كينه از على

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

بدون ترديد شجاعت على عليه السلام و كشته هاى او در حمايت از پيامبر صلى الله عليه و آله اساسى ترين علت در كينه به دل گرفتن از آن حضرت مى باشد.
امام خود در نهج البلاغه مى گويد:
«انا وضعت فى الصغر بكلاكل العرب و كسرت نواجم قرون ربيعه و مضره». [نهج البلاغه، خطبه ى 193.]
«من در دوران جوانى بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و پهلوانان قبيله ى ربيعه و مضر را در هم شكستم».
كينه داشتن از على عليه السلام آن هم از مردمى كه هنوز اسلام در دل هاى شان رسوخ نكرده، طبيعى است. در جنگ بدر هفتاد نفر از سپاه مشركان كشته شدند كه بيش از سى نفر از آنان را على عليه السلام كشته و در احزاب، پهلوان بزرگ عرب؛ عمرو بن عبدود را با شمشير ديگران در راه رسول ريخته شده باشد، انتقامش را تنها از على مى گرفتند چون عادت عرب ها بر اين بود كه اگر خونى از آنان ريخته مى شد، انتقامش را از قاتل مى گرفتند و اگر او مى مرد و يا توان انتقام از او را نداشتند، انتقامش را از نزديك ترين خويش او مى گفتند و كسى كه در داستان ها و جنگ هاى عرب مطالعه كند، آن چه گفتيم مى يابد. [شرح ابن ابى الحديد، ج 13، ص 301.]
اين على عليه السلام بود كه در ليله المبيت به جاى رسول صلى الله عليه و آله در بستر او خوابيد و با يك شجاعت بى نظير [تا آن جا كه خداوند به ملايكه خود مباهات نمود «يباهى الله بك الملائكه» و آيه ى 207 بقره: (و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله...) را در شأن او فرستاد (بحارالانوار، ج 19، صص 39 و 85 و 87 و تفاسير ذيل آيه ى مذكور).] و ايثار جان خود، دشمنان پيامبر و سران قريش را رسوا و مفتضح نمود. [بحارالانوار، ج 19، ص 78- 93؛ الصحيح من سيره النبى الاعظم صلى الله عليه و آله، ج 2، ص 238.]
زهرا عليهاالسلام نيز در جمع زنان مهاجر و انصار فرمود:
«و ما لذى نقموا من ابى الحسن؟ نقموا منه والله نكير سيفه و قله مبالاته بحتفه و شده و طاته و نكال وقعته و تنمره فى ذات الله». [بحارالانوار، ج 43، ص 159.]
«چه باعث شده كه با كينه توزى از على عليه السلام انتقام بگيرند؟ آرى، او را سرزنش كردند، چون شمشير على عليه السلام در راه خدا، خودى و بيگانه و شجاع و ترسو نمى شناخت و چون على عليه السلام در برابر مرگ بى اعتنا بود و ترسى نداشت.» و نيز هم او فرمود:
«و لكنها احقاد بدريه، و تراث احديه، كانت عليها قلوب النفاق مكتمنه لامكان الوشاه فلما استهدف الامر ارسلت علينا شابيب الاثار من مخيله الشقاق» [بحارالانوار، ج 43، ص 156.]
«اين برخورد شما با على عليه السلام به سبب كينه هاى بدر و انتقام جويى احد است. اين كينه ها در قلوب منافقان مخفى بود و جرات اظهار آن را نداشتند؛ اما، روزى كه حكومت را غصب كردند و ما را منزوى نمودند، تمام كينه ها و حسادت ها را بر ما فروريختند.» و باز خود على عليه السلام مى گويد:
«و لقد كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله؛ نقتل آبائنا و اخواننا و اعمامنا». [نهج البلاغه، خطبه ى 56.]
«از موقعى كه همواهى رسول صلى الله عليه و آله را پذيرفتيم هر كسى كه مخالف با او بود حتى اگر پدران و فرزندان و برادران و عموهايمان بودند از دم تيغ مى گذرانديم». و در نامه اى به معاويه نوشت:
«و قد دعوت الى الحرب... فانا ابوالحسن قاتل جدك و اخيك و خالك». [نهج البلاغه، خطبه ى 56.]
«اى معاويه! تو مرا به جنگ مى خوانى... منم ابوالحسن، قاتل جد و برادر و دايى تو».
اين بغض ها و كينه ها تا آن اندازه بود كه معاويه گروهى از صحابه و تابعين را گمارد تا اخبار زشتى را درباره ى على عليه السلام كه موجب طعن و برائت از وى مى شد روايت كنند [شرح ابن ابى الحديد، ج 4، صص 63 و 73.] و به كارگزاران خود بخش نامه كرد كه از ذمه ى من برى است كسى كه درباره ى ابوتراب فضيلتى نقل كند و از آن پس خطيبان در هر شهرى و بر سر هر منبرى، على عليه السلام را دشمنام مى دادند و از او و اهل بينش بى زارى مى جستند. [شرح ابن ابى الحديد، ج 11، صص 44- 46. وى (در ج 4، ص 73) از قول استادش ابوجعفر اسكافى نقل مى كند: «تحقيقا اين مطلب است كه بنى اميه از اظهار فضايل على عليه السلام ممانعت مى كردند و راوى آن را مجازات مى نمودند. كار به جايى رسيده بود كه اگر كسى از او حديثى نقل مى كردند كه هيچ ربطى هم به فضايل وى نداشت، بلكه مربوط به احكام دين بود (با اين حال) جرات نداشت نام او را ذكر كند پس (به كنايه) مى گفت: عن ابى زينب». و نيز در (ج 2، ص 6) مى نويسند: «معاويه هنگامى كه بسر بن ارطاه را به سوى يمن مى فرستاد (39 ه) به او نوشت: (واقتل شيعه على حيث كانوا) هر كجا شيعه ى على هستند آنان را بكش». و نيز ر. ك: تهذيب الكمال، ج 7، ص 124؛ تهذيب التهذيب (حاشيه) ج 3، ص 276.]
اين كه كينه ها تا آن جا كه هر گاه بنى اميه مى شنيدند بر مولودى نام على نهاده اند، او را مى كشتند. [«كانت بنواميه اذا سمعوا بموائذ اسمه على قتلوه فبلغ ذلك رباحا فقال هو على.» الوافى بالوفيات، ج 21، ص 104؛ تهذيب التهذيب، ج 7، ص 319. و نيز براى اطلاع بيشتر از كينه هاى بنى اميه نسبت به على عليه السلام مراجعه شود به: شرح ابن ابى الحديد، ج 4، صص 73 و 63 و ج 11 صص 44- 46.] و آن قدر ادامه داشت كه هر روز عاشورا در جواب حسين بن على عليه السلام كه پرسيد! به چه گناهى ما را مى كشند؟
گفتند: «نقاتلك بغضا منا لابيك»؛ «به خاطر كينه اى كه از پدرت به دل داريم». [ينابيع الموده، ص 346؛ معالى السبطين، ج 2، ص 12؛ موتمر علماء بغداد، صص 61 و 62 و اضافه مى كند؛ «و ما فعل باشياخنا يوم بدر و حنين».] و ديديم كه هم او با فرزند على عليه السلام چه كرد و چگونه بر خود مى باليد و مى گفت: «اى كاش! پدرانم زنده بودند و مى ديدند كه چگونه انتقام بدر و احد را گرفتم.» البته رسول آگاه و بيدار هم از پيش على را بر اين همه ستم آگاه ساخته و آماده اش نموده بود.
على عليه السلام مى گويد: «همراه رسول صلى الله عليه و آله از كوچه باغ هاى مدينه مى گذشتيم. به باغى رسيديم، عرض كردم: يا رسول الله چه باغ زيبايى! فرمود: چه زيباست! در بهشت زيباتر از اينها براى توست. تا به باغ ديگرى رسيديم، گفتم: يا رسول الله چه باغ زيبايى است! فرمود چه زيباست! و زيباتر از اين ها براى تو در بهشت است. تا چندين باغ امر همين گونه بود. وقتى راهمان خلوت شد، پيامبر مرا در آغوش گرفت و در حال گريه، ناله اى زد و فرمود: «پدرم به فداى تو باد اى شهيد تنها!».
عرض كردم: يا رسول الله چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: از كينه هايى كه در دل گروهى از مردم است و بعد از من آن را ظاهر مى كنند؛ كينه هاى جنگ بدر و خون خواهى هاى جنگ احد.
پرسيدم: آيا دينم سلامت خواهد ماند؟ فرمود: دينت در سلامت خواهد بود». [«ابكى لضغائن من صدر قوم لن تبدوا لك الا من بعدى» بحارالانوار، ج 41، صص 4 و 5 ج 28، ص 66؛ كتاب سليم بن قيس، ج 2، ص 569؛ تهذيب الكمال، ج 23، ص 240؛ الايضاح، ص 134؛ المسترشد، در روايات زيادى وارد شده كه پيامبر، على عليه السلام را از ستم امت بر او پس از خودش با خبر كرده بود و او را آماده نموده بود. (لتغدرن بك الامه من بعدى) شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 45؛ ارشاد مفيد، ص 136؛ بحارالانوار، ج 28، ص 65 و 66 و 69؛ اثبات الهداه، ج 2، ص 337 (به نقل از مناقب ابن مغازلى) و ص 362.]
اين كينه ها همراه با حسادت بود. حسادت به على عليه السلام به سبب محبوبيت او نزد رسول صلى الله عليه و آله [تا ريخ العرب و الاسلام، ص 89.] و فضايل بى حساب او، از سبقت در ايمان و اسلام گرفته تا همسرى زهرا عليهاالسلام تا فتح خيبر، قرائت سوره ى برائت، جريان مباهله و احاديث منزلت، خلافه، وصيت، ثقلين و خلفاى اثنى عشر و سد ابواب و... تا آيات «ولايت»، «تبليغ»، «تطهير»، «موده» و... تا سوره هاى «هل اتى»، «والعاديات» و... تا واقعه ى غدير (آن هم هفتاد روز قبل از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله) و جريان قلم و دوات.
بى دليل نبودن كه رسول صلى الله عليه و آله در سال آخر عمر خود براى دعوت مردم به اسلام على عليه السلام را دوباره به يمن فرستاد، [الطبقات، ج 2، ص 169؛ كامل ابن اثير، ج 2 ص 300؛ بحارالانوار، ج 21، صص 360- 363.] آن هم پس از خالد بن وليد، [صحيح بخارى (باب الجهاد، بعث على بن ابيطالب و خالد الى اليمن)، ج 5، ص 163؛ السيره النبويه، ابن كثير، ج 4، ص 302.] و آن هم براى ماه ها، تا اهل يمن كه از على عليه السلام كينه اى و حسادتى نداشتند او را آن گونه كه هست ببينند. همين است كه بهترين ياران على عليه السلام نيز از يمن بودند [مردم يمن به ويژه دو قبيله ى همدان و مذحج از همان زمان به آن حضرت علاقه مند شدند و بعدها در كوفه در شمار نزديكترين ياران آن امام درآمدند. در راس آنان مى توان از مالك اشتر (كه از قبيله ى مذحج بود) نام برد. امام على عليه السلام در مورد او مى گفت: «كان لى كما كنت لرسول الله.»، «مالك براى من، هم چون من براى پيامبر بود.» (شرح ابن ابى الحديد، ج 51، ص 98). و نيز ر. ك: نهج البلاغه ى، صبحى صالح، حكمت 443 و نامه ى 31 و 38؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 72.] و گروهى از آنان بودند كه بعدها به كوفه آمدند و پس از شهادت اميرالمومنين عليه السلام و خانه نشين شدن امام حسن عليه السلام به قم مهاجرت كردند. [در مورد كينه هاى قريش از على عليه السلام مى توان به منابع زير مراجعه كرد:
از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله:
حديث حديقه كه گذشت و ديگر منابع اين حديث: (ابن ابى الحديد، ج 4، ص 107؛ كنز العمال، ج 15، ص 156 و ج 28، صص 54 و 75 و 78؛ سيرتنا و سنتنا، ص 26؛ احقاق الحق، ج 6، ص 181؛ تاريخ بغداد، ج 12، ص 398؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 118؛ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 331؛ كفايه الطالب، ص 72؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 323؛ مناقب خوارزمى، ص 37؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 139؛ تهذيب الكمال، ج 23، ص 240؛ و...) كنزالعمال، ج 13، صص 88 و 89 و 83 و ج 16، ص 254؛ ابن ابى الحديد، ج 4، ص 108؛ تاريخ المدينه، ج 2، ص 640؛ صحيح بخارى، ج 5، ص 242؛ الصواعق المحرقه، ص 228؛ بحارالانوار، ج 8 (ط قديم)، ص 26 و ج 28، ص 71.
از زبان على عليه السلام:
شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 119 و ج 4، صص 104 و 108 و 109 و ج 6، ص 96 و ج 8، ص 18 و ج 9، صص 28 و 29 و 52 و 54 و 57 و 132 و ج 12، صص 79 و 80 و 84 و 266 و ج 14، ص 299 و ج 15، ص 151 و ج 20، صص 298 و 299؛ جمل، ص 91؛ بحارالانوار؛ ج 8 (ط قديم)، صص 152 و 154 و 155 و 161 و 621 و 672 و 683 و 697 و 730 و ج 29، صص 483 و 485 و 497 و 509 و 549 و 557 و 558 و 578 و 579 و 582 و 605 و 607 و 610 و 612 و 615 و 621 و 622 و 629 و 631 و 632 و 633 و ج 30، ص 8 و ج 28، صص 71 و 210؛ نهج البلاغه ى (عبده)، خطبه ى 33 و 217 و 160 و...
از زبان زهرا عليهاالسلام
خطبه هاى زهرا عليهاالسلام در مسجد مدينه و در جمع زنان مهاجر و انصار؛ سخن زهرا عليهاالسلام به ام سلمه، بحارالانوار، ج 43، ص 156؛ العوالم، ص 204 و...
از زبان اهل بيت عليهم السلام
بحارالانوار، ج 8 (ط قديم)، ص 151 به نقل از عيون و علل الشرايع (عن ابى الحسن عليه السلام قال: سالته عن اميرالمومنين كيف مال الناس عنه الى غيره و قد عرفوا فضله و سابقته و مكانه من رسول الله صلى الله عليه و آله فقال: انما مالوا عنه الى غيره و قد عرفوا فضله لانه قد كان قتل من آبائهم و اجدادهم و اخوانهم و اعمامهم و اخوالهم و اقربائهم المحادين لله و لرسوله عددا كثيرا و كان حقدهم عليه لذلك فى قلوبهم الحديث).
براى بررسى بيشتر مراجعه شود به منابع ذيل:
بحارالانوار، ج 8 (ط قديم)، صص 238 و 676 و 703 و ج 10، ص 138 و ج 28، ص 85؛ ابن ابى الحديد، ج 4 ص 104: بحارالانوار، ج 29، ص 482 (به نقل از مناقب)؛ ينابيع الموده، ص 479؛ كشف الغمه، ج 2 ص 107 (سئل زين العابدين عليه السلام و ابن عباس: لم ابغضت قريش عليا عليه السلام قال: لانه اورد اولهم و قلد آخرهم العار).
از زبان كينه توزان:
قال عثمان لعلى عليه السلام «ما اصنع ان كانت قريش لا تحبكم قريش و قد قتلتم منهم يوم بدر سبعين» ابن ابى الحديد، ج 19، ص 129.
قال ابن عمر لعلى عليه السلام: «كيف يحبك قريش و قد قتلت فى بدر و احد من ساداتهم سبعين سيدا تشرب انوقهم الماء قبل شفاههم». بحارالانوار، ج 8 (ط قديم)، ص 151 (به نقل از مناقب).
- قال عبدالله بن زبير: «انى لاكتم بغضكم اهل هذا البيت منذ اربعين سنه». ابن ابى الحديد، ج 4، ص 62؛ مروج الذهب، ج 3، ص 80.
- «كان معاويه على اس الدهر مبغضا شديد الانحراف عنه»... ابن ابى الحديد، ج 1، ص 238.
- قال ابوسفيان: «مثل محمد فى بنى هاشم مثل ريحانه فى وسط النتن». دلائل النبوه، ج 1، صص 131 و 133؛ بحارالانوار، ج 36، صص 278 و 294 (و فيه ان القائل هو عمر)؛ ذخائر العقبى، ص 14.
براى تحقيق بيشتر به منابع ذيل مراجعه شود:
شرح ابن ابى الحديد، ج 1، ص 89 و ج 2، ص 58 و ج 3، ص 190 و ج 6، صص 35 و 326 و ج 9، ص 23 و ج 12، ص 9 و 21 و 22 و 46 و 51 و 52 و 80 و 82 و ج 20، ص 155؛ بحارالانوار، ج 40 ص 125 و ج 8 (ط قديم)، صص 209 و 266 و 366 و 603؛ يعقوبى، ج 2، ص 148؛ الغدير، ج 6، ص 344؛ مروج الذهب، ج 3، صص 12 و 13؛ دلائل النبوه، ج 1 صص 131 و 133؛ النهايه، ماده (كبا) و نيز لسان العرب؛ صحيح بخارى، ج 5، ص 242؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 236.
از زبان ديگران:
عن ابى زيد النحوى الانصارى قالت سالت الخليل بن احمد العروضى فقلت له: لم هجر الناس عليا عليه السلام و قرباه من رسول الله صلى الله عليه و آله قرباه و موضعه من المسلمين موضعه و عناه فى الاسلام عناه فقال: بهر والله نوره انوارهم و غلبهم على صفو كل منهل و الناس الى اشكالهم اميل اما سمعت قول الاول يقول:
كل شكل لشكله الف- اما ترى الفيل يالف الفيلا
بحارالانوار، ج 8 (ط قديم) ص 151 (ج 29، ص 479) عن العل و الامالى و المناقب و نيز به منابع مراجعه شود:
شرح ابن ابى الحديد، ج 2، صص 8 و 74 و 103 و 104 و ج 7، صص 39 و 40 و ج 9، صص 52 و 192 و ج 12، صص 79 و 80؛ كنز العمال، ج 13، صص 88 و 89؛ الطبرانى، ج 16 ص 254؛ بحارالانوار، ج 8 (ط قديم)، صص 26 و 676 و 703 و ج 28، صص 71 و 93 و 94 و 102 و 149 و 151؛ معالم المدرستين، ج 3، صص 231- 233؛ الغارت، ج 2، صص 513- و 569؛ جمل، ص 218؛ مسند احمد، ج 6، ص 113؛ طبرى ج 3، ص 289 و...
بغض عايشه نسبت به على عليه السلام:
بخارى، ج 1، صص 170 و 176 و ج 3، ص 207؛ مسند احمد، ج 6، ص 113؛ السبعه من السلف، ص 168؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 9، ص 192؛ معالم المدرستين، ج 3، صص 231 و 232 (به نقل از الطبقات، ج 2، ص 232)؛ بحارالانوار، ج 28، صص 149- 151؛ معالم المدرستين، ج 3، ص 233 (به نقل از مقاتل الطالبيين، ص 43: (لما ان جاءت عائشه قتل الامام على عليه السلام سجدت).
به علت همين كينه ها بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله حب و بغض على عليه السلام را معيار ايمان و نفاق قرار داده است:
صحيح بخارى، ج 5، ص 22؛ صحيح مسلم، ج 1، ص 86؛ (ح 78 و 131) و ج 4، ص 178 (ح 2404)؛ ترمذى، ج 5، ص 632 (ح 3712)، و ص 635 (ح 3719) و 643 (ح 3737) و ج 13، ص 168 و ج 14 ص 177؛ نسائى، ج 8، صص 115 و 117؛ كتاب الايمان، (باب علامه المنافق)؛ ابن ماجه، ج 1، ص 42؛ مستدرك حاكم؛ ج 2 ص 129؛ المصنف، ج 12، صص 56 و 77؛ مسند احمد، ج 1، صص 84 و 95 و 128 و ج 6، ص 292؛ مجمع الزوائد، ج 9، صص 132، و 133؛ كنز العمال، ج 11، صص 598 و 599 و 612 و ج 12، صص 200 و 219 و ج 13، صص 89 و 90 و ج 15، صص 96 و 105 و 157؛حليه الاولياء، ج 1، ص 98 و ج 4، ص 95 و ج 6 ص 295 و ج 7، ص 195؛ الاستيعاب، ج 3، ص 37؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 554؛ جامع الاصول، ج 8، ص 656 (ح 6499 و 6500)؛ مشكاه المصابيح، ج 3، ص 242 (ح 6079) و ص 245 (ج 6091)؛ الفردوس، ج 5، ص 316 (ح 8304) و ج 3، ص 542 (ح 5689)؛ اسمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب، صص 50- 61 (با حواشى شيخ محمودى)؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 1، صص 10 و 273 و ج 4، صص 83 و 110؛ بحارالانوار، ج 29، صص 441- 645 و ج 39، صص 251 و 256 و 262 و 265 و 267 و 294 و 296 و 301 و 303؛ الغدير، ج 3، صص 182- 186 و ج 4، صص 322 و 323 و ج 10، ص 278 و ج 13، ص 183؛ مجله ى تراثنا، شماره ى 12، صص 92 و 93 (پاورقى و تحقيق عبدالعزيز طباطبائى) و بسيارى منابع ديگر. ابن ابى الحديد مى گويد: «فى الخبر الصحيح المتفق عليه انه لا يحبه الا مومن و لا يبغضه الا منافق» و علامه امينى پس از اخراج اين حديث به الفاظ گوناگون و با اساتيد متعدد مى گويد: «لو كان هناك حديث متواتر يقطع بصدوره عن صدر الرساله فهو هذا الحديث او انه من اظهر مصاديقه».]

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page