حيرت و نگرانى

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

حيرت به سبب بحران هاى فردى و اجتماعى برخاسته از عظمت مصيبت فقدان رسول صلى الله عليه و آله و شدت تاثر و اندوه از دست دادن آن پيام آور بزرگ و رهبر آگاه و توانا و نگرانى به سبب ترس از آينده و اين كه سرانجام چه پيش خواهد آمد و چه اتفاقى خواهد افتاد، [اين دو حالت حقيقتى است كه ما خود در هنگام رحلت امام راحل- قدس الله نفسه الزكيه- تجربه كرديم و شاهد بوديم كه چگونه از شدت اندوه و مصيبت، حتى بزرگانى بر سر و روى خود مى زدند و نگران و متحير بودند؛ اما، به بركت خون شهيدان و دعاى آن پير راحل چيزى نگذشت كه پس از روح الله روح الامين سكان دار شد و تمامى نقشه هاى دشمنان اسلام نقش بر آب گرديد.] و آن چه بر اين نگرانى مى افزود، علاوه بر وجود و ابرقدرت مترصد در دو سوى جزيره و سر برداشتن پيامبران دروغين، اختلاف و درگيرى منافقين از صحابه با اهل بيت رسول صلى الله عليه و آله و اميرالمومنين عليه السلام بود تا آن كه همگان شنيدند كه به
هنگام فوت رسول صلى الله عليه و آله و در كنار بستر او، عده اى در مقابل آخرين درخواست وى ايستادند و از آوردن قلم و كاغذ سر باز زدند و فرياد «دعوا الرجل فانه ليهجر، حسبنا كتاب الله» [تذكره الخواص، ص 36 (به نقل از نهج الحق، ص 274، پاورقى)؛ بحارالانوار، ج 22، 474 و 498؛ الطبقات، ج 2، ص 242 و 243، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 55؛ صحيح بخارى، ج 2، ص 126 و 220؛ صحيح مسلم، ج 5، ص 75؛ مسند احمد، ج 1، ص 293 و ج 3، ص 364؛ المراجعات، ص 266؛ النص و الاجتهاد، ص 155؛ تاريخ ابن عساكر، ج 6، ص 451؛ السبعه من السلف، ص 149؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 563؛ تاريخ ابوالفداء، ج 6، ص 151؛ كنز العمال، ج 3، ص 41؛ نهج الحق، ص 273؛ السيره الحلبيه ج 3، ص 381 و بسيار منابع ديگر.] سر دادند. و بهترين گواه بر عظمت اين مصيبت، شدن تاثر و اندوه توده ى مردم [ان على بن ابى طالب و... دخلوا على رسول الله صلى الله عليه و آله فى مرضه الذى قبض فيه فقالوا: يا رسول الله هذه الانصار فى المسجد تبكى رجالها و نساءها عليك. فقال ما يبكيهم؟ قالوا: يخافون ان تموت. فقال... (بحارالانوار، ج 22، ص 474)
-... ثم حمل فوضع على منبره فلم يجلس بعد ذلك على المنبر، واجتمع له جميع اهل المدينه من المهاجرين و الانصار حتى برزت العواتق من خدورهن، فبين باك و صائح و صارخ و مسترجع و النبى يخطب ساعه و يسكت ساعه و... (بحارالانوار، ج 22، ص 486).
