خداوند دعاى ولىّ خود امام هادى - عليه السلام - را اجابت و كمر دشمنش را خرد نمود و به سختى از او انتقام گرفت . متوكل تنها سه روز پس از اين دعا بزيست و آنگاه خداوند به زندگى ننگين او خاتمه داد و تنها از او نامى زشت بجاى گذاشت . شايسته مى دانيم به اختصار كيفيت مرگ او را بيان كنيم .
توطئه قتل متوكل :
توطئه اى دقيق و حساب شده براى كشتن متوكل صورت گرفت و مراحل و حلقه هاى آن به ترتيب طرح ريزى شد و با پنهانكارى فراوان از آشكار شدن آن جلوگيرى به عمل آمد و بالاخره بدون كمترين تلفات جانى براى عاملين و مجريان ، به نتيجه رسيد. در اينجا بعضى از مقاطع و رؤ وس اين توطئه را بيان مى كنيم .
سران توطئه :
سران اصلى توطئه عبارت بودند از: 1 - منتصر 2 - وصيف ترك 3 - بغاى ترك . منتصر فرزند متوكل بود ليكن به دو سبب - تا آنجا كه مى دانيم - كينه شديدى از پدرش جعفر؛ در دل داشت :
اولا :
متوكل همواره فرزند خود منتصر را تحقير و كوچك مى كرد و انواع استخفاف ها را درباره او اعمال مى نمود و حتّى روز قبل از هلاكتش او را خواسته به باد فحش و ناسزا گرفت و به وزير خود فتح بن خاقان گفت :
((از خدا و خويشاوندى با پيامبر دور باشم اگر بر نخيزى و او را سيلى نزنى )).
پس فتح برخاسته او را دو بار سيلى زد. سپس متوكل به حاضران در مجلس گفت : ((همگى گواه من باشيد كه مستعجل - منتصر - را از ولايت عهدى خلع نمودم )). بعد به منتصر رو كرده گفت : ((قبلا تو را منتصر ناميدم و مردم بخاطر حماقتت تو را منتضر)) (628) ناميدند ليكن الا ن ديگر ((مستعجل )) شده اى .
منتصر در برابر اين همه تحقير و اهانت گفت : ((اگر دستور مى دادى گردنم را بزنند برايم آسان تر از اين كارها بود)). سپس با قلبى پر از كينه و آرزوى انتقام از پدر آنجا را ترك كرد و براى اجراى سريع توطئه قتل ، عزم را جزم نمود.
ثانيا :
متوكل كينه شديد از اميرالمؤ منين - عليه السلام - در دل داشت در حