بانوى بانوان جهان

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

فاطمه زهرا [ نام فاطمه در ميان اعراب نامى ناآشنا نبود، و به طورى كه مى دانيم همسر ابوطالب و مادر بزرگوار على نيز فاطمه نيز نام داشت و به خواست خدا، شرحى درباره ى اين بانوى گرانقدر خواهدم نگاشت. و نيز دختر حمزه سيدالشهداء، عم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و سلم كه در عين حال برادر رضاعى آن حضرت نيز بود، به اسم فاطمه خوانده مى شد و او را امامه هم مى گفتند و كنيه اش ام الفضل بود. رسول خدا وى را بسيار گرامى مى داشت، تا جائيكه شخصا به او خدمت مى كرد و احسانش مى فرمود: زيرا كه هم خود بانوئى ارجمند بود و هم پدرش مقام و منزلتى عظيم داشت و علاوه، قرابت و خويشاونديش با آن حضرت، موجب بروز چنان عواطف نسبت به او مى گشت. رسول خدا وى را به عقد همسرى سلمه بن ابى سلمه، در آن زمان كه هر دو طفل و نابالغ بودند، درآورد. ليكن پيش از عروسى و زفاف، امامه درگذشت، ولى سلمه تا زمان خلافت عبدالملك مروان زنده ماند، آورده اند كه: روزى پيامبر صلى اللَّه عليه و سلم، طاقه اى از استبرق به على مرحمت فرمود و دستور داد آن را ميان فواطم يعنى آن چند بانو كه با اسم فاطمه نامبردار بودند، تقسيم نمايد تا هر يك براى خود، خمارى تهيه كنند. على آن طاقه را به چهار قسمت بخش كرد، يكى را به فاطمه دختر پيامبر و ديگرى را به فاطمه بنت اسد و سومين قطعه را به فاطمه بنت حمزه و چهارمين را به فاطمه دختر عتبه داد. فاطمه بنت عتبه، خواهر هند زوجه ابوسفيان صخربن حرب بود و در حقيقت خاله ى معاويه به حساب مى آمد و پدر وى يكى از سادات قبيش محسوب مى شد. اين بانو به همسرى قرظه بن عبد عمر بن نوفل درآمد و داراى پسران و دخترانى نيجب و بزرگوار گرديد و معاويه، دختر او فاخته را به همسرى خويش درآورد. به جز اين بانوان، زنانى ديگر نيز با نام فاطمه معروف و مشهور بوده اند: مولف. ] آن بانوى ارجمند با نه نام خوانده مى شد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه و زهرا و نيز گاهى او را با كنيه ام النبى و زمانى ام ابيها خطاب مى كردند. زيرا كه او كوچكترين دختر پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و سلم و تنها دختر او بود كه پس از درگذشت حضرت خديجه، هنوز در خانه بود و امر مراقبت و مواظبت همه جانبه پدر را به عهده داشت.

استاد فاضل حسينى مى نويسد: طبيعى است كه فاطمه نه از لحاظ ولادت، بلكه از نظر رسالت، مادر رسول خدا به حساب مى آمد و شايد اين خطاب از آن جهت بود كه پيامبر خدا مى دانست تقدير الهى ذريه او را، تنها از دامان پاك زهرا به جهان خواهد آورد. فاطمه در حقيقت به منزله ى موجى بود كه بايد نور رسول خدا را در طول رشته هاى ممتد اعصار و قرون عبور دهد و بشريت را از آن نور فياض، روشن و نورانى كند و به همين سبب بود كه او را بى نهايت دوست مى داشت و چنانچه مى دانيم گاهى او را با نداء ام ابيها مى خواند. تا ريخ مكرر نقل كرده كه: پيامبر خدا، فاطمه را ام ابيها خطاب مى كرد و حتى با او هم چنان مادرى رفتار مى نمود، دست او را مى بوسيد و در هر بار كه از سفرى به مدينه مراجعت مى كرد، ابتداء بديدن او مى رفت و اين، از آن جهت بود كه رسول خدا، يتيمى بود كه مادر خود، آمنه بنت وهب را، در كوچكى از دست داده بود و طبيعه چنين كودكان، آغوش محبت زنى را جستجو مى كنند، و به همين سبب او نيز خلا روحى خود را با محبت فاطمه بنت اسد، مادر گرامى امام على عليه السلام، جبران مى كرد و او را مادر خطاب مى نمود و چون اين بانو از دنيا رفت، اندوهى بزرگ بر قلب مهربانش پنجه افكند و شنيدند كه مى فرمود: «مادرم از دست رفت» اما خداوند متعال حادثه، فاطمه را به آن حضرت مرحمت كرد، تا يادآورد فاطمه بنت اسد باشد و بوجود او قلبش تسلى پذيرد. اين بود كه فاطمه را، ام ابيها خطاب مى نمود.