-... و صاح المسلمون يضعون التراب على رووسهم. (بحارالانوار، ج 22، ص 529)
-... و الناس على الباب و فى المسجد ينتحبون و يبكون. (بحارالانوار، ج 22، ص 542)
- لما قبض رسول الله صلى الله عليه و آله بات آل محمد باطول ليله حتى ظنوا ان لاسماء تظلهم و لا ارض تقلهم لان رسول الله و تر الاقربين و الابعدين فى الله. (بحارالانوار، ج 22، ص 537)
- اجتمعت نسوه بنى هاشم وجعلن يذكرن النبى صلى الله عليه و آله فقالت فاطمه اتركن التعداد و عليكن بالدعا. ( بحارالانوار، ج 22، ص 522)
- ان رسول الله صلى الله عليه و آله قال لفاطمه اذا انامت فلا تخمشى على وجها و لا ترخى على شعرا و لا تنادى بالويل و لا تقيمى على نائحه. (بحارالانوار، ج 22، ص 496)
- فارتفعت الاصوات بالزجره والبكاء. (بحارالانوار، ج 22، ص 511)
- فرايت الناس من اهل بيتى بين جازع لا يملك جزعه و لا يضبط نفسه و لا يقوى على حمل فادح ما نزل به، قد اذهب الجزع صبره و اذهل عقله و حال بينه و بين الفهم و الافهام و القول و الاستماع و سائر الناس من غير بنى عبدالمطلب بين معزى يامر و بين مساعد باك لبكائهم لجزعهم. (بحارالانوار، ج 22، ص 512)
- لما قبض رسول الله صلى الله عليه و آله ارتجت مكه. (انساب الاشراف، ج 1 ص 589)
- قال ابوذئيب الهذلى: «قدمت المدينه و لها ضجيج بالبكاء كضجيج الحاج اذا اهلوا بالاحرام فقلت به؟ فقالوا قبض رسول الله». (اسد الغابه، ج 5، ص 189؛ الاستيعاب، ج 2، ص 646) (هذلى مى گويد: وارد مدينه شدم، صداى ضجه و گريه تمامى فضاى مدينه را گرفته بود آن چنان كه صداى حاجيان هنگام احرام بستن براى حج، فضا را پر مى كند گفتم: چه خبر است؟ گفتند: رسول الله (صلى الله عليه و آله) درگذشته است).]
مرثيه هاى جان سوز على عليه السلام و زهرا عليهاالسلام [بحارالانوار، ج 22، صص 522 و 523 و 547 و 548.] و ديگر شاعران [الطبقات، ج 2، صص 319- 333.] است.
درك عظمت اين مصيبت در گرو درك عظمت رسول صلى الله عليه و آله است و بر عظمت رسول صلى الله عليه و آله همين بس كه خدا او را در نوشيدن (بلى) از جام (الست)، اول قرار داد [قال ابوعبدالله عليه السلام: «اول من سبق الرسل الى «بلى» رسول الله صلى الله عليه و آله و ذلك انه كان اقرب الخلق الى الله تبارك و تعالى». (بحارالانوار، ج 15، ص 15).] و به عنوان «حبيب الله» مفتخرش ساخت و به همراه ملايكه اش مدام بر او درود مى فرستد [(ان الله و ملائكته يصلون على النبى). (احزاب، 56).] و مشتاق ديدار اوست. [.
.. فقال جبرئيل: يا احمد ان الله تبارك و تعالى قد اشتاق الى لقائك. (بحارالانوار، ج 22، ص 505)؛ يا محمد ان ربك اليك مشتاق. (بحارالانوار، ج 15، ص 532).]
آن جا كه مرگ عالمى، شكافى در اسلام به وجود مى آورد كه هيچ چيز حتى وجود عالمى ديگر هم نمى تواند آن را جبران كند، [اذا مات العالم انثلم فى الاسلام ثلمه لا تسد الى يوم القيامه. (خصال صدوق، ص 504)؛ اذا مات المومن الفقيه ثلم قى الاسلام ثلمه لا يسدها شى ء. (اصول كافى، ج 1، ص 38).] فقدان رسول بزرگ صلى الله عليه و آله را چه مى تواند جبران كند؟ آن جا كه زهرا عليهاالسلام، حجم مصيبت و عظمت حادثه را اين گونه ترسيم مى كند «مصيبتى است بزرگ و اندوهى است سترگ. شكافى كه هر دم فراخ تر و گسستگى اش دامنه دارتر و وسعتش فزون تر گردد. در نبودش زمين تاريك و در مصيبتش خورشيد و ماه بى فروغ و ستاره ها پراكنده شد. هنگام مرگش اميدها منقطع، و كوه ها منهدم، حريم ها ضايع و حرمت ها زايل شد. به خدا سوگند! مرگ او فاجعه اى بس بزرگ و مصيبتش بس دهشتناك بود. رخدادى كه بسانش همتايى و در دنيا برايش جبرانى نيست». [فخطب جليل، استوسع وهنه، واستنهر فتقه، وانفتق رتقه، و اظلمت الارض لغيبته و كسفت الشمس والقمر، وانتثرث النجوم لمصيبته... فتلك والله النازله الكبرى والمصيبه العظمى، لامثلها نازله و لا بائقه عاجله. (فرازى از خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد مدينه در دفاع از اميرالمومنين عليه السلام و حق غصب شده اش. ر. ك: خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام، در مسجد مدينه در همين كتاب فراز 12).]
پس در سوگ و تسليت رسول بزرگ صلى الله عليه و آله چه مى توان گفت و به راستى، چه مى توان گفت؟ جز همان كه زهرا عليهاالسلام گفت و على عليه السلام گفت و رسول صلى الله عليه و آله گفت و خدا گفت.
يا ابتاه جنه الخلد يا ابتاه عند ذى العرش ماواه، يا ابتاه كان جبرائيل يغشاه، يا ابتاه لست بعد اليوم اراه. [شرح ابن ابى الحديد، ج 13، ص 43؛ بحارالانوار، ج 22، ص 527. در روايتى ديگر آمده است: «ان الله لما قبض رسول الله صلى الله عليه و آله دخل على فاطمه من وفاته من الحزن ما لا يعلمه الا الله عز و جل فارسل اليها ملكا يسلى غمها و يحدثها.» (بحارالانوار، ج 22، ص 545).] و لولا انك امرت بالصبر عن الجزع لانفدنا عيلك ماء الشوون و مكان الداء مماطلا و الكمد محالفا و قلا لك. [نهج البلاغه ى، صبحى صالح، خطبه ى 235 و فيض الاسلام، خطبه ى 226: (و اگر مرا به شكيبايى امر و از ناله و فغان نهى نكرده بودى، هر آينه در فراغ تو چشمه هاى اشك چشم را با گريه هاى بسيار خشك مى كردم و درد و غم پيوسته و حزن و اندوه و هميشه باقى بود و خشك شدن اشك چشم و هميشگى بودن حزن و اندوه در مصيبت تو كم است». و على عليه السلام در كلامى ديگر مى گويد. «فنزل بى من وفاه رسول الله مالم اكن اظن الجبال لو حملته عنوه كانت تنهض به... و حملت نفسى على الصبر عند وفاته بلزوم الصمت و الاشتغال بما امرنى به من تجهيزه و...» (بحارالانوار، ج 22، ص 512).]
من اصيب بمصيبه فيلذكر مصيبه بى فانها من اعظم المصائب. [بحارالانوار، ج 22، ص 522؛ الطبقات، ابن سعد، ج 2، ص 275؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 578. «قال ابوعبدالله عليه السلام: اذا اصبت بمصيبه فاذكر مصابك برسول الله صلى الله عليه و آله فان الناس لم يصابوا بمثله و لن يصابوا بمثله ابدأ.» (بحارالانوار، ج 22، ص 545).]
السلام عليكم اهل البيت و رحمه الله و بركاته، ربكم عز و جل يقرئكم السلام و يقول لكم ان فى الله خلفا من كل مصيبه و عزاءا من كل هالك و دركا من كل فوت فتعزوا و بعزاء الله واعلموا ان اهل الارض يموتون و ان اهل السماء لا يبقون والسلام عيلكم و رحمه الله و بركاته. [بحارالانوار، ج 22، ص 543؛ الطبقات، ج 2، ص 275.] و نكته ى آخر اين كه هر دو- حيرت و نگرانى- هم چنان كه مى توانست با توجه به راهنمايى هاى و هشدارهاى مدام و اقدامات سياسى رسول صلى الله عليه و آله، زمينه ى پيوند با على عليه السلام و اهل بيت رسول صلى الله عليه و آله باشد، همچنين مى توانست زمينه ساز بهره بردارى كسانى نيز باشد كه اين شرايط و بحران هاى را براى رسيدن به مقاصد خويش، مطلوب مى دانستند و از سال ها پيش، حتى از نخستين روزهاى گرايش خود، مترصد چنين فرصتى بودند. اگر چه رسول بيدار و آگاه از پيش تر، هم به رسوا كردن خط نفاق و هم به اين دو زمينه پرداخته بود، و فقدان خود را بارها با آيات مختلف (افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم؛ انك ميت و انهم ميتون) گوشزد كرده بود و آن را امرى قطعى و طبيعى نشان داده بود و با تاكيد و سفارش مدام و نشان دادن كفايت و شايستگى هاى او هيچ جايى براى نگرانى باقى نگذاشته بود؛ اما، به هر حال اين خود مردم اند كه مى توانند روشن گرى ها و فرامين رسول صلى الله عليه و آله را بپذيرند و بهره مند شوند و يا پشت كنند و در محروميت بمانند كه: (من شاء اتخذ الى ربه سبيلا) و (ليقوم الناس بالقسط). [بايد مردم خود قيام به قسط كنند و به پا بايستند نه اين كه به پا داشته شوند، (تفاوت «ليقوم» با «ليقام»).]

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page