فوق العاده عجیب
استاد و عالم عمر ابو نصر در ستایش علی (علیهالسلام) میگوید:
اكنون در برابر ما شخصیت فوق العاده عجیبی جلوه گر است كه در هیچ مورد شبیه و نظیری ندارد، یعنی شخصیت بی مانند علی (علیهالسلام) كه در عالم و اخلاق و پرهیزگاری یكتا و در شجاعت و مروت و دینداری فرد و در مدافعه از حق و حقیقت بی اندازه غیور و در جانبداری از بیچارگان و درماندگان یگانه روزگار است.
پناه بی كسان بود در دو جهان پناه تو
رهبر و راه حق رسد به قرب حق ز راه تو
گرفته رونقی دگر چو گشته زادگاه تو
عفو كند گناه ما خدا بیك نگاه تو
منور است بیت حق زنور روی ماه تو
خرمن خصم شد فنا ز یك شرار آه تو
راه فضیلت و كمال
محمد عبده شیخ جامع الازهر مصر میگوید:
من در مطالعه نهج البلاغه علی (علیهالسلام) از فصلی به فصلی دیگر میرسیدم و حس میكردم كه پردههای سخن عوض میشود و آموزشگاههای پند و حكمت تغییر مییابد.
گاهی خودم را در جهانی مییافتم كه روح بلند معانی با زیور و عبارت تابناك آن را آباد ساخته است، این معانی بلند پیرامون روانهای پاك و دلهای روشن میگردد تا بدانها الهام رستگاری بخشد و به مقصد عالی كه دارند برساند.
و از لغزشگاهها دورشان كرده به شاهراه محكم فضیلت و كمال بكشاند و گاه مییافتم كه عقل نورانی كه هیچ شباهتی با اجسام ندارد از عالم الوهیت جد گشته و به روح یك انسان اتصال یافته او را از لابلای پردههای طبیعت بیرون آورده و تا سراپرده ملكوت اعلی بالا برده است و تا شهوتگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانیده است.
كعبه توئی حرم توئی سعی توئی صفا توئی
لطف توئی عطا توئی جود توئی سخا توئی
شاه توئی گدا منم درد منم دوا توئی
ركن توئی حجر توئی مروه توئی منی توئی
مهر توئی وفا توئی قدر توئی قضا توئی
بیكس و بینوا منم مونس و یار ما توئی
ندای عدالت انسانی
جورج جرداق مسیحی درباره این بزرگ مرد آقا امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میگوید: در پیشگاه حقیقت و تاریخ برابر است چه این بزرگ مرد را بشناسی و چه نشناسی زیرا حقیقت و تاریخ گواهی میدهند كه او عنصر بی پایان فضیلت، شهید و سالار شهیدان ندای عدالت انسانی و شخصیت جاودانه شرق است.
این جهان چه میشد اگر همه نیروهایت را درهم میفشردی و در هر روزگاری شخصیتی مانند (آقا) علی (علیهالسلام) با آن عقل و قلب و زبان و شمشیر نمودار میكردی اسلام علی (علیهالسلام) مانند اسلام سایر مسلمانان در شرایط خاصی نبود، اسلام او از نهاد قلبش مانند جریان آب از سر چشمه جوشش داشت، نیایش هر یك از مسلمانان آن روز در آغاز برای بتهای قریش بود اما نخستین نیایش علی (علیهالسلام) در برابر خدای محمد (صلی الله علیه و آله) برگزار شد آری این است اسلام مردی كه آنچنان خواسته شده تا در عشق به نیكی و یاری پیامبر رشد كند و رهبر عدالت خواهان و ناخدای كشتی در اعماق طوفانهای سهمگین و امواج فتنه گردد.
در میان فرزندان آدم و حوا در تاریخ بشریت هیچكس مانند علی (علیهالسلام) و سقراط در راه حق گام بر نداشته است از یك اجتماع نوین و نیازمندیهای تازهای بودند كه اصول فرسودهای را در هم ریختند و بنیادی نو در انداختند ولی مردم به دشمنی آنان برخاستند.
اما آنها هم مانند كوه در راه حق پای استقامت بدامن كشیدند هر كدام از این دو مرد با سرشت انسانی پاك و نیروی خرد و دلگرمی روشنی نهاد وایمانی كه به خیر و نیكی داشت در برابر اشرافیت و سرمایه پرستی و ظلم و قدرتهای حكومت فاسد مقاومت و مبارزه كرد هر یك از این دو مرد بزرگ بر انسانیت میراثی گرانبها بشمار میرود.
(فراموش نشود كه جورج جرداق یك مسیحی است و این مقایسه علی و سقراط از لحاظ یك مسیحی چندان قابل سرزنش نمیباشد ولی از لحاظ یك مسلمان این مقایسه مع الفارق است هر چند كه سقراط را در هر مرتبهای هم بشناسند).