بدون ترديد، آن پيامبر فوق بشر، به بازيچه كسى را به لقبى مفتخر نمى ساخت و به ميل و هوس، كنيه اى نمى بخشيد كه هر چيز را بر حسب مصلحت در وضع شايسته ى خود مى نهاد و در اين كارش نيز حكمتى نهفته بود. و براى كسى چون او كه همانند عمودى از نور، سر به آسمانها و كهكشانها كشانيده داشت، تفاوتى نيست كه فاطمه دختر و يا مادرش به حساب آيد، هم چنانكه درخت برومند شرف و فضيلت را، ريشه و شاخه يكسانست كه اجزاء آن همه تابنده و نور افشان است و ديگرى را با آن سر همسرى و همسنگى نيست.
1- او فاطمه [ فاطم و فاطمه به معنى بازدارنده و جداكننده است. ] از على رضى اللَّه عنه، روايت شده كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و سلم به فاطمه فرمود: ميدانى دخترم، از چه رو، تو را، نام، فاطمه كرده اند؟ على پرسيد: يار رسول اللَّه، به چه سبب؟ گفت: زيرا كه خداوند متعال او و اولاد و ذريه اش را، در قيامت از آتش دوزخ جدا خواهد داشت. و از ابن عباس رضى اللَّه عنهما، منقولست كه پيامبر خدا فرمود: دختر من فاطمه،فرشته اى است بهشتى، زيرا كه چون ديگر زنان، حايض نمى شود، و هم بدين سبب خدايش، نام، فاطمه نموده كه او و دوستداران او را از آتش دوزخ، رها و جدا خواهد كرد. و از ابوجعفر محمد باقر رضى اللَّه عنه، نقل شده كه: در آن هنگام كه فاطمه متولد گرديد، خداوند متعال فرشته اى را مامور فرمود تا زبان محمد صلى اللَّه عليه و سلم را، بگشايد و نام دختر خويش را فاطمه گذارد، زيرا كه حق تعالى او را از حيض و ناپاكى، جدا و رها ساخته است.
2- او ملقب به زهراء [ زهراء به معنى تابان و درخشان است. ] بود:زيرا كه اندامى سپيد و سيمگون داشت و جعفر بن محمد بن على رضى اللَّه عنهم، از پدرش روايت نموده كه گفت از پدرم ابوعبداللَّه پرسيدم به چه سبب فاطمه را به لقب زهرا ملقب كرده اند؟ فرمود: بدان سبب كه چون در محراب عبادت مى ايستاد،نورى از او بر اهل آسمانها مى تافت، هم چنانكه ستارگان آسمان بر ساكنان زمين پرتو مى افشانند. و در روايتى ديگر آمده كه بدان سبب است كه خداوند، زهرا را از نور عظمت خويش آفريده و نيز گويند: به آن جهت كه چون فاطمه ديده به جهان گشود، نورى رخشان از او در آسمانها بتابيد كه فرشتگان هرگز بمانند آن نديده بودند. و برخى گفته اند: به علت آنكه فاطمه هرگز حايض نمى شد و در هر بار كه فرزندى به جهان مى آورد، پس از اندك مدتى، از نفاس پاك و پاكيزه مى گشت تا آنكه نمازى از او فوت نگردد.
3- او را محدثه [ محدثه: كسى است كه طرف گفتگوى ديگرى قرار گيرد. ] نيز مى گفتند: زيرا كه فرشتگان از آسمان فرود مى آمدند و با او سخن مى گفتند، همانطور كه مريم بنت عمران مخاطب ملايك بود و روح القدس با وى سخن مى گفت.
