در استجابت دعاى امام على (عليه السلام) در حق فضه، همين بس كه دامنه فضايل و كمالاتى كه فضه از خاندان رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آموخت تا جان نوادگان او نيز رسوخ كرد و هر گلى كه از گلستان دامان فضه مى شكفت، آراسته به رنگ و بوى محمدى، خُلق فاطمى و زهد علوى بود.
مالك بن دينار مىگويد: زمانى كه براى زيارت خانه خدا راهى حج بوديم، زنى لاغراندام را ديدم كه بر حيوانى لاغر و ناتوان سوار است و همراهان از سرِ دلسوزى، او را نصيحت مىكنند كه: بازگرد؛ اين حيوان تو را در راه مىگذارد و تو زنى تنها در ميان بيابان چه خواهى كرد؟! امّا او كه عزم سفر كرده بود، به عشق خانه خدا همچنان پيش مىرفت و توجّهى به گفتار ديگران نداشت؛ چون به ميان بيابان رسيديم، حيوانى كه زن بر آن سوار بود از رفتن باز ماند و ديگر رمق نداشت حتى قدم از قدم بردارد. من او را سرزنش كردم، كه چرا با چنين مركبى توشه سفر بسته است و مىخواهد راهى بدين درازى را بپيمايد؛ امّا زن سر به آسمان بلند كرد و گفت:
«لا فِى بَيْتِى تَرَكْتَنِى لا الى بَيْتِك حَمَلْتَنى فَوَعِزَّتك وَ جَلالِكَ لو فَعَلَ بِى هذا غَيْرُك لَما شَكَوتُه اِلاّ اِلَيك؛
نه در خانهام گذاردى و نه، به خانهات رساندى. سوگند به عزت و جلالت اگر كسى غير از تو چنين كارى با من كرده بود شكايتش را پيش تو مىآوردم.»
بى درنگ شخصى در بيابان پيدا شد كه در دستش افسار ناقهاى بود و آماده تا آن زن را تا حرم امن الهى و حرم رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) برساند.
من كه از اين ماجرا، كمالات زن را ديدم، دانستم پرهيزكارى است كه نزد خدايش مقام بلندى دارد، پرسيدم تو كيستى؟
گفت: من شهره، دخترِ مسكه دختر فضه كنيز فاطمه زهرا (عليها السلام) هستم. (22)
- پاورقی -
(22) - مناقب ابن شهر آشوب، ج 3. ص 338.
وسعت بركت
- بازدید: 1439