سالهايى پُر از ابر اندوه

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

در دلِ تاريكى، عنكبوتان، تارهاى دسيسه مى تنند، محاصره. هاشميان- بزرگ و كوچك، مردان و زنان- از ديگران جدا مى شوند، شمشيرهاى گرسنگى و محروميت برهنه مى شوند. شمشيرهاى گرسنگى و محروميت برهنه مى شوند و رنجهاى فاطمه فزونى مى يابد. فاطمه، با پدر و مادرش به كوير گام مى نهد. دليرى پدر، شكيبايى مادر و شكوفايى آوردجويى، در چشمانش مى درخشد.

در روزهاى محاصره و پيش از آن، فاطمه جوانى را كشف مى كند كه نامش «على» است. تنها نام و ظاهر او را كشف نمى كند- چرا كه فاطمه را با نامها كارى نيست. روح بلندش را كشف مى كند. فداكارى و عشق بسيار به محمد صلى اللَّه عليه و اله و سلم دو ويژگى برجسته ى على است. چون شتر بچه اى در پى مادر [ نهج البلاغه. ]، با شور فراوان در پى نبى رهسپار است. بسانِ سايه اى همراه اوست تا بزرگوارى و ارزشهاى عالى انسانى محمد را بنوشد.

سه سال مى گذرد، سالهايى گداخته، سالهاى تلخ. محاصره چيزهايى را از فاطمه مى گيرد و چيزهايى بدو مى بخشد، شادابى زندگى و تراوت بدن را از او مى ربايد و درخشش روح را به وى هديه مى كند. سيرى را مى گيرد و اراده را مى دهد، كودكى را مى گيرد، سرعت انتقال ذهنى و چشمه ى جوشان محبت را به او مى بخشد.

فاطمه، استوار شده است، بسان كوهِ، نيرومند شده است، همچون طوفان، پاكيزه شده است، همانند قطره هاى باران. روحش لطيف شده، همتاى بنفشه.

فاطمه در راهى كه مى پيمايد، آيينه تجلّى تمام ارزشهاىِ پنهان و آشكارى است كه پروردگار- از روزى كه حوّا را آفريده- در زن نهاده است.

كسى نيست تا رازهاى فاطمه، روح شكوهمند و ژرفاى صفاى چشمان على اش را دريابد، كسى نيست تا دوردست خِرَد فاطمه را در سفر به عمق كيهان- به جايى كه ستارگان متلود مى شوند- بفهمد.

فاطمه بزرگ مى شود و اميدهاى پيامبران در وى رشد مى يابد. چشمانش درخشانتر، رخسارش فروزانتر، گيسوانش بلندتر و ژرفتر از شب مى شود، شبِ بيابان كه تپه هاى شنزار را فرومى پوشانَد.

سالهاى كينه ورزى مى گذرد و روزهاى ناكامى و گرسنگى سپرى مى شود. موريانه بندهاى معاهده ى بيدادگرانه را مى خورَد و تنها جمله «باسمك اللهم» از آن مى مانَد .

فاطمه، نيرومندتر از گذشته از محاصره بيرون مى آيد. دلش لباب از شكيبايى و نستوهى است. هاشميان به خانه هاى خود در مكّه بازمى گردند، با خاطره ها و محله هاى كودكى.

فاطمه، برمى گردد، با دلى لبريز از شادمانى و چشمانى درخشان از ايمان به آينده اى بهتر.

روزگار مى گذرد. آسياب زمان مى چرخد، مى كوبد و خُرد مى كند و خديجه- مادرى مهربان- و همسرى ناب، خسته از پاى مى افتد. روزگار وى را درهم مى كوبد و رنجور مى سازد. فاطمه همچنان خردسال است. شايد هشت بهار از عمرش گذشته است.

چشمان خديجه از اشك آكنده مى شود «اسماء» از راز گريستن مى پرسد. مادر- كه در آستانه كوچ است- پاسخ مى دهد: «به خاطر فاطمه مى گريم، براى شب زفاف. عروس، نيازمند كسى است تا رازش را به وى بگويد.» اسماء مى گويد: «بانويم! با خداى عهد مى بندم اگر تا آن زمان زنده بودم، اين وظيفه را برعهده گيرم.» و مادر با آرامش چشمانش را فرومى بندد و دلِ محمد صلى الَّله عليه و اله و سلم فرومى ريزد. شويش كسى را از دست داد كه در اين درگيرى تلخ، كنارش ايستاد، او را باور و يارى كرد.