چه بزرگ مردی كه بشریت او را مقیاس مردی و انسانیت میبیند، آنچنان كه اگر كسی به او عشق بورزد و پیرو او باشد، عاشق و جویای نیكی و عدالت و حق و جوانمردی است، و اگر از محبت او بر كنار باشد، از نیكی و فضائل بزرگی سرزده است.
آری نام علی (علیهالسلام) در تاریخ اسلام انگیزه آرزوهای هر ستمدیدهای است و فریادی است كه از گلوی هر مظلومی بر میخیزد تا آنجا كه نام علی (علیهالسلام) مرادف نهضت و اصطلاحات شده است.
از نقطه آسانی كار هیچ چیز را نمیتوان یافت كه در اعلامیه حقوق بشر كه سازمان ملل متحد آن را انتشار داده وجود داشته و فرزند ابوطالب در قانونش آن را فروگذار كرده باشد بلكه در قانون او چیزهایی خواهید یافت كه به مراتب برتر و افزون تر است.
علی (علیهالسلام) دریای مواجی است كه سراسر هستی را فراگرفته اما از قطره اشك یتیمی طوفانی میشود.
این علی (علیهالسلام) است كه در جنگ معنی دیگری میدانست غیر آنكه دیگران میدانستند و به قصد دیگر جنگ میكرد غیر آنكه دیگران میكردند. با زهد جهاد را برگزید و زاهدان گوشه انزوا را، مهربانی نسبت به بیچارگان او را به فتح قلعهها وامیداشت و در راه محبت به درماندگان كاخ ستمگران را با خاك یكسان كرد چون در مكارم اخلاق به حد اعلی رسیده بود
قرن بیستم میآید و ناگاه مینگریم كه معانی و ارزشهائی كه از شخصیت فرزند ابوطالب نمودار میشود.
همواره در نفوس بزرگ میگردد و اوج میگیرد، و ادب اخلاق دامنه داری را نتیجه میدهد كه بدان وسیله وفای انسان مجسم میشود به ارجمندترین كیفیت تجسم وفا، و همینگونه زمانها به كمك هم بر میخیزند تا همه با هم در آستانه دوستی و بزرگداشت علی (علیهالسلام) فرو آیند و همانا این دوستی عظیم و این تجلیل و بزرگداشت عظیم است كه در راه آن بیش از گذشتن هزار سال و با اختلاف زمینها و شرایط جغرافیائی نابغه معره و هنرمندان لبنان بهم میرسند.
نهج البلاغه علی (علیهالسلام) از فكر و خیال و عاطفه آیاتی به دست میدهد كه تا انسانی وجود دارد با ذوق بدیع ادبی و هنری وی پیوند خواهد داشت.
عبارات به هم پیوسته و متناسب جوشان از حسی عمیق و ادراكی ژرف بیان شده با شور و شوق واقعیت زیبا و نغز، كه زیبائی موضوع و بیان در آن به هم آمیخته تا آنجا كه تعبیر با مدلول و شكل با معنی چنان یكی میشود و متحد میگردد كه حرارت با آتش و نور خورشید با هوا، و آدمی در برابر آن چیزی نیست مگر همانند مردی در برابر سیل خروشان و دریای مواج و تند بادی كه میوزد و تكان میدهد.
یا مانند مردی در مقابل یك پدیده طبیعی كه باید بالضروره و به حكم جبر، جریان به آن نحوی باشد كه اكنون هست.
با یگانگی و وحدتی كه اگر در اجزاء آن تغییری داده شود وجود آن از بین میرود و تغییر ماهیت میدهد. با بیانی كه اگر برای انتقاد سخن گوید. گوئی تندباد خروشانی است.
اگر فساد و مفسدین را تهدید كند همچون آتشفشانهای سهمناك و پر غرش زبانه میكشد و اگر به استدلال منطقی بپردازد عقلها و احساسات و ادراكات بشری را مورد توجه قرار میدهد، و راه هر دلیل و برهانی را میبندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت میكند و اگر برای تفكر و دقت دعوت كند حس و عقل را در آدمی همراه میسازد و به سوی آنچه كه میخواهد سوق میدهد، و آدمی را با جهان هستی پیوند میدهد و نیرو و قوای انسانی را آنچنان متحد و یگانه میسازد كه حقیقت را كشف میكند و اگر پند و اندرز دهد، مهر و عاطفه پدری و وفای انسانی و گرمی محبت بی انتها در آن دیده میشود آنگاه كه برای آدمی از ارزش هستی و زیبائیهای خلقت و كمالات جهان آفرینش سخن میگوید.
آنها را با قلمی از نور ستارگان در قلب مینویسد و ترسیم میكند بیانی كه بلاغتی از بلاغت قرآن است، بیانی كه در اسباب و اصول بیان عربی به آنچه كه بوده و خواهد بود پیوند دارد. تا آنجا كه درباره آن گفتهاند گفتار او پایینتر از كلام خداوند و بالاتر از سخن مخلوقات است.
انشاء علی (علیهالسلام) پس از قرآن عالیترین نمونه بلاغت است، و بلاغت ادبیات علی (علیهالسلام) همیشه در خدمت تمدن و بشریت بوده و خواهد بود.
واقعا سزاوار است كه در جهان امروز آتش افروزان جنگ و عوامل و مسببین بدبختی ملتها و افراد به سخنان و كلمات قهرمان اندیشه عربی، بزرگمرد وجدان انسانی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) گوش فرا دهند و آن را حفظ كنند و در مقابل گوینده بزرگ آن سخنان سر تعظیم فرو آورند... .
ای به قلمرو قلم سنبل واژهها علی
ورد زبان من بود نام پر افتخار تو
غنچه لعل لب اگر باز كنم به مدح تو
تویی تویی كه بستهام دل به كمند موی تو
نه قدرتی كه دم زنم ز وصف بی زوال تو
حدوث را قدم توئی، كه حادث از تو شد قدم
دست خداست دست تو هستی، ماست هست تو
ای به صحیفه قدر قائمه قضا علی
از آن زمان كه گشتهام با تو من آشنا علی
ز شرح وصف تو كنم قیامتی به پا علی
منم، منم كه میكنم جان و رهت فدا علی
نه جرأتی كه بی وضو تو را كنم صدا علی
كه از طفیل تو بود كون و مكان به پا علی
كه از بقای تو بود فنای ما بقا علی
اقیانوس اندیشه
بولس سلامه مسیحی میگوید:
آری من یك مسیحی هستم ولی دیده باز دارم و تنگ بین نیستم من یك مسیحی هستم كه درباره شخصیت بزرگی صحبت میكنم كه مسلمانان درباره او میگویند خدا از او راضی است.
صفا با اوست و شاید هم خدا به او احترام میگذارد و مسیحیان در اجتماعات خود از وی سخن گفته از تعلیمات او سر مشق میگیرند و دینداریش را پیروی مینمایند، از آنجا كه در آئینه تاریخ مردم پاك و نفس كش بخوبی نمایان هستند میتوان علی (علیهالسلام) را بزرگتر از همه آنها شناخت.
اوبه طوری از وضع رقت بار یتیمان و فقیران متأثر و غمگین میگشت كه حالت وحشتناكی به خود میگرفت.
ای علی شخصیت تو مرتفعتر از مدار ستارگان است و این خصائص نور است كه پاك و منزه باقی مانده گرد و غبار نمیتواند آن را لكهدار و كثیف نماید.
آن كس كه از حیث شخصیت ثروتمند و غنی است هرگز نمیتواند فقیر باشد، نجابت و شرافت او با غم دیگران عالیتر و بزرگتر شده است، شهید راه دینداری و ایمان با لبخند و رضایت درد و مشقت را میپذیرد.
ای استاد ادب و سخن شیوه گفتار تو مانند اقیانوس است كه در عرصه پهناور آن روحها به هم میرسند و به یكدیگر میپیوندند.
شكوه جلوه انوار كبریاست علی
علی است كه با حق و حق با علی است در همه جا
از این جهت شده نامش ز نام حق مشتق
فراز حلقه انگشتر رسول امین
اگر رسول امین خود مدینة العلم است
گره ز توبه آدم گشود و آدم گفت
قوام فلسفه كل ما سواست علی
مگو خدا كه نماینده خداست علی
كه بین جمله اسماء حق طلاست علی
به قدر و رتبه نگینی گرانبهاست علی
به شهر علم نبی نص بابهاست علی
پس از خدای توانگر گره گشاست علی
تجلی حقیقت
میخائیل نعیمه مسیحی میگوید:
البته قهرمانی های علی (علیهالسلام) فقط منحصر به میدان كارزار نیست بلكه او در روشن اندیشی، پاكی وجدان، شیوایی بیان، عمق و كمال انسانیت، شور و حرارت ایمان، بلندی همت و فكر، یاوری و هواداری از رنجدیدهها و ستم كشیدهها در قبال جفاكاران و ستم پیشگان، فروتنی در مقابل حق هر كجا كه تجلی كند نیز قهرمان بوده و به هر اندازه كه از زمان آن بگذرد همیشه پناهگاه پرمایهای است كه امروز و هر روز دیگری كه شوق ما برای پی ریزی اجتماع و زندگی سعادتمندانه و فاصلهای شدید میشود به سوی آن رو میكنیم.
