، ورقه بن نوفل است كه پيوسته ايام خود را، به تحقيق و مطالعه در كتب نصارى و يهود مى گذارنيد و تنها انگيزه ى او در اين كار، سرشت او بود كه وى را نسبت به پرستش بتها، بدگمان كرده و به تفحص در حقيقت جهان، رهبريش مى نمود، تا شايد بواقعيتى دست يابد كه از بت پرستى فراتر و برتر باشد و گرنه، او را در اين تلاش، سودى ديگر متصور نبود، زيرا در آن زمان در مكه، مسيحى مذهبى نبود كه به عالم تورات و انجيل مراجعه داشته و يا بكاهن و كنيسه روى آورد. و رقه، پيوسته از بت پرستى اهل مكه، خرده مى گرفت و در عبادات خود، بر طبق دين ابراهيم، عليه السلام رفتار مى كرد و از شراب خوارى و قمار، گريزان بود و بر دخترانى كه بنا به رسوم جاهليت، در انديشه ى زنده بگور كردن ايشان بودند، با ديده ى رافت و مهر مى نگريست، اتفاق مى افتاد كه مبلغى به عنوان «فداء» به پدر مى داد و دخترى كه در خطر مرگ قرار داشت، نزد خود بزرگ مى كرد و پرورش مى داد و اگر احيانا، پدر مى خواست دختر خود را پس از بزرگ شدن، از ورقه گرفته و نزد خويش برگرداند، امتناعى نمى كرد، در كتاب روض الانف اشعار زير از ورقه بن نوفل نقل شده است:
لقد نصحت لاقوام و قلت لهم           انا النذير فلا يغرر كم احد
لا تعبدن الها غير خالقكم           فان دعوكم فقولوا بيننا حدد
سجان ذى العرش سبحانا يدوم له           و قبلنا سبح الجودى و الجمد
مسخر كل ما تحت السماء له           لاينبغى ان يناوى ملكه احد
لاشيئى مما ترى تبقى بشاشته           يبقى الاله و يودى الاهل و الولد
لم تغن عن هرمز يوما خزائنه           و الحد قد حاولت عاد فما خلدوا
و لا سليمان اذ تجرى الرياح له           و الجن و الانس فيما بينها مرد
اين الملوك التى كانت لغرتها           من كل اوب اليها و افد يفد
حوض هنالك مورود بلاكذب           لابد من ورده يوما كما وردوا

يعنى: «چه پندها كه گوشزد نمودم و چه هشدارها كه به مردم دادم كه مبادا كسى فريبتان دهد.

مبادا كه جز آفريننده ى خود، ديگرى را پرستش كنيد و اگر به اينكارتان خواندند، ميان خودتان و آنان، اعلام خصومت نمائيد.

پاك و منزه است خداوند، پروردگار عرش كه پيش از اين، درياها و خشگيها تسبيح او كرده اند.

هر آنچه بزير سقف آسمان قرار گرفته، مسخر خداوند است و هيچكس را، آن نيرو نيست كه با فرمان او بستيزد.

هر آنچه كه مى بينى، هيچ يك پايدار نخواهد ماند و تنها خداست كه باقى و جاويدان است كه زنان و فرزندان همه نابود خواهند شد.

خزائن هرمز، حتى يك روز هم، دردى از وى دوا ننمود و قوم عاد براى جاودانگى خود تلاش نمودند وليكن پايدار نماندند. و سليمان نيز كه بادها بفرمان او مى وزيد و جن و انس را، زيرا سلطه و قدرت خويش داشت.

كجايند آن شاهان كه از فرط عظمتشان، از همه جانب، به آستانهاشان بار مى بستند.