پيكر بانوى عصر خويش، در سرزمين، «حجون» پنهان مى شود.

در اين لحظه ها فاطمه كجاست؟ دختر، دلى گرم و سينه اى پر مهر را جستجو مى كند و نمى يابد، پدر با چشمانى بارانى مى گويد: «مادرت در خانه اى از نى زندگى مى كند، خانه اى بى سر و صدا و بى رنج و خستگى.» [ مسند احمد، احمد بن حنبل. ] روزها تكرار مى شوند و سرنوشت ضربه اى ديگر فرود مى آورَد، «ابوطالب»، به هشتاد سالگى رسيد. و زمان استراحت است. چشمانش را فرومى بندد. با رفتنش، برج و باروى پايدارى مى لرزد. گردبادِ ديوانه ى بت پرستى شديدتر مى وزد.

محمد صلى اللَّه عليه و اله و سلم، رنجها و شكنجه هاى گوناگون را تاب مى آورد. ديگر كسى نيست مانع آزار قريشيان شود. اينك «ابوجهل» است كه عَرْبَده مى كشد و تهديد مى كند. ياورى نيست، خديجه رفته است، ابوطالب رفته است، سال، سال اندوه است.

فاطمه تهديد كافران را مى شنود، محمد، تهديد به كشتن مى شود. فاطمه با چشمانى بارانى [ مناقب، ابن شهرآشوب، ج 1، ص 71. ] به منزل برمى گردد. رنگ چهره ى تابناك پريده است. ابرهاى اندوه در دلِ دين باورش متراكم مى شوند. غم در چشمان درشتش موج مى زند.

آه اى مادر محبوب كاش بودى و مى ديدى بر پدر چه مى گذرد!

در نيمروزى شوم، فاطمه به پيشواز پدر مى شتابد و از آنچه مى بيند، خشم دلِ پاكش را تسخير مى كند.

شگفتا! چگونه بت پرستان زَهره داشته اند تا خاك بر چهره بزرگترين پيام آور بپاشند؟! چگونه خاك بر چهره ى آفتابى مى پاشند كه سخنانش دلهاى رنجبران زمين را روشن كرده است؟!

آن گونه كه ابرها در آسمان گِرد مى آيند، آن گونه كه باران زمستانى مى بارد، چشمان فاطمه از اشگ لبالب مى شوند. سرِ پدر را مى شويد. اشگش، با آب درهم مى آميزد و رخسار پدر شسته مى شود.

پدر همدلى مى كند: «دختركم! گريه نكن. خداوند (جان) پدرت را حفظ مى كند.» [ تاريخ طبرى، طبرى، ج 2، ص 80. ] دختركى هشت يا ده ساله چه مى تواند بكند؟ چگونه مى تواند برابر گردباد ديوانه بايستد؟ چگونه مى تواند مانع رنج و شكنجه هاى پى در پى شود؟ در پى پدر به سوى خانه ى كعبه روانه مى شود، پدر غوطه ور در چشمه ى نماز مى گردد. بت پرستى از آنچه مى بيند به خشم مى آيد. برمى خيزد. در دستان پلشت خود شكمبه ى خونينى دارد. آن را بر سيماى تابناك از نور خداوندى مى پاشد، فاطمه برمى آشوبد. گدازه هاى اندوهى مقدس سرازير مى شوند، چه كار مى تواند بكند؟ به سوى پدر مى رود. چهره اش را پاك مى كند. [ مناقب، ابن شهرآشوب، ج 1، ص 60. ] چشمه ى محبت در دلِ پدر مى جوشد. او را «امّ ابيها» مى نامد و به وى مى گويد: «پدرت فداى تو باد!». [ مقتل الحسين، خوارزمى، ص 66- المستدرك، نيشابورى، ج 3، ص 56. ] هرگاه رنجها افزون مى شوند و شعله هاى بدى زبانه مى كشند تا سنتهاى پيامبران را خاكستر كنند، پدر به خانه برمى گردد تا فاطمه را چشم انتظار خويش بيابد. با ديدنش، غمها مى كوچند و وقتى او را مى بوسد، حس مى كند وارد بهشت شده است. [ ذخائر العقبى، طبرى، ص 36- كنوز الحقائق، مناوى، بولاق، مصر، ص 119- الجامع الصّغير، ج 2، ص 294. ] روحش و سينه اش از بوى بهشت گلهاى مينوى لبريز مى شوند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page