در واقع بر مورخ و نویسندهای به هر اندازه كه با هوش و با شخصیت نكته سنج نابغه هم باشد امكان ندارد كه حتی در هزار صفحه بتواند تصویر كامل از علی (علیهالسلام) نشان دهد و برای شما مجسم سازد و بتواند رویدادهای مهمی را كه در دوران آن به وقوع پیوسته به نحو شایستهای روشن سازد پس آنچه را كه علی (علیهالسلام) درباره آن فكر و دقت نموده و آنچه كه این شخصیت بزرگ عربی بین خود و خدای خود گفته و عمل كرده است از اموری است كه هرگز هیچ گوشی آن را نشنیده و هیچ چشمی آن را ندیده البته آن خیلی بیشتر از آن است كه با دستش نمودار و یا با قلم و زبانش آشكار كرده است.
بنابراین هر صورتی كه ما از او ترسیم و نقاشی كنیم مسلما تصویر ناقصی خواهد بود ولی چیزی كه ما از آن میخواهیم و به آن امیدواریم جنبش و تكانی است كه به زندگانی ما میدهد.
ای خدا را به حرم محرم اسرار علی
جان احمد تو خریدی كه ترا گشت احد
شهر علم است رسول و تو بر این شهر دری
تو همانی كه نبی گفت علی جان من است
جب تو هست كلید در جنات و نعیم
روز محشر به مشامش نرسد بوی بهشت
ای نبی را به جهان قافله سالار علی
بهر همیاری زهراش خریدار علی
كه توئی محور بیداری افكار علی
چون توئی ما حصل رحمت دادار علی
میكند بغض تو تغییر من النار علی
در جهان هر كه رساند به تو آزار علی
شخصیت چند بعدی
گابریل دانگیری درباره شخصیت علی (علیهالسلام) میگوید:
شخصیت علی (علیهالسلام) دارای دو خاصیت برجسته و ممتاز است كه در هیچ یك از قهرمانان بزرگ نمیتوان یافت نخست آنكه علی (علیهالسلام) در عین حال كه عنوان قهرمانی و امام هر دو را دارا بود.
سردار جنگی شكست ناپذیر و عالم الهی و فصیح ترین خطبای صدر اسلام به شمار میرفت. آیا ممكن است (رولان) و (بایار) دو قهرمان مشهور تاریخ اروپا را تصور كرد كه متون مقدس را استادانه تفسیر نموده و نكات مهم تورات و انجیل را شرح داده و از بالای منبر نطق نموده و بغرنج ترین معضلات قانون مدنی و قانون جزا را حل نمایند؟
آیا میتوان (سن تماس داكن) و (سن ژان كریز وستوم) یا (سونه) روحانی بزرگ مذهب را در نظر مجسم كرد كه شمشیر به دست به خیل دشمنان هجوم كرده و دیوارهای محكم ترین دژها را فرو ریزند؟
خاصیت دوم علی (علیهالسلام) این است كه از نظر تمام مذاهب اسلام مورد ستایش و تكریم است و بی آنكه او خود خواسته باشد، تمام فرق و مذاهب اسلامی او را پیشوای خود میشناسند، در صورتی كه پیشوایانی از قبیل (نسطوریوس) و (فوسیوس) و (لوتر) فقط مورد احترام كلیساهای خود هستند و از نظر كلیساهای دیگر طرد شدهاند.
علی (علیهالسلام) خطیبی زبر دست و نویسندهای توانا و قاضی عالیقدری میباشد و در صف مؤسسین و واضعین مكتبها مقام اول را دارد، و مكاتبی كه او تاسیس نموده از لحاظ صراحت و روشنی و استحكام منطق و همچنین از لحاظ تمایل بارز آنها به ترقی و تجدد امتیاز دارد.
علی (علیهالسلام) بلند همتی و نجابت را به راستی از حد گذرانده بود، بلاغت علی (علیهالسلام) به پایهای است كه گوئی سخن را مانند جواهر تراشی میدهد.