4- فاطمه با القاب صديقه، مباركه، طاهره، زكيه راضيه، و مرضيه نيز خوانده مى شد و هر يك از اين القاب، نمايشگر وصفى از اوصاف صدق و بركت و طهارت و رضا و وقارى بود كه فاطمه رضى اللَّه عنها، به آن ها متصف بود.
5- او را بتول [ بتول، از مصدر بتل به معنى قطع است. ] نيز مى خواندند، زيرا كه فاطمه به فضيلت و ديندارى از بانوان عصر خويش، جدا و ممتاز بود و نيز گويند: بدان سبب كه وى از دنيا و مظاهر آن جدا و بر كنار بوده و دل با خداوند خويش پيوسته داشت و در كتاب تاج الدروس آمده كه: سبب آنكه دختر پيامبر را بتول مى خواندند، اين بود كه وى را در مقام و منزلت نزد پروردگار همانند مريم [ مريم بنت عمران نيز با لقب «بتول» خوانده مى شد. ] مى دانستند.
ثعلب گويد: علت آن بوده كه فاطمه از لحاظ دين دارى و فضيلت و نسب و عفت، از تمام بانوان عصر خويش و همگى زنان امت اسلام جدا و ممتاز بود و در حقيقت بانوى بانوان به حساب مى آمد. و نيز گفته اند: در ميان زنان، بتول كسى را گويند كه از دنيا گسسته و به خداوند خويش پيوسته باشد و به همين سبب بود كه فاطمه را بتول مى خواندند. و در مجمع- البحار آمده است كه مريم و فاطمه عليهماالسلام، هر دو را بتول مى گفتند، زيرا كه از زنان عصر خود از نظر فضيلت و دين دارى ممتاز و از دنيا گسسته و به خداوند پيوسته بودند و از عمر بن على رضى اللَّه عنهما، روايت شده كه در مورد نام بتول از رسول خدا صلى اللَّه عليه و سلم، سوال نمودند چگونه است كه تو مريم را بتول مى خوانى و فاطمه را نيز با همين نام ياد مى كنى؟ فرمود: بتول زنى است كه هرگز به خون زنانه آلوده نباشد و اصولا در مورد دختران پيامبران صلوات اللَّه عليهم، حيض امرى ناپسند و ناخوشايند است. و از اسماء بنت عميس روايت شده كه از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و سلم، پرسيدم چگونه است كه من به هنگام تولد بخرى از فرزندان فاطمه حضور داشتم و نديدم كه وى به خونى آلوده باشد؟ فرمود: اى اسماء، فاطمه فرشته اى است كه به صورت انسان آفريده شده، مگر نمى دانى كه او طاهر و مطهر و پاك و پاكيزه است؟ آرى فاطمه در كنار آدميزادگى، كليه فضايل فرشتگان و اوصاف حورالعين را دارا بود و با اين اوصاف و خصايص، او هم آدمى است و هم فرشته و حورى. و نيز پدر بزرگوارش فرمود: «حق تعالى، نور فاطمه را پيش از آفرينش زمين و آسمان، بيافريد» برخى از اصحاب پرسيدند: يا رسول اللَّه، مگر فاطمه انسان نيست؟ گفت: «فاطمه حورى است آدميزاده و ناآلودگى او به خونهاى زنانه، نشانه ى آن است كه حورى و فرشته است و خداوند فرمود: «لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان».
چنانكه ياد شد، زهرا از آلودگى به حيض و نفاس پاك و طاهر بود و با جماع و اتفاق مسلمانان، از آلايش به اين خونها منزه و مبرى و با اين بزرگ، از ساير دختران حواء ممتاز است.
تاريخ ولادت فاطمه زهرا [ برخى از مورخان تولد زهرا را دو سال پس از بعثت نوشته اند، شيخ طوسى در مصباح المتجهد، پس از نقل قول بالا نوشته است: در روايتى ديگر، سال پنجم از بعثت، سال تولد زهرا معين شده. كلبى و ابن شهر آشوب نيز تاريخ ولادت فاطمه را، سال پنجم از بعثت نوشته اند و همين قول، از باقر نيز روايت شده و همين تاريخ مشهور ميان مورخين است و در كتاب كشف الغمه از ابن خشاب از باقر روايت شده كه فاطمه در سال پنجم بعثت، همان سال كه قريش سرگرم تجديد بناء كعبه بودند، بدنيا آمد و شايد در اين نقل، راوى و يا نويسنده ى نسخه كتاب، اشتباه نموده باشد چه تجديد بناء كعبه، پيش از بعثت واقع شده نه پس از آن و مويد اين نظر، آنچه در مقاتل الطالبيين آمده است، كه فاطمه پيش از بعثت بدنيا آمد، سالى كه قريش در كار ساختمان كعبه بودند. حاكم در مستدرك و ابن عبدالبر در استيعاب روايت كرده اند كه ولادت فاطمه در سالى اتفاق افتاد كه پيامبر چهل و يكسال داشت يعنى يكسال پس از بعثت بدنيا آمده. ولى اكثر علماء و دانشمندان اهل بيت، تولد زهرا را، سال پنجم پيش از بعثت پيامبر معين نموده اند. مولف. ] ] حضرت فاطمه رضى اللَّه عنها، روز جمعه بيستم ماه جمادى الاخرى در شهر مكه، ديده به جهان گشود. و در همين هنگام قريش سرگرم تجديد ساختمان كعبه بودند. اين واقعه، پنج سال پيش از بعثت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و سلم، اتفاق افتاد. او كوچكترين دختر آن حضرت بود.
روزى ابن عباس نزد على و فاطمه رفت در حاليكه از يكديگر مى پرسيدند، كدام يك از ما بزرگتريم؟ ابن عباس گفت: يا على، تو چند سال پيش از ساختمان كعبه به دست قريش بدنيا آمدى و فاطمه درست، در سالى بدنيا آمد كه قريش سرگرم تجديد بناء آن بودند.
بارى، ولادت فاطمه بشارت صلح و صفا براى طايفه قريش به ارمغان آورد، در آن سال افراد طايفه، براى ساختمان خانه ى خدا گرد آمده و هر قبيله به فراخور حال، سنگ و مصالح ساختمانى جمع آورى كرده بودند. ساختمان آغاز شد و تا به آنجا رسيد كه بايد حجرالاسود در آن محل نصب گردد، افتخار اين كار در ميان قريش، موجب خصومت و دشمنى شد، ابواميه بن مغيره كه سالخورده ترين مرد قريش بود، پيشنهاد كرد تا براى رفع خصومت، نخستين كسى را كه از در مسجد درآيد، حكم نمايند تا در ميان ايشان قضاوت و داورى كند، اين پيشنهاد مورد قبول قرار گرفت و چشمها بدر دوخته شد تا چه كسى از در مسجد داخل مى شود، كه ناگهان همه از شادى فرياد برآوردند: امين، محمد امين آمد! به حكميت او راضى و خشنوديم. محمد جوان با گامهاى استوار و رخسارى رخشان با وقارى تمام به درون مسجد آمد و به جمع ايشان پيوست، حاضران صورت حال و اختلاف را نزد او باز گفتند و از او داورى خواستند، محمد صلى اللَّه عليه و سلم، فرمود: تا جامه و يا عبائى نزدش آوردند، پس از آن، خود، حجرالاسود را، در ميان آن عبا نهاد و دستور داد تا نمايندگانى، از قبايل مختلف قريش گوشه هاى آن را گرفته و به سوى جايگاه نصب پيش بردند، سپس با دست مبارك، حجر را بلند كرد و در آنجا كه بايد، قرار داد و باين صورت، اختلاف و خصومت از ميان برخاست.
