نطفه ى فاطمه از ميوه بهشتى

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

حديثى كه در آغاز اين فصل ذكر مى شود با حديث آخر فصل سوم، جزا ندك اختلاف در الفاظ از نظر محتوى و مضمون يكى است و اتحاد دارد و اين حديث در كتاب «بحار الانوار» آمده است:

«... هبط جبرئيل على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فناداه يا محمد! العلى الاعلى يقرأ عليك السلام، و هو يأمرك ان تعتزل خديجة اربعين صباحا، فشق ذلك على النبى صلى الله عليه و آله و سلم و كان لها محبا و بها وامقا (محبا فأقام النبى اربعين يوما يصوم النهار و يقوم الليل، حتى اذا كان فى آخر ايامه تلك. بعث الى خديجة بعمار بن ياسر قال: قل لها: يا خديجة لا تظنى ان انقطاعى عنك هجرة و لا قلى، و لكن ربى امرنى بذلك لينفذ امره، فلا تظنى يا خديجة الا خيرا، فان الله عز و جل ليباهى بك كرام ملائكته كل يوم مرارا فاذا جنك الليل فاجيفى (ردى) الباب، و خذى مضجعك من فراشك، فانى فى منزل فاطمة بنت اسد.

فجعلت خديجة تحزن كل يوم مرارا لفقد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فلما كان فى كمال الاربعين هبط جبرئيل فقال: يا محمد العلى الاعلى يقرئك السلام و هو يأمرك ان تتأهب لتيحته. فقال النبى صلى الله عليه و آله و سلم يا جبرئيل و ما تحفة رب العالمين و ما تحيته؟ فقال جبرئيل. لا علم لى.

فبينما النبى صلى الله عليه و آله و سلم كذلك اذ هبط ميكائيل و معه طبق مغطى بمنديل سندس او استبرق، فوضعه بين يدى النبى صلى الله عليه و آله و سلم و اقبل جبرئيل عليه السلام و قال: يا محمد يأمرك ربك ان تجعل الليلة افطارك على هذا الطعام.

قال على بن ابى طالب عليه السلام: كان النبى صلى الله عليه و آله و سلم اذا اراد ان يفطر امرنى ان افتح الباب لمن يرد من الافطار فلما كان فى تلك الليلة اقعدنى النبى صلى الله عليه و آله و سلم على باب المنزل و قال: يابن ابى طالب انه طعام محرم الا على.

قال على صلى الله عليه و آله و سلم: فجلست على الباب، و خلى النبى صلى الله عليه و آله و سلم بالطعام، و كشف الطبق، فاذا عذق من رطب، و عنقود من عنب، فاكل النبى صلى الله عليه و آله و سلم منه شبعا و شرب من الماء ريا، و مد يده للغسل، فأفاض الماء عليه جبرئيل، غسل يده ميكائيل و تمند له اسرافيل، و ار اتفع فاضل (باقى) الطعام مع الاناء الى السماء.

ثم قام النبى ليصل فاقبل عليه جبرئيل و قال: الصلاة محرمة عليك فى وقتك حتى تأتى الى منزل خديجة فتواقعها، فان الله عز و جل آلى (حلف) على نفسه ان يخلق من صلبك هذه الليلة ذرية طيبة. فوثب النبى صلى الله عليه و آله و سلم الى منزل خديجة، قالت خديجة: و قد كنت قد الفت الوحدة، فكان اذا جننى الليل غطيت رأسى، و سجغت (ارسلت) سترى و غلقت بابى، و صليت وردى، و اطفأت مصباحى، و آويت الى فراشى، فلما كانت تلك الليلة لم اكن بالنائمة و لا بالمنتبة اذ جاء النبى فقرع الباب، فناديت من هذا الذى يقرع حلقة لا يقرعها الا محمد؟ فنادى النبى صلى الله عليه و آله و سلم بعزوبة كلامه و حلاوة منطقه: افتحى يا خديجة فانى محمد قالت خديجة: فقمت مستبشرة بالنبى، و فتحت الباب، و دخل النبى المنزل، و كان النبى صلى الله عليه و آله و سلم اذا دخل المنزل دعا بالاناء فتطهر للصلوة ثم يقوم فيصلى ركعتين يوجز فيهما، ثم يأوى الى فراشه فلما كانت تلك الليلة لم يدع بالاناء و لم يتأهب للصلوة... بل كان بينى و بينه ما يكون بين المرأة و بعلها فلا و الذى سمك السماء و انبع الماء ما تباعد عنى النبى حتى حسس بثقل فاطمة فى بطنى... الى آخر».

«جبرئيل امين نزد رسول خدا آمد و به وى عرض كرد: اى محمد، خداوند على اعلا سلام مى رساند و به تو فرمان مى دهد كه به مدت چهل شبانه روز از همسرت خديجه دورى كن. اين موضوع بر رسول خدا گران آمد زيرا با وجود علاقه ى فراوانى كه به خديجه داشت چهل روز دورى، مدتى طولانى بود. پس رسول خدا چهل شبانه روز را دورى گزيد در حالى كه روزها را روزه مى گرفت و شبها را به عبادت و شب زنده دارى مى گذرانيد، ضمنا به خديجه پيام فرستاد و اين پيام را عمار ياسر به آن بانو رسانيد كه: يا خديجه گمان مبر كه كناره گيرى من از تو به سبب بى اعتنايى است و يا اينكه ترا رها كرده ام، بلكه به علت امتثال فرمان پروردگارم كه مرا امر به اين دورى فرمود، از تو دورى گزيدم و تو اى خديجه اين موضوع را جز بر خير و نيكويى حمل منما، زيرا خداى متعال به وجود تو بر فرشتگان مقربش در هر روز به كرات افتخار مى كند، پس هنگامى كه شب فرا مى رسد در را ببند و در داخل بستر استراحت كن و من نيز در منزل فاطمه بنت اسد بسر مى برم.

خديجه هر روز چندين بار از دورى محبوبش رسول خدا متأثر مى گرديد. وقتى كه چهل شبانه روز به انجام رسيد جبرئيل فرود آمد و گفت: اى محمد پروردگار على اعلا سلام مى رساند و امر مى فرمايد كه خود را براى تحيت و تحفه او آماده سازى. رسول مكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى جبرئيل تحفه ى حضرت رب العالمين چيست و تحيت او كدام است؟ جبرئيل پاسخ داد: من نمى دانم. رسول مكرم با جبرئيل در اين گفتگو بودند كه ميكائيل خدمت پيامبر شرفياب شد، در حالى كه همراهش طبقى بود كه روى آن طبق دستمالى از ديبا وجود داشت، پس آن طبق را در برابر نبى مكرم نهاد جبرئيل پيش آمده و عرض كرد: اى محمد پروردگارت امر مى كند كه امشب از غذاى موجود در اين طبق افطار كن على (عليه السلام) مى فرمايد كه هر روز رسول مكرم هنگام افطار به من فرمان مى داد كه در را باز بگذارم تا هر كسى از راه مى رسد و نيازمند غذاست بتواند داخل خانه شده و غذا بخورد، ولى در آن شب فرمود: على بر در منزل بنشين و مانع و رود افراد شو زيرا اين طعام جز من بر همه كس حرام است.

على (عليه السلام) مى فرمياد: من در كنار در نشستم و پيامبر تنها بود، سرپوش از روى طبق برداشت و در طبق خوشه ى خرمايى تازه و خوشه اى انگور بود. آنگاه رسول خدا از آن غذا سير ميل فرمود و آب گوارا هم نوشيد و دست خويش را براى شستن دراز فرمود و جبرئيل بر دست ايشان آب مى ريخت و ميكائيل مى شست و اسرافيل خشك مى كرد و بقيه غذا را به همراه ظرف نيز به آسمان بردند.

رسول خدا برخاست تا نماز گزارد، جبرئيل گفت: امشب نماز اول وقت بر شما حرام است تا به منزل خديجه درآيى و با وى بياميزى، زيرا خداى تعالى به ذات خود سوگند خورده كه از صلب شما امشب فرزندى پاك و پاكيزه ايجاد فرمايد. رسول اكرم به سرعت به سوى منزل خديجه آمد، خديجه گويد: من به تنهايى انس گرفته بودم، وقتى كه شب مى شد سر خود را مى پوشاندم و پرده ى در را مى انداختم و در خانه را ميبستم و نماز به جاى مى آوردم و چراغ را خاموش كرده در بستر مى آرميدم، در آن شب بين خواب و بيدارى بودم كه صداى دق الباب را شنيدم، صدا كردم كيست كه در را مى كوبد، درى كه جز محمد كسى حق زدن آن را ندارد. رسول خدا با سخن دلنشين لحن زيبايى فرمود: خديجه در را باز كن من محمدم. خديجه گويد: برخاستم در حالى كه بسيار خوشحال و شادمان بودم، در را گشودم و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) واردشد، ايشان هر وقت وارد منزل مى شد ظرف آب مى خواست، وضو مى گرفت نماز مى خواند و بعد از نماز خواندن سريع به بستر خود مى رفت، ولى در آن شب نه ظرفى خواست و نه آماده براى نماز خواندن شد بلكه بلافاصله به بستر آمدن و عمل زناشويى انجام شد. پس سوگند به آن كس كه آسمان را برافراشت و آب را جارى فرمود، در آن شب رسول خدا از من دور نشد مگر اينكه سنگينى حمل فاطمه را در خودم احساس كردم...». [ بحار الانوار، ج 6. ] نويسنده ى عظيم الشأن آقاى سيد كاظم قزوينى در كتاب «فاطمه از ولادت تا شهادت » بعد از بيان اين حديث مى فرمايد كه چند نتيجه از اين حديث به دست مى آيد:

1- رسول خدا به دستور خداوند از خديجه كناره گيرى مى نمايند تا با نديدن وى شوق و رغبت رسول خدا زيادتر شود.

2- اشتغال پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به عبادات فراوان براى افزودن روحانيت و تعالى نبى اكرم در اتصالات به عالم و ملكوت اعلى.

3- افطار نمودنش با مائده ى آسمانى و بهشتى و پاك كه به جهت لطافتش به سادگى آسانى بتواند تبديل به نطفه شود.

4- ايجاد نطفه از طعام آسمانى و لطيف، شباهتى به طعام هاى مادى ندارد.

5- توجه و حركت به سوى خانه ى خديجه به فوريت براى انتقال دادن نطفه به خديجه ى كبرى. [ فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) از ولادت تا شهادت، سيد كاظم قزوينى، ص 53. ] اين حديث در كتب اهل سنت با اندك اختلافى در الفاظ، بسيار نقل شده است. البته در كتب شيعه اين احاديث فراوان است، ولى هدف و مقصد ما فقط نقل احاديث از طريق اهل سنت مى باشد.

دانشمند معروف «جلال الدين سيوطى» در تفسير در المنثور از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى كند:

«لما اسرى الى السماء ادخلت الجنة فوقفت على شجرة من اشجار الجنة لم ار فى الجنة احسن منها و لا ابيض ورقا و لا اطيب ثمرة فتناولت ثمرة من ثمرها فأكلتها فصارت نطفة فى صلبى، فلما هبطت الى الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة ، فاذا انا اشتقت الى ريح الجنة شممت ريح فاطمة (عليه السلام)». [ سيوطى در «در المنثور» در تفسير آيه سبحان الذى اسرى بعبده. چاپ مكتبة آية ا... مرعشى، ج 3. ] «در شب معراج مرا وارد بهشت كردند و در برابر درختى از درختان بهشتى ايستادم كه در تمام بهشت از آن زيباتر و با برگهايى سفيدتر، و ميوه اى خوشبوتر نديدم، يكى از ميوه هاى آن را برگرفتم و تناول كردم و نطفه اى در صلب من تشكل شد، بعد از آنكه به زمين هبوط كردم و با خديجه همبستر شدم نطفه ى فاطمه (سلام الله عليها) منعقد شد، لذا هنگامى كه اشتياق بوى بهشت را پيدا مى كنم فاطمه را استشمام مى كنم.» سفيان ثورى از هشام بن عروه و او از پدرش و او از عايشه نقل كرده كه مى گويد:

«كنت ارى النبى صلى الله عليه (و آله) و سلم كثيرا ما يقبل نحر فاطمة فقلت: يا رسول الله رأيتك تفعل شيئا ما رأيتك تفعل (مع احد) فقال لى: يا حميراء انه لما كان ليلة أسرى بى الى السماء، و كل الله عز و جل بى جبرئيل فأوقفنى على شجرة من شجر الجنة لم ار فى الجنة شجرا هى انضر منها ورقة و لا احسن منها لونا، و لا اطيب منها رائحة، فتناولت ثمرة من ثمرها فاكلتها فصارت نطفة فى صلبى فلما هبطت الى الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة، فاذا اشتقت الى رائحد الجنة شممت فاطمة. يا حميرا، ان فاطمة ليست كنساء الادميين و لا تعتل كما يعتللن».

«مى ديدم كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) بسيار بسيار زير گلوى دخترش فاطمه ى زهرا را مى بوسد، گفتم: اى فرستاده حق شما كارى را با فاطمه انجام مى دهيد كه با كسى ديگر نديدم انجام بدهيد، پيامبر اسلام در جواب فرمود: اى حميرا همانا وقتى كه مرا به معراج سير دادند و به آسمان عروج كردم خداوند تبارك و تعالى جبرئيل را موكل راهنماى من قرار داد و جبرئيل مرا نزد درختى از درختهاى بهشت نگهداشت در بهشت درختى بود كه از نظر سفيدى برگ، لطافت، زيبايى رنگ، خوشبويى بهتر از آن را نديده بودم.

او ميوه اى از ميوه هاى آن را براى من آورد و خوردم و در پشت من نطفه گرديد، وقتى كه به زمين آمدم با خديجه همبستر شدم و به فاطمه حامله شد، پس هر زمانى كه اشتياق به بوى بهشت پيدا مى كنم فاطمه را بو مى كنم، اى حميرا همانا دخترم فاطمه ى زهرا مانند ديگر زنهاى آدميان نمى باشد و حالتى كه آنها دارند فاطمه ندارد و پاك پاكيزه است.» [ فرائد السمطين، ج 2، ص 61، حديث 386 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 156 مقتل الحسين خوارزمى، فصل 5، ج 1، ص 64 و ابن مغازلى در حديث 406 و 407 در مناقب خود از ابن عباس و سعد روايت كرده است و فيض القدير، ج 5، 7 ص 87 و كنز العمال، ج 7، ص 111 و مجمع الزوائد هيثمى، ج 9، ص 202 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 518، حديث 4672. ] «عن ابن عباس قال: دخلت عائشة على رسول الله و هو يقبل فاطمة، فقالت له: اتحبها يا رسول الله؟ قال: اما والله لو علمت حبى لها لازددت لها حبا، انه لما عرج بى الى السماء الرابعة... الى ان يقول: فاذا برطب الين من الزبد، و اطيب من المسك، و احلى من العسل فأخذت رطبة فأكلتها فتحولت الرطبة نطفة فى صلبى، فلما ان هبطت الى الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة حوراء انسية، فاذا اشتقت الى الجنة شممت رائحة فاطمة».

«ابن عباس مى گويد: عايشه به نزد رسول خدا رفت در حالى كه پيامبر مشغول بوسيدن فاطمه بود. عايشه از رسول خدا سؤال كرد: آيا فاطمه را دوست دارى؟ فرمود: آرى والله و تو نيز اگر ميزان دوست داشتن مرا نسبت به او مى دانستى محبت تو به فاطمه زياد مى شد زيرا وقتى كه مرا به آسمان چهارم به معراج بردند- تا اينكه پيامبر فرمود- خرمايى تازه كه نرم تر از كف آب و خوش بوتر از مشك و عطر و شيرين تر از عسل بود به من دادند، پس خرما را گرفتم و خوردم و بصورت نطفه اى در صلب من گرديد و وقتى كه به زمين آمدن با خديجه همبستر شدم وى به فاطمه حامله شد. پس فاطمه فرشته اى است به صورت انسان، هر زمان كه شوق و اشتياق بهشت در من ايجاد مى شود فاطمه را استشمام مى كنم...». [تا ريخ بغداد، ج 5، ص 87 و مقتل الحسين 7 ص 63 و ميزان الاعتدال، ج 1، ص 38 و نظم درر السمطين، ج ص و لسان الميزان، ج 5 ص 160 و ينابيع المودة، ص 117 و 118 و ذخائر العقبى، ص 43 و كنز العمال، ج 12، ص 105 الى 112 و نور الابصار، ص 51 الى 54. ] حديث مذكور در بسيارى از كتب اهل سنت آمده است كه آن را با كمى اختلاف ذكر كرده اند.

از احاديثى كه از كتب معتبر اهل سنت نقل شد به دست مى آيد كه فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) بانويى بهشتى و اصل وجود آن بانو از ميوه ى بهشتى به وجود آمده است. و نيز فهميده مى شود وى چه مقدار قدر و منزلت و مقام در نزد خدايش دارد.

روايتهايى كه بر اين مضمون است در كتب احاديث شيعه بيش از حد احصاء مى باشد. به كتابهاى بحار الانوار (ج 6 و 10) و سفينة البحار و مناقب ابن شهر آشوب امالى و خصال شيخ صدوق و... مراجعه فرماييد.

«ان الخديجة الكبرى تمنت يوما من الايام على سيد الانام ان تنظر الى بعض فاكهة دار السلام، فأتى جبرئيل المفضل على الكونين من الجنة بتفاحتين و قال : يا محمد يقول لك من جعل لكل شى ء قدرا: كل واحدة و اطعم الاخرى لخديجة الكبرى، و اغشها، فانى خالق منكما فاطمة الزهراء. ففعل المختار ما اشار به الامين و امر... الى ان قال: فكن المختار كلها اشتاق الى الجنة و نعيمها قبل فاطمة و شم طيب نسيمها، فيقول- حين ستنثق نسمتها القدسية-: ان فاطمة حوراء انسية».

«خديجه ى كبرى روزى از رسول خدا خواست كه بعضى از ميوه هاى بهشتى را براى وى نشان بدهد و تعريف بنمايد، جبرئيل در حالى كه دو سيب از بهشت براى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آورده بود شرفياب شد و عرض كرد: اى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آن خدايى كه هر چيزى را به اندازه خلق فرموده و براى هر شئى اندازه و حد معين قرار داده است مى گويد: يكى از اين سيب ها را خود بخور و ديگرى را به خديجه اطعام كن و با وى همبستر شو زيرا من فاطمه ى زهرا را از شما به وجود مى آورم.

پس پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آن چه را كه خداوند فرمود و جبرئيل گفته بود انجام داد، تا اينكه گفت: هر زمانى كه شوق بهشت و نعمت هاى آن بر من ايجاد مى شود فاطمه را مى بوسم و نسيم بهشت را از آن استشمام مى كنم و هر وقتى كه پيامبر اسلام اين كار را مى كرد مى گفت: فاطمه فرشته اى است به صورت انسان». [ الروض الفائق، ص 214 و فرائد السمطين، ج 2، ص 61 قريب به همين مضمون و ذخائر العقبى، ص 36 و نور الابصار، ص 53 و ينابيع المودة، باب 56، ص 197 قريب به مضمون و اعلام النساء، ج 4، كلما فاطم تذكرة الخواص، ص 275 به بعد. ] را ويان اين حديث عايشه و ابن عباس و سعيد بن مالك و عمر بن خطاب هستند روايات متواتر به اين مضمون زياد است، ولى به علت رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى شود. مسئله اى كه بايد به آن اشاره كرد اين است، آيا ولادت بانوى دو جهان بعد از معراج پيامبر اسلام بوده و يا در سال پنجم بعثت بوده است؟ اگر بگوييم كه در سال پنجم بعثت بوده است، كه رواياتى از ائمه معصومين (عليهم السلام) همين را مى گويد و از طرفى در روايات آمده است كه معراج پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) سال دوم بعثت بوده و لازمه ى اين دو گونه روايات اين مى شود كه فاطمه ى زهرا دو سال در شكم مادر بوده است كه درست نيست و حقيقت ندارد. پس بايد قول مرحوم كلينى را در كافى قبول بكنيم كه پيامبر اسلام دو معراج داشته است و يا اينكه بگوييم فاطمه ى زهرا در سال سوم بعثت به دنيا آمد. [ البته اين موضوع نياز به بررسى بيشتر دارد ولى آنچه مسلم و قطعى است و اكثر علماى اهل سنت ه گفته اند، ولادت بانوى نمونه ى اسلام بعد از معراج بوده است. ] موضوع ديگر اين كه آيا ولادت بزرگ بانوى اسلام قبل از بعثت بوده است يا بعد از بعثت؟ چنان كه در بعضى از روايات و كتب حديث اهل سنت هم آمده است كه ولادت قبل از بعثت بوده، جواب اين سؤال را خيلى از بزرگان و محدثين اهل سنت داده اند مبنى بر اينكه ولادت بانوى نمونه ى اسلام بعد از بعثت بوده و احاديثى كه ذكر شد خود گواه و دليل روشن بر اين مدعى است و در همه ى احاديث مذكور مسئله ى معراج و كلمه ى عروج آمده است.