ای به مقام و مرتبت حجت كبریا علی
داشت به بحر رحتمش خدای كعبه یك صدف
چه گویم و چه خوانمت كه از جلال و منزلت
مكمل از ولایت تو گشت دین احمدی
به لوح عزت قدر برای دوستان تو
حدوث را قدم تویی كه حادث از تو شد قدم
ای به مصاف منقبت سوره هل اتی علی
درون این صدف تویی گوهر پر بها علی
نه خوانمت خدا تو را نه از خدا جدا علی
اتم نعمت خدا تویی به ما سوا علی
نوشته كاتب قضا تعز من تشا علی
كه تحت اختیار تو بقاست تا فنا علی
پیامبر اسلام و ایمان علی (علیهالسلام)
توماس كارلایل میگوید:
پیامبر اسلام سالیانی دراز رسالت خود را به عالمیان ابلاغ مینمودند و اشراف قریش و حتی اقوام و اقارب او با او مخالفت میكردند تا اینكه روزی میگفت: آیا كسی به یاری من و اعلاء كلمه حق قیام خواهد كرد؟
تنها كسی كه دعوت او را اجابت نمودند نوجوانی 16 ساله به نام علی (علیهالسلام) بود كه تمام بزرگان مكه و اكابر قریش و اقوام و اقارب او، صاحب دعوت و ناصر، او را مضحكه نمودند ولكن اشتباه نمودند و ندانستند كه اینكار بیهوده و بازی نیست.
نمیتوانیم از ستایش و مدح علی خودداری كنیم زیرا جوانی بود شریف القدر و بزرگ منش، سر چشمه رحمت و لطف و رأفت آمیخته بود و عدل و داد تنها شعار اخلاقی این قهرمان مذهبی به شمار میرفت بهترین شاهد این مدعا عبارتی است كه پیش از رحلت خود با فرزندان خود در باب قصاص قاتل گفت و فرمود: اگر من زنده ماندم عفو یا قصاص ضارب با خود من و اگر در گذشتم این فسخ عزیمت كرد. كار با شماست.
ولی اگر خواستید او را قصاص كنید در برابر ضربتی كه به من وارد آورده است فقط یك ضربت به او بزنید و اگر از او درگذرید و خطای او را ببخشید به پرهیزگاری و جوانمردی نزدیكتر خواهد بود.
سر افتاده هوای تو علی
آید از عرش برین جبرائیل
هستی ما بود از هستی تو
بسكه اوصاف تو پر قدر و بهاست
هیچكس غیر خداوند و رسول
سایه افكند به اقلیم وجود
ؤ
جان عالم به فدای تو علی
كه زند بوسه به پای تو علی
این بود راز بقای تو علی
گفته وصف تو خدای تو علی
نبرد پی به بهای تو علی
جلوه فر همای تو علی
دانشمند
رودلف ژایگر آلمانی میگوید:
در صدر اسلام علی بن ابیطالب (علیهالسلام) یكی از دانشمندان معدود اسلام بود و علی (علیهالسلام) را در كشورهای خارج بخصوص در ایران خوب میشناختند در صورتیكه مردی جوان به شمار میآمد و كمتر اتفاق میافتاد كه یك دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خود معروفیت و احترام پیدا كند.
یكی از علل ارادت ایرانیان به علی (علیهالسلام) معروفیت و احترامی است كه وی به عنوان یك دانشمند در ایران داشت.
به همین جهت قبل از سقوط مدائن دانشگاه جندی شاپور (واقع در خوزستان امروزی) از علی (علیهالسلام) دعوت كرد كه برای تدریس به آنجا برود و علی (علیهالسلام) هم میخواست عازم ایران شود ولی جنگ عرب و ایران پیش آمد و علی (علیهالسلام) فسخ عزیمت كرد.
ای كه هستی به همه خلق امیر
ای كه در بارگه قدس نبی
مهر از شرم رخت گشته خجل
به چنان وصف تو گویم كه خدا
چه كسی غیر تو ای آیت حق
چه كسی جز تو سه شب داده غذا
نظر مرحمتی كن به فقیر
هم مشیری و دبیری و وزیر
ماه پیش تو سر افكنده بزیر
كرده وصف تو بقرآن تفسیر
بدهد آگهی از سرّ ضمیر
به یتیم و به فقیر و به اسیر
شخصیت جذاب
استاد فؤاد افرام بستانی مسیحی، استاد ادبیات عربی در بیروت در كتاب علی بن ابیطالب (علیهالسلام) مینویسد:
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) دارای شخصیت جذابی است كه مورخان و دانشمندان در پیرامون آن قلفرسائی نمودهاند. و عقول نقادان و اشخاص فكور در فهم این شخصیت كوشش كردهاند و سالكان و زاهدان به هدایت او راه پیمودهاند و بسیاری از ادباء در زیر پرچم آن حضرت قد افراشتهاند. و اختلاف آراء و نظریات متباین در صدها سال برای افزونی ظهور مقام بلند و عقل نیرومند او به وجود آمده
شگفتا عظمت این مرد بزرگ تا چه حد است و علو مقام این مجسمه ادب تا چه پایه است؟
علی (علیهالسلام) دارای روح بزرگ و اخلاص شدید و ایمان قوی بود.