جايى است آنجا (رستاخيز و محشراللَّه) كه از ورود به آن گريزى نيست و بايد كه چونان ديگران به آن ورود نمود.» خديجه، در بسيارى از امور، با ورقه، مشورت مى كرد و از راى و نظر صائب او، استفاده مى نمود. حتى پس از آنكه وحى در غار حرا، بر پيامبر خدا، صلى اللَّه عليه و سلم نازل گشت، خديجه همراه همسر خود، نزد ورقه رفت و حقيقت امر را از او، جويا شد، ورقه پس از آگاهى از ما وقع، محمد را به پيامبرى بشارت داد و گفت: عنقريب، پيامبرى بزرگ خواهى شد كه دين تو به سراسر گيتى، گسترده گردد، گرچه مردم در آغاز كار، با تو، به خشونت رفتار خواهند كرد، تا آنجا كه از شهر و ديارت اخراج نمايند، زيرا كه تو، ايشان را به دينى جديد دعوت مى كنى و اين، امرى بس دشوار است، ليكن خداوند، ترا يارى و پاسدارى خواهد فرمود. آنگاه گفت: كاش من، در آن روزها، زنده مى بودم و در كارت، يارى مى نمودم.

گويند: ابيات زير، از ورقه بن نوفل است كه در عصر جاهليت، سروده همانند اشعار اميه بن ابى طالب است.

گويا كه ماجراى وحى و غار حرا، احساسات او را، تحريك نموده و به انشاء اين اشعار برانگيخته است:
لججت و كنت فى الذكرى لجوجا           لهم طالما بعث النشيجا
و وصف من خديجه بعد وصف           فقد طال انتظارى يا خديجا
بما خبرتنا عن قول قس           من الرهبان اكره ان يعوجا
فان محمدا سيسود فينا           و يخصم من يكون له حجيجا
و يظهر فى البلاد ضياء نور           يقيم به البريه ان تموجا
فيلقى من يحاربه خسارا           و يلقى من يسالمه فلوجا
فيا ليتى اذا ما كان ذاكم           شهدت فكنت اولهم و لوجا
و لوجا بالذى كرهت قريش           و لو عجت بمسكنها عجيجا
فان يبقوا وابق تكن امور           يضج الكافرون لها ضجيجا
و ان اهلك فكل فتى سيلقى           من الاقدار متلفه خروجا

يعنى: «چنان در تذكر به ايشان، پافشارى و اصرار مى ورزيدم كه گاه، زارى از آنان برمى خاست.

آيا خديجه، چه وصفها كه پياپى، از تو شنيديم و زمانى بس دراز است كه چشم براه داريم.

آن خبرها كه از قول قس رهبان، نقل نمودى كه چه ناخوش آيند من است كه نادرست باشد.

آرى، محمد، در ميان ما، به سرورى خواهد كرد و با منكران خود، به خصومت خواهد نشست. و پرتوى از نور حق، در جهان، هويدا خواهد كرد كه جهانيان را از تزلزل و اضطراب وارهاند.

در آن هنگام، هر كس را كه با وى، سر جنگ باشد، زيان رسد و آن را كه به فرمانش گردن سپارد، رستگارى نصيب گردد.

اى كاش، در آن زمان كه چنين و چنان مى شود، زنده مى بودم و نخستين كسى به حساب مى آمدم كه به آيين او، داخل مى شود.

همان آيين كه قريش از آن، در كراهتند و چه باك از كار ايشان و اگر چه در خانه هاشان، بانگ شيون بپا كنند.

اگر آن روزها باشند و باشم و عمر به ايشان و به من مجال دهد، ناظر هنگامه هايى خواهيم بود كه كافران را، بضجه و زارى كشاند.

«ليكن باز، نه جاى تاسف است اگر مرگ، رشته ى زندگانيم را بگسلاند كه بى شك، هر جوان به حادثه مرگ و نابودى دچار خواهد آمد.» در كتب سيره آمده است كه خديجه از نام جبرئيل نزد ورقه، ابراز شگفتى نمود،ورقه گفت: جبرئيل همانا فرشته ى سفير ميان خداوند و انبياء اوست و هرگز شيطان را جرات و جسارت آن نيست كه به صورت او در آيد و يا با نام او خوانده شود.

توجه و ميل فراوانى كه در بنى اعمام خديجه، نسبت به مطالعه ى مذاهب و اديان بود و نيز اقدامى كه تنها پدر خديجه در ميان زعماء مكه، براى حراست از عبادت طواف خانه و حجرالاسود، عليه پادشاه يمن، به عمل آورد و در اين كار، جان خود را در خطر جدى قرار داد، نمايشى از وجود فطرت دينى و علاقه مذهبى در خانواده ى خديجه است.