از جمله افتخارات ديگرى كه منحصر به فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) مى باشد اين است كه بى بى در شكم مادر با ايشان سخن مى گفت و اين موضوع را هم اهل سنت و هم شيعه هر دو قبول دارند و بيان كرده اند.

از جمله عبدالرحمن شافعى از قول خديجه مى گويد: «انه لما حملت بفاطمة كانت حملا، تكلمنى من باطنى» «زمانى كه به فاطمه حامله شدم وى در شكمم با من صحبت مى كرد». منزهة المجالس، ج 2، ص 227.@.

«انه لما حملت خديجة بفاطمة كانت تكلمها ما فى بطنها، و كانت تكتمها عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم فدخل عليها يوما وجدها تتكلم و ليس معها غيرها فسألها عمن كانت تخاطبه فقالت: ما فى بطنى، فانه يتكلم معى. فقال النبى صلى الله عليه و آله و سلم: ابشرى هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفايى يخرجون بعدى و بعد ابيهم».

«وقتى كه خديجه به فاطمه حامله شد فاطمه با مادر خود صحبت مى كرد و خديجه اين موضوع را از رسول خدا كتمان و پنهان مى كرد و رسول خدا روزى بر خديجه وارد شد و ديد كه خديجه با كسى حرف مى زند در حالى كه نزد خديجه كسى نبود، از خديجه سؤال مى كند: با كى صحبت مى كردى؟ خديجه در جواب رسول خدا عرض كرد با اين حمل كه در شكم دارم حرف مى زدم زيرا او در تنهايى ها با من صحبت مى كند.پيامبر اسلام فرمود: بشارت باد تو را اى خديجه اين كودكى كه در شكم دارى دختر است و خداوند او را مادر يازده جانشين من كه بعد از من و پدرشان مى آيند قرار داده است». [ تجهيز الجيش به نقل از كتاب مدح خلفاء راشدين. ] «فلما سأله الكفار ان يريهم انشقاق القمر، و قد بان لخديجة حملها بفاطمة و ظهر قالت خديجة وا خيبة من كذب محمدا و هو خير رسول ربى، فنادت فاطمة- من بطنها-: يا اماه لا تحزنى و لا ترهبى، فان الله مع ابى فلما تم حملها و انقضى، وضعت فاطمة فاشرق بنور وجهها الفضاء».

«وقتى كه كفار از پيامبر اسلام انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه به فاطمه (سلام الله عليها) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده گفت كه زهى تأسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى كنند، در حالى كه او فرستاده ى پروردگار من است، پس فاطمه (سلام الله عليها) از شكم مادرش صدا كرد اى مادر نترس و محزون مباش زيرا خدا با پدر من مى باشد. پس وقتى كه مدت حمل خديجه تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (سلام الله عليها) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت». [ روض الفائق صفحه ى، ص 214. ] خواننده ى گرامى تا اينجا در موضوع اصل ايجاد نطفه ى بانوى دو جهان حضرت فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) و انعقاد نطفه ى پاك و پاكيزه ى او بحث كرديم و روايات زيادى را از كتب اهل سنت و جماعت يادآور شديم در فصل بعد به اميد حق وارد دور دوم زندگى پاره ى تن پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) از زمانى كه قدم مبارك را به دنيا مى گذارد مى شويم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page