علی (علیهالسلام) در هموار ساختن راه اسلام كه دین جدیدی بود و خشنود كردن پیغمبر (صلی الله علیه و آله) پسر عمویش خود را میگداخت. در آن موقع كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ناچار شد به مدینه فرار كند، علی (علیهالسلام) به جای آن حضرت قرار گرفت و به خود كوچكترین هراسی راه نداد.
علی (علیهالسلام) نیمی از عمر خود را در مبارزه با بت پرستان و مشركان به سر برد و بقیه را در احتیاجات و اعتراضات صرف كرد و با مردان و یارانی انیس و جلیس شد كه اغلب آنها معنی اخلاص را نمیفهمیدند.
علی (علیهالسلام) در آن هنگام كه دید نتیجه زحماتش مانند ذرات متلاشی شده دست به گریبان شد و در صلاحیت بشر برای اصلاح شك كرد و وقتی دید حق را نفهمیده. به رایگان از دست میدهند حیات و زندگی را ملامت نمود.
حكمت نزد پسر ابوطالب پر معنی و زیبا است عقل بی درنگ و خالص و بی نشان او حكمت را گرفته و در بوته اندیشه خود فرو گداخت سپس به صورتی چنان زیبا نشان داد كه هستی را به اهتزاز در آورد.
پس علی (علیهالسلام) بیش از هر كس حكیم است، او در تمام مواعظ و خطبههای خود فیلسوفی بی مانند است.
دنیای بدون مهر علی محوری نداشت
از خلقت جهان هدف او بود ورنه حق
پیغمبری كه بود بحق یاور خدای
ذات خدا به محكمه عدل داوری
گر او نبود تارك مردان روزگار
گر او نبود سفره بیچارگان دهر
بی حب او سفینه دین لنگری نداشت
از بودن جهان هدف دیگری نداشت
غیر از علی بحق خدا یاوری نداشت
عادلتر از علی بجهان داوری نداشت
در قدر و جاه و مرتبه تاج سر نداشت
دلسوز و یار و مونس و نان آوری نداشت
اولین قدّیس
جبران خلیل جبران فیلسوف و شاعر بزرگ مسیحی لبنان میگوید:
به عقیده من پسر ابوطالب اولین قدیسی است كه با روح كلی ملازم شده و با او همنشینیها داشته است، و آهنگهای ابدیت را از روح كلی شنیده و در گوش قومی كه از این گونه نغمهها نشنیده بودند، منعكس ساخته است. هر كس از او خوشش آید بر فطرت توحید است و هر كس كه با او دشمن است از انباء جاهلیت است.
پسر ابوطالب شهید راه عظمت خود شد. در حالتی از دنیا گذشت كه نماز را بر زبان داشت و قلبش از شوق لقای پروردگار سرشار بوده اعراب حقیقت مقام و موقعیت آن حضرت را نشناختند تا آن زمان كه مردانی از ایران ظهور كردند كه گوهر را از سنگریزه تشخیص دادند.
راحت جان و این جسم بی جانم علیست
بعد پیغمبر علی شد سر پرست دین حق
ما مسلمانان همه باید بدستور خدا
بعد پیغمبر امام اول و آخر بدهر
بی سر و سامان همه این زندگانی طی كنیم
ما مسلمانان همه همچون گدایان درش
جلوه شام سیاه و نور ایمانم علیست
همسر زهرای اطهر سوی درمانم علیست
طی كنیم راه حقیقت گوی میدانم علیست
صاحب فرمان حق، هم عین فرمانم علیست
گفته اسلام و محشر عین سامانم علیست
گفته هر یك بدان سوباب احسانم علیست
قهرمان شكست ناپذیر
بارون كارادیفو میگوید:
علی (علیهالسلام) همچون قهرمان شكست ناپذیر دوشادوش پیامبر پیكار و معجزاتی نشان داد و پیامبر به او مهر ورزید و اطمینانی عمیق به وی داشت تا آنجا كه یك روز در حالی كه به وی اشاره میكرد چنین گفت:
هر كس را من سرور و آقایم تو نیز سرور و آقا هستی. علی (علیهالسلام) قهرمانی رزمنده و شهسواری پاك نهاد و پاكباز و امامی شهید بود كه روحی بس عمیق و آرام داشت كه در ژرفای آن اسرار خدائی نهفته بود.
