فاطمه بر معرفى خود تأكيد مى كند

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

متن: ثم قالت: ايها الناس! اعلموا اني فاطمه! و أبي محمد اقول عودا و بدءا و لا اقول ما اقول غلطا، و لا أفعل ما أفعل شططا. لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم... .
شرح: سپس فرمود: اى مردم! بدانيد كه من فاطمه هستم! و پدرم محمد صلى الله عليه و آله و اين اولين و آخرين گفتارم با شماست و آنچه را كه مى گويم از راه غلط نبوده و آنچه را كه انجام مى دهم از راه كجروى نيست. براستى پيامبرى از ميان شما بر شما مبعوث شد كه رنج شما بر وى سخت و گران بود و به سعادت شما حريص و به مؤمنان، بسيار مهربان و داراى عفو و بخشش بود، و چنانچه اين پيامبر را نسبت بدهيد و او را شناسايى كنيد، مى بينيد كه پدر من است و نه پدر زنان شما، و برادر پسر عمم است و نه برادر مردهاى شما مى باشد... .
در اين فراز، فاطمه عليهاالسلام از شيوه هاى جارى در اصول محاكمات استفاده فرموده، ابتدا به معرفى خود مى پردازد؛ چه اين كه حكم، تابع موضوع آن است؛ وقتى موضوع حكم ثابت شد، قهرا حكم آن ثابت خواهد شد.
از اين رو مى بينيم فاطمه عليهاالسلام نخست مى فرمايد: من فاطمه هستم! پدرم محمد صلى الله عليه و آله! تأكيد مى كند من فاطمه هستم؛ وقتى فاطمه بودن ثابت شد، صديقه بودن، و سيدة النساء العالمين من الاولين و الآخرين بودن ثابت مى شود، پس هرچه مى گويد، عين صواب و محض حق است.
فاطمه عليهاالسلام به آن مردم فريب خورده و سالوس زده كه سخنان او را مى شنيدند، بر اين نام تأكيد مى كند كه احدى با آن نام ناآشنا نيست و مكرر اين نام را از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله همراه با احترام فراوان و عظمت شنيده بودند. وقتى مردم فهميدند فاطمه، فاطمه است، ديگر ثبوت حكم ضرورى است و آنچه مى گويد راست و عين حقيقت است.
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله مكرر و به اندك مناسبتى فاطمه را ستايش مى فرمود و رفتارى با وى مى كرد كه از مقام هيچ پدرى نسبت به فرزندش معهود نيست. هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام وارد مى شد، پيامبر جلو پايش بلند مى شد و سينه و پيشانى اش را مى بوسيد [ صحيح ترمذى، ج 2، ص 319، از عايشه ام المؤمنين: قالت: «ما رأيت احدا اشبه سمتا- و هديا برسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم في قيامها و قعودها من فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم قالت: و كانت اذا دخلت على النبي صلى الله عليه (و آله) و سلم قام اليها فقبلها و اجلسها في مجلسه و كان النبي صلى الله عليه (و آله) و سلم اذا دخل عليها قامت من مجلسها فقبلته في مجلسها». ابو داوود در صحيح خود (ج 33) در باب ما جاء في القيام، ص 223؛ حاكم در مستدرك، ج 4، ص 272؛ بخارى در الادب المفرد، ص 136.
-سمت: راه و روش نيكو.
مستدرك در بخش عايشه ام المؤمنين قالت: «ما رأيت احدا كان اشبه كلاما و حديثا من فاطمة برسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم و كانت اذا دخلت عليه رح -بها و قام اليها فأخذ بيدها فقبلها و اجلسها في مجلسه.» نظير اين روايت را از عايشه، بخارى در ادب المفرد، ص 141؛ ابو عمرو در استيعاب، ج 2، ص 751 و بيهقى در سنن خود نقل نموده اند و بيهقى اضافه مى كند: و كان (يعنى پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم-) اذا دخل عليها رحبت به و قامت و اخذت يده فقبلته. -ترحيب: مرحبا گفتن؛ يعنى، پيامبر (ص) به فاطمه (س) مى فرمود: مرحبا بك. ]، آنگاه مى فرمود: «هي بضعة مني و هي قلبي و روحي التي بين جنبي، فمن آذاها فقد آذاني، و من آذاني فقد آذى الله [ كشف الغمه ج 2 ص 24؛ صحيح بخارى، كتاب بدء الخلق در باب مناقب قرابة رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- از مسورة بن مخرمة، ان رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- قال: «فاطمة بضعة- مني فمن اغضبها اغضبني.» كنزالعمال، ج 6، ص 220 در كنزالعمال از ابن ابى شيبه؛ نسايى در خصائص ص 35؛بخارى در كتاب نكاح از مسورة بن مخرمة از رسول اكرم- صلى الله عليه و آله و سلم: «فانما هي فاطمة بضعة مني يريبني ما ارابها و يؤذينى ما آذاها». ابو داوود در صحيح، ج 12، صحيح مسلم در باب فضائل فاطمه- سلام الله عليها-، روى بسنده عن المسورة بن مخرمة قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: «انما فاطمه بضعة في يؤذيني ما آذاها.» صحيح ترمذى، ج 2، ص 319 از عبدالله بن زبير از رسول الله صلى الله عليه (و آله) و سلم: «انما فاطمة بضعة مني يؤذيني ما آذاها و ينصبني ما انصبها.» -بضعة: در نهايه ى ابن اثير (ص 82) آمده: و في الحديث: فاطمة بضعة مني البضعة بالفتح القطعة من اللحم و قد تكسر اى انها جزء مني كما ان القطعة من اللحم جزء من اللحم. ترجمه در حديث آمده فاطمة بضعة مني: بضعه به فتح باء و گاهى مكسور هم مى شود: قطعه اى از گوشت را مى گويند؛ يعنى، فاطمه جزئى از من است، چنانچه يك قطعه از گوشت جزئى از آن است صديقه: در كتاب الرياض النضرة، ج 2، ص 252: روى ابوسعيد- في شرف النبوة- ان رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- قال لعلي-عليه السلام-: «اوتيت ثلاثا لم يعطهن احد و لا انا، صهرا مثلي و لم اوت انا مثلي و اوتيت زوجة صديقه مثل ابنتي و لم اوت مثلها زوجة و اوتيت الحسن و الحسين من صلبك و لم اوت من صلبي مثلهما، و لكنكم مني و انا منكم.