حضرت خديجه را پيش از اسلام، با نامهاى طاهره و با بانوى بانوان قريش مى خواندند. وى پيش از آنكه به همسرى پيامبر، صلى اللَّه عليه و سلم، در آيد، با «اباهاله نباش بن زراه» و پس از او، با «عتيق بن عابد مخزومى» ازدواج نموده بود. و در آن زمان هم، مانند عهد اسلام، ازدواج بدين صورت انجام مى شد كه دختر و يا زنى را كه در تحت سرپرستى و قيمومت كسى بود، از وى خواستگارى كرده و سپس با پرداخت كابين، او را به همسرى خويش درمى آوردند.

بانو خديجه، ام المومنين، رضى اللَّه عنها، از شوى نخستين، پسرى بنام «هند» آورد. گرچه «هند» نام مخصوص زنان عرب است، ولى گاهى بر حسب عرف و عادت، نام زنان را بر مردان، مى نهادند.

اين پسر كه باصصلاح، ربيب و پرورده ى پيامبر خدا، و برادر مادرى حضرت فاطمه بود، به اسلام مشرف شد و خواهر زاده اش، حسن بن على بن ابى طالب، روايت معروف در اوصاف و خصوصيات رسول خدا را از وى نقل كرده است. «هند» در هنر توصيف، سخت نيرومند بود و در بيان فضائل اسلام هيچكس با او، برابر نيست و حديثى، كه از او، در زمينه ى صفات و شمايل پيامبر، صلى اللَّه عليه و سلم، ونقل شده، و بليغ ترين احاديث، در اين باب است.

«هند»، در مقام ابراز شرافت خويش مى گفت: من از لحاظ پدر و مادر و برادر و خواهر، از همه گرامى ترم، زيرا كه در واقع، پدرم، رسول خدا و برادرم، قاسم و خواهرم، فاطمه و مادرم، خديجه، رضى اللَّه عنهم، مى باشند. و ى در غزوه بدر، شركت داشت و سرانجام، در جنگ جمل، در شمار لشكريان امام على بن ابى طالب بود و هم در آن جنگ، به درجه ى رفيع شهادت نايل آمد.

يادآورى نام و ذكر تاريخ مختصرى از زندگانى هند، از اين سبب به عمل آمد كه خوش نداشتم موردى را كه به وجهى با زندگى بانو خديجه، ارتباط و پيوستگى دارد، ناگفته گذارم، به ويژه كه ديگر مولفان كه در شرح حال و حيات اين بانوى عظيم الشان، آثارى تدوين كرده اند، هيچ يك معترض احوال «هند» نگرديده اند، تا آن جا كه وى تقريبا، چهره اى ناشناخته در تاريخ اسلام، باقى مانده و عذر ايشان در اين اهمال، آن است كه در كتب خود، سيره ى خديجه را، از آن زمان كه به همسرى با پيامبر خدا مفتخر گرديده، ياد كرده اند و نيز گفته اند: كيست كه بداند اين بانو با خورشيد رسالت، محمد مصطفى، صلى اللَّه عليه و سلم، پيوند خورده و از او، فرزندى به نام زهرا، مادر حسن و حسين، متولد گرديه و در عين حال، باز پس نگردد و از پسرى بنام «هند» كه خديجه از شوى نخستين خود، «ابى هاله»، آورده است، گفتگو و جستجو نمايد؟ حضرت خديجه از دومين شوى خود، «عتيق بن عابد مخزومى»، نيز دخترى با نام «هند» بياورد، او نيز به شرف دين اسلام نايل آمد و جزء زنان صحابى به شمار آمده است.

خديجه، ام المومنين، پس از مرگ «عتيق بن عابد» با آنكه خواستگارانى فراوان، از ميان اشراف و اعيان قريش داشت، به همسرى هيچ يك تن نداد، تا آخر الامر، همان سعادت بر سرش، سايه افكند و افتخار ازدواج رسول گرامى و پيامبر ارجمند را بيافت. خديجه، نخستين همسر آن حضرت بود كه مدت پانزده سال، پيش از بعثت و ده سال، پس از آن، در كنار او و شريك زندگانى او بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page