نمیدانم چرا ایدل علی گویم علی جویم
من حیران و سرگردان بیاد چهره معشوق
بباغ زندگانی همچو بلبل در غزلخوانی
ز بد خوبان بپوشم چشم به مهر و بآن نظر بندم
در این بحر سعادت غرق طوفان محبت علی
بصحن خانه حق روز و شب اندر عباداتم
بهر كاری بود مشكل علی گویم علی جویم
در این منزل در آن منزل علی گویم علی جویم
بدین اشعار نا قابل علی گویم علی جویم
ز بس این دل بود مایل علی گویم علی جویم
چو من جوید ره ساحل علی گویم علی جویم
چه خوش هر جا چنان سائل علی گویم علی جویم
مشعلی فروزان
استاد سلیمان كتانی دانشمند و ادیب مسیحی در كتاب (الامام علی نبراس و متراس) یا امام علی (علیهالسلام) مشعلی و دژی میگوید:
چه كماند كسانی كه از سرنوشت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) عبرت گرفته باشند... .
زندگی از ایشان مایه بگیرد و بر فراز نسلهای بشر همچون مشعلی فروزان نهاده باشند تا با سوز و فروز پیوستهای راه بشریت را روشن سازند.
و یا همه كمی، به ستونهائی میمانند كه در میانه پهنههای معبدی به پا ایستاده و سنگینهای توانفرسا را بر دوش كرفته باشند تا از فراز بلندی هایش به منارهها نور افشانند.
بسان كوهسارند، كه وزش تند بادهای باران ریز و غرش ابرها را به سینه میگیرد، تا از چشمه ساران دامنهاش جویبارهایی با بركت و لطف و زیبایی بر دشتها روان گردند. در میان همین گروه كم شمار چهره علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میدرخشد.
آن هم در هالهای از تابش رسالت. در تاریك ترین شبی كه طولانی سیاهی اعصار و قرون را با خود داشت، و آدمی را به زیر خروارها ستم و انحراف به گور سرد خاموشی و فراموشی خوابانده بود... .
مردی به وجود آمد با گنجینههایی گرانبار از مواهب و استعداد و فضائل كه نمیشود كسی بدان دست یابد و هم طراز نوابغ و قهرمانان بزرگ نشود.
سخن را به علی بن ابیطالب (علیهالسلام) كشاندم، آبی پاك كه عطش مرا فرو بنشاند و مایه تسلی خاطر من است.
ای سرور من! آیا این روا و سزاست كه به جای فراهم آمدن به خدمتت دربارهات اختلاف پیدا كنند؟
با این مناجات، میخواهم رو به آستان علی بن ابیطالب (علیهالسلام) آورم و سخن آغاز كنم، و میدانم كه در آمدن به آستان وی كم تر از در آمدن به محراب نیست.
آن علی كه در مكه بزاد و شصت سال بزیست و سپس شهید شد با گذشت چهارده قرن هنوز زنده است و فرسودگی كفن را به خود ندیده است.
هر سخنی درباره علی بن ابیطالب (علیهالسلام) گفته شود، كه او را در مكان و زمان محصور دارد، جز سخن پردازی و ترتیب الفاظ نخواهد بود. گام هرگز به محراب این سرور بزرگوار نخواهم نهاد، مگر به حالی كه سر از تعظیم و ستایش بر درگهش فرو افكنده، و مهر سكوت بر لب، و گوش پند نوش فرا داده باشم.
در دست او شمشیری درخشان و بران و روان بود با دو لبه: لبهای بر سپر و دیگر لبه بر كاغذ و در دو جبهه مبارزه میكرد: جبهه پیكار مسلحانه، و جبهه پیكار اعتقادی، به خاطر بر قراری نظم و حق و عدالت.
عفت و راستی در وی چنان محكم و پر صلابت است كه سپر و تیغ در دو دستش، پارسایی و بخشندگی دو بالند كه او را به سایه خویش گرفتهاند: تقوی و ایمان دو احساس صمیم و وفادارند و دو چشمه پاك كه در سینهاش نفوذ كرده و از زبانش جوشیده است، چنان كه او را چون شمشیری در بر انداختن بتهای كعبه به كار میآیند و در همان حال او را قبله اهل اسلام میسازند.
حق و عدالت، دو صفت همراهند و دو گردنبند بی همتا و درخشان... در وجدانش احساسند و در بیانش برهان و در شمشیرش بران. عشق و اخلاص، دو رشته متینی بودند كه دل و زبانش را به هم میپیوستند... و بشریت را با همه گروهها و نژادهایش در نظرش یگانه مینمودند. مواهب و فضائلی در شخصیت علی بن ابیطالب شكل گرفت و تبلور یافت كه انسان، ارزش خویش را از او میگیرد و به او مدیون است.
از علی بن ابیطالب (علیهالسلام) پوزش میخواهم اگر نتوانستم بخوبی از عهده برآیم كه او خوبترین پوزش پذیران است و سر آمد بخشایشگران.