هبيره بن وهب مخزومى، شاعر قريش در اين باره، چنين سرود:
تشاجرت الاحياء فى فصل خطه           جرت بينهم بالنحس بمن بعد اسعد
تلاقوابها بالبغض بعد موده           و اوقد نارا بينهم شرموقد
فما راينا الامرقد جد جده           و لم يبق مناغير سل المهند
رضينا و قلنا العدل اول طالع           يجئى من البطحاء من غير موعد
ففاجانا هذا الامين محمد           فقلنا: رضينا بالامين محمد
بخير قريش كلها امس شيمه            فى اليوم مع ما يحدث اللَّه فى غد
فجاء بامر لم ير الناس مثله           اعم و ارضى فى العواقب و البد
اخذنا باطراف الرداء و كلنا           له حصه من رفعها قبضه اليد
فقال ارفعوا حتى اذا ما علت به           اكفهم و انى به غير مسند
فكل رضينا فعله و صنيعه           فاعظم به من راى هاد و مهتد
و تلك يدمنه علينا عظيمه           يروح لنا هذا الزمان و يغتدى

يعنى: «قبايل قريش در حل مشكلى كه ميان ايشان بروز كرده بود، مشاجره داشتند و از پس فرخندگيها، به نحوست گرفتار آمده بودند و كارشان بعد از آنكه دوستى بر ايشان حكومت داشت، به دشمنى كشيده و سخت ترين آتشهاى كينه در سينه هاشان افروخته شده بود.
چون ديديم كه كار بالا گرفته و اينك شمشيرها از نيام برون خواهد جست، به اين، مصالحه كرديم كه نخستين كس كه ناآگاه از بطحاء به مسجد آيد، بر ما داورى كند، كه ناگهان، اين مرد امين و اين محمد فراز آمد، همگى رضا داديم كه محمد امين در كار ما حكم باشد.
آن كس كه خوى و خلقش از همه ى افراد طائفه برتر است و گذشته و حال و آينده اش همه نيكى و نيكوئى است.
او براى فيطه دعوى تدبيرى ساخت كه تاكنون چنان داورى نديده بوديم كه همه را بحق خود برسانيد و خشنود كرد.
به دستور او، همگى، گوشه هاى عبا را گرفته و هر كس بقدر يك دستگير، افتخار شركت در كار يافت.
گفت: تا به اتفاق آن را بلند كرده و به آن جا كه بايد پيش برديم.
همه به كار و تدبير او آفرين نموديم كه چه عالى انديشه اى و چه راه درستى برگزيده بود.
آرى از اين كار، او را بر ما حقى عظيم است كه حال و آينده از آن برخوردار خواهيم بود.» و بدين ترتيب، طايفه قريش مكه شادمان شدند و گره از ابروها گشودند و در چهره ها آثار خشنودى و رضايت پديدار گشت. آرى پسر عبداللَّه در اين هنگامه، با نظر خردمندانه و راى استوار خود، از خونريزى جلوگيرى نمود و قريش را بر يگانگى استوارتر كرد. آورده اند كه يكى از چهار گوشه ى عبا را عبد مناف، عتبه بن ربيعه داشت و گوشه ى ديگر در دست زمعه و سه ديگر را ابو حذيفه بن مغيره گرفته بود و گوشه ى چهارم را قيس بن عدى حمل مى كرد.
چون هنگام ولادت فاطمه رضى اللَّه عنها، نزديك شد، رسول خدا به خديجه ام المومنين گفت: «اى خديجه، اينك جبرئيل است و بشار آورده كه فرزندمان دخترى است، نهالى پاك و فرخنده و حق تعالى نسل مرا از اين دختر مقدر فرموده و امامان و پيشوايان امت اسلام و خلفاء خداوند در روى زمين، همه از ذريه او مقرر شده اند.» چيزى نگذشت كه دخترى پاك و پاكيزه از خديجه، چشم به جهان گشود.
چون فاطمه از مادر متولد شد، نورى از وى تابيدن گرفت كه در تمام خانه هاى مكه پرتو انداخت و در شرق و غرب روشنائى افكند.
پيامبر خدا چون از تولد فاطمه آگاه شد، سجده شكر به جاى آورد و چون از جانب حق تعالى خبر يافته بود كه سلاله و عترت او همه از فاطمه به جهان پديد خواهند شد، او را از همه ى فرزندانش دوست تر مى داشت و چشم و دل به او روشن مى ساخت. ام سلمه گويد: «پيامبر مرا به همسرى خويش درآورد و امور دختر خود فاطمه را، به عهده من واگذارد. گرچه من بر حسب وظيفه، او را در آداب و موارد مختلف زندگى راهنمايى مى كردم، ولى مى ديدم كه حقا، او در همه كار و هر مورد، از من داناتر و آگاه تر است.»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page