مكه، شده است دوزخ. شده است سرزمينِ از پاى فتادگان. فرزندان پاكدلش را آواره مى كند. پيامبر، نگران هجرت به سرزمينى است كه در آن دين باوران به آسودگى نفَس بكشند.
در ربيع الاوّل از سيزدهمين سال رنج و شكنجه، پيامبر گام در راه «يثرب» مى نهد و «تاريخ هجرى» آغاز مى شود، تاريخى كه چهره ى جهان را دگرگون مى سازد و مسير انسانها را تصحيح مى كند.
چند روزى بيش نگذشته كه فاطمه خبرهاى خوشى را دريافت مى كند. مهاجرانِ آواره، به دهكده ى «قبا» رسيده اند و او بايد مهياى هجرت شود. على عليه السلام، شترى براى سفر مى خرد و لحظه ى حركت فاطمه ها [ مناقب ابن شهرآشوب، ابن شهرآشوب، ج 1، صفحات 175 و 183. ] به سوى چشمه هاى نور و عشق و آرامش، فرامى رسد.
قافله، به سوى منطقه «ذى طوى» رهسپار مى شود تا از آنجا گام در شنزار و تپه هاى بيابان نهد. «ابوواقد»، درشتناك قافله را مى رانَد و زنان رنج مى برند. على دخالت مى كند و مى گويد: «ابوواقد! به خاطر زنان نرمى پيشه كن.» - مى ترسم در تعقيبمان باشند.
على از هراسهاى مرد مى كاهد و راندن كاروان را برعهده مى گيرد تا قافله به آرامى در دلِ دره ها ره سپارد. نزديك «ضجنان»، زمين از سُمضربه هاى اسبان و گشتى ها به خود مى لرزد. هشت بت پرست براى گرفتن و بازگرداندن مهاجران آمده اند.
شترها زانو مى زنند و شمشير على از آفتاب بيابان مى درخشد. در آن لحظه هاى پرهيجان، جزيرةالعرب، قهرمان اسلام و شمشيرى بى شكست را كشف مى كند. در گرما گرم رويارويى على، «حويرث» از فرصت استفاده مى كند و شترِ فاطمه را رَم مى دهد. شتر مى ترسد و ناگهان برمى خيزد. [ سيره ابن هشام، ابن هشام، داراحياء التراث العربى، بيروت، ج 4، ص 52. ] فاطمه، با پيكر رنجورش بر خاك مى افتد و درد پيكر تُرد و شكننده ى او را مچاله مى كند. بت پرستان شكست را تجربه مى كنند و قافله راه خويش را ادامه مى دهد. مهاجران، تا شب مى رانند و شباهنگام بار مى افكنند تا نفَسى تازه كنند.
فاطمه، به آسمان آراسته از ستاره مى نگرد. روحش، لبريز از ايمان مى شود. پنجره ى دلش، به روى هستى گشوده مى گردد تا پس از كشفِ رازهاى آن بگويد: «خدا، تنها خدا». شنهاى بيابان، بالش دختركى مى شوند كه انديشه اش در افقهاى بى كران پرواز مى كند، جايى كه ستارگان به عشق خداوند مى تپند. در ژرفاى روح اين دختر ملكوتى، آواى ايمان طنين مى افكنَد كه: «خداوندگارا! اين (هستى) را بيهوده نيافريده اى. چه پاكيزه اى تو». [ (قرآن كريم، سوره ى آل عمران، آيه 191) سيرة المصطفى، هاشم معروف- بحارالانوار، مجلسى، مؤسسة الوفاء، بيروت، ج 19، ص 66. ]
سفر ز شهر شرارت تا پگاه شرافت
- بازدید: 1460