حاكم در مستدرك از عايشه با سند روايت كرده: انها اذا ذكرت فاطمة- سلام الله عليها- بنت النبي صلى الله عليه (و آله) و سلم قالت: ما رأيت احدا كان اصدق لهجة منها الا ان يكون الذي ولدها آنگاه حاكم مى گويد:
هذا حديث صحيح على شرط مسلم. نظير همين روايت را ابوعمرو در استيعاب، ج 2، ص 751 و در حلية الاولياء، حافظ ابونعيم از عايشه روايت نموده اند. ]؛ فاطمه پاره تن من است و او دل و جانى كه در درون من است مى باشد. پس هر كس او را بيازارد، مرا آزار داده است و هر كس مرا آزار بدهد، خدا را آزار داده است... .» از جمله القابى كه مكرر دخترش فاطمه عليهاالسلام را به آن ملقب فرموده «صديقه» است. اين هيأت از صيغه هاى مبالغه است و مذكرش «صديق» مى باشد. خداى متعال در قرآن از قول چند نفر كه مأمور شدند تعبير خواب عزيز مصر را از يوسف عليه السلام بپرسند، نقل مى كند كه آنان در خطاب به يوسف چنين گفتند: «يوسف ايها الصديق؛ يوسف اى بسيار راستگو... .» چون يكى از آنان در طول معاشرت، عصمت و تقواى يوسف را ديده بود، همه را در اين لقب خلاصه كرد.
اما در مورد فاطمه عليهاالسلام، پيامبرى كه «ما ينطق عن الهوى» به فاطمه عليهاالسلام لقب صديقه مى دهد [ در مجمع البحرين آمده: الصديق، فعيل للمبالغة في الصدق. آنگاه از طريق اماميه نقل كرده كه حلبى از امام صادق- عليه السلام- نقل مى كند كه: «فاطمة صديقة لم يكن يغسلها الا صديق؛ فاطمه بسيار راستگو بود و جز راستگويى «صديق» نمى شود او را غسل بدهد. نگارنده گويد: از اين روايت كاملا به دست مى آيد، مراد ائمه و پيامبر از اين لقب، معناى لغوى آن نبوده، بلكه با اين لفظ از مقام شامخ عصمت تعبير نموده اند. ] اگر خطاب رفيقان يوسف از مردم متعارف بوده و احتمال مبالغه و خطا برود چنين احتمالى در خاتم انبيا صلى الله عليه و آله نيست و يقينى است.
همه ى اين معرفيها در ميان مسلمانها مسلم بوده و كسى را گمان اندك شبهه اى در آن نمى رود [ آية الله مجاهد و بزرگوار، شيخ جواد بلاغى در تفسير آلاء الرحمن (ص 282) مى فرمايد: و استفاض بل تواتر من حديث الفريقين ان فاطمه عن الرسول الاكرم- صلى الله عليه و آله و سلم- ان فاطمه بنته- عليهاالسلام- سيدة نساء العالمين و سيدة نساء اهل الجنة و من ذلك ما رواه: احمد، و البخارى، و مسلم، و الترمذى، النسائى، و ابن ماجه، و ابن حبان في صحيحه، و ابن ابى شيبه، و الحاكم، و ابويعلى، و الروبانى، و العقيلي، و الطبراني، و ابن عساكر، و صاحب الاستيعاب و غيرهم عن حذيفه و ابى سعيد الخدرى و ابن عباس، و عايشه: فاطمة عن رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- و الاحاديث بذلك عن طرق الشيعة كثيرة جدا.
در كتاب استيعاب، ج 4، ص 1893 مى گويد: فاطمة بنت رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- سيدة نساء العالمين- على ابيها و عليها سلام- كانت هي و اختها ام كلثوم اصغر بنات رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- تا آن جا كه مى گويد: و الذي تسكن اليه النفس على ما تواترت به الاخبار في ترتيب بنات رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- ان زينب الاولى ثم الثانية رقية ثم الثالثة ام كلثوم ثم الرابعة فاطمة الزهراء- صلوات الله عليها-.
مؤلف استيعاب كه مورخ و محدث از اهل سنت است، اگر عنوان سيدة نساء العالمين براى زهراى طاهره مسلم نبود و در رواياتشان به شهادت فقيه بزرگوار بلاغى متواتر نبود ذكر نمى كرد.
ابن اثير در كتاب جامع الاصول مى گويد: اما فاطمة رضي الله عنها فان خديجة ولدتها، تا آن جا كه مى گويد: و هى اصغر بناته في قول و هى سيدة نساء العالمين. ]، مگر اينكه كسى در اصل نبوت پدرش شك آورد و جز يك نفر در ميان فرزندان پيامبر، فاطمه نام نداشت؛ بنابراين در اثبات سخنان خود فقط لازم بود خود را معرفى فرمايد: «من فاطمه هستم» و چنان كه گفتيم با ثبوت موضوع «فاطمه» ترتب همه احكام بر وى از نظر حقوقى ضرورى خواهد بود.
نمونه چنين كارى را هم در رفتار خود پيامبر هم مى بينيم درآيه شريفه ى «و الرسول يدعوكم في اخريكم» [ آل عمران (3) آيه ى 153. ] كه راجع به هزيمت در جنگ احد است، قرآن مى فرمايد: رسول شما در طرف ديگر جبهه، شما را به سوى خود فرامى خواند. در تفسير اين آيه ى شريفه آمده است كه رسول الله صلى الله عليه و آله صدا مى زد: أيها الناس! أنا رسول الله! مردم كجا فرار مى كنيد؟ من رسول الله هستم و ديگر بيانى نفرمود؛ زيرا فقط اثبات رسول الله كافى بود كه فرد مسلمان متعهد به خود آيد. آرى كجا مى توان روگرداند؟ زيرا روگرداندن از رسول، روگرداندن از خداست و آن كفر است.
فاطمه عليهاالسلام نيز به روش پدر بزرگوارش كافى است كه بفرمايد: أيها الناس! أنا فاطمة و أبى محمد صلى الله عليه و آله زيرا بلافاصله معلوم خواهد شد كه فاطمه، صديقه و فاطمه سيدة نساء العالمين است.
پس از معرفى خود با تأكيد مى فرمايد: «أقول عودا و بدا؛ اولين و آخرين سخنم هست.» چنين تأكيدى براى اتمام حجت است.
بنابراين چنين گفته اى غلط و تجاوز از حق و عدالت نخواهد بود. چه اينكه تجاوز از حق به دو جهت است:
1. انسان به راه خطا برود، ولى قصد صواب داشته باشد، و از آن تعبير به قصور مى شود، مثل افرادى كه در تحرى و جستجوى حق هستند، اما به خطا دچار مى شوند.
2. انسان بعمد تجاوز از حق نمايد و بر انگيزه ى هواى نفس، حق را ناديده بگيرد و آن را «شطط» و به تعبير ديگر «تقصير» مى گويند.
بر اين اساس است كه صديقه ى طاهره عليهاالسلام تأكيد مى كند كه گفتارم نه از روى جهت اولى «و لا أقول ما أقول غلطا» است و نه از روى جهت دومى «شطط» است، بلكه متن حق و محض واقع است.
سپس در معرفى بنيانگذار اسلام با الهام از قرآن كريم چنين مى فرمايد:
لقد جائكم رسول من انفسكم...
پيامبر شما از ميان خودتان برخاسته و از شما جدا نيست، پس هرگونه رنج و ناملايماتى كه بر شما وارد شود بر او گران است و از صميم قلب سعادت شما را آرزومند است و به مؤمنان، رؤوف و مهربان است [ با طرح اين آيه ى شريفه صديقه ى طاهره به يك نكته ى اساسى در مقام رهبرى اشاره مى فرمايند كه: بايد كسى رهبرى و خلافت را عهده دار بشود كه غمخوار و رؤوف به مردم باشد. امام ثامن- عليه السلام- مى فرمايد: «الامام، الام البرة؛ رهبر و امام همچون مادر مهربان است». (اصول كافى و عيون اخبار الرضا) اين مهربانى در مورد خود پيامبر و اهل بيتش به حكم همين آيه ى شريفه قطعى است كه رسالتش را بر همين اساس آغاز كرد و به انجام رسانيد، و چون مسأله ى امامت و رهبرى بسيار مهم است، بايد در مدعيان رهبرى- كه حداقل مشكوك هستند- هشيار بود. ] اگر كمى دقت كنيد، خواهيد ديد كه او پدر من و نه پدر زنهاى شما و برادر پسر عمويم و نه برادر مردان شماست. وه چه نيكو نسبتى! و چه انقلاب حياتبخشى در اجتماع مرگبار شما آفريد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page