هزار بار علی گویم و علی جویم
اگر كه پیرم و عاشق بیاد آن معشوق
بیاد صبح وصالش من حمیده خصال
من شكسته دل بینوای سرگردان
به بحر عشق فتادم مرام من اینست
شوم بكوی خموشان بجان قرآنم
بهر دیار علی گویم و علی جویم
بانتظار علی گویم و علی جویم
بشام تار علی گویم و علی جویم
باختیار علی گویم و علی جویم
بحال زار علی گویم و علی جویم
بهر مزار علی گویم و علی جویم
ای دست خدا
كار و شاعر مسیحی معاصر میگوید:
سلام بر تو ای پرچم دار حقانیت انكار ناپذیر حق، ای یكپارچه ترین مردان قرون دیرین... ای دست خدا... دست آسمان... دست زمین...
سلام بر تو ای امیرالمؤمنین... ای انسان فناناپذیر، انسان جاودانی، تو ای علی ای مرد تكرار ناپذیر تاریخ... تو شمشیر برهنه بر دست در وحشی ترین ادوار تاریخ زندگی، بخاطر نجات بشر از چنگ ظلمت، بخاطر رهائی بندگان گمنام و بیگناه خدا از سیه چال زندگی، متین و مطمئن و سرافراز سینه بازت را پناهگاه قلب محبت پرور نغمه پردازت را طپش به طپش به پای حقیقت ریختی.
شبها خودت را بخاطر راحت خواب درماندگان با بیداریهای پایان ناپذیر به هم آمیختی... صمیمانه استدعا میكنم، ای شاه مردان، پذیرا باش.
درود بی پایان یكی از بندگان مسیح را كه در مقابل عظمت روح زانو به زمین زده است. من به همان مسیح كه میپرستم سوگند، مطمئنم كه اگر مسیح زنده بود با كمال صمیمیت همراه من بر شرافت یكپارچه تو، عدم نیازت به فكر آفریننده و سپهر پروازت درود میفرستاد.
همه با شور و نوا ذكر علی میگوئیم
حیف نبود كه نجوئیم بدل جای ورا
این همه شور و نوا كز تو بپا میبینیم
در دلم مهر تو و در نظرم روی تو هست
نام تو ورد زبانم همه جا در شب و روز
هر كه شد عاشق دیدار رخ دلبر خویش
راه عشقت كه با دیده تر میپوئیم
یا نپوئیم زنو منزل و مأوای ورا
هر چه بینم همه در كار خدا میبینم
هر كجا سر برهت میسپرم كوی تو هست
غم تو هر چه بود دل برهش در تب سوز
بلكه از جان گذرد یا گذرد از سر خویش
منحصر بفرد
دكتر شبلی شمیل ماتریالیست معروف میگوید:
علی بزرگ بزرگان جهان و تنها نسخه منحصر بفردی است كه در گذشته و حال شرق و غرب جهان نمونهای مانند او را ندیده است.
پناهگاه
فؤداد جرداق مسیحی میگوید:
هر گاه دشواریهای زندگی به من رو میآورد و از رنج روزگار آزرده میشوم به آستان علی (علیهالسلام) از اندوه خود پناه میبرم زیرا او پناهگاه هر ماتمی است، او بر ستمكاران همچون رعد و بر شكست خوردگان یاوری دلسوز و مشفق است.
ز شهر كوفه بگوشم رسد نوای علی
سكوت مطلق و شبهای كوفه میدانند
برو به كوفه و ده گوش دل به ظلمت شب
ز خطبههای علی، دل به لرزه میافتد
ولی اعظم حق را ستمگران كشتند
به تیغ غیرت او زنده شد شریعت حق
غریو غربت و آوای گریههای علی
كه چاه بود و غم و اشك و هایهای علی
ز چاهها بشنو، بانگ ربنای علی
بلیغ تر ز علی كیست، جز خدای علی
مگر چه بود بجز عدل، مدعای علی
كه شرط دین محمد، بود ولای علی
جرجی زیدان
جرجی زیدان مسیحی میگوید:
اگر بگویم مسیح از علی بالاتر است عقلم اجازه نمیدهد و اگر بگویم علی از مسیح بالاتر است دینم اجازه نمیدهد.
گوینده با عظمت
نرسیین میگوید: اگر علی این گوینده با عظمت، امروز در كوفه بر منبر قرار میگرفت شما مسلمانان میدیدید كه مسجد كوفه با همه وسعت خود از اجتماع مردم مغرب زمین برای استفاده از دریای خروشان علی موج میزد.
واشنگتن ارونیك آمریكائی میگوید: علی از برجسته ترین خانوادههای نژاد عرب یعنی قریش بود. او دارای سه خصلت بزرگ، شجاعت، فصاحت، و سخاوت بود، روح دلیر و شجاع او بود كه او را شایسته عنوان (شیر خدا) نمود، لقبی را كه پیغمبر به او عطا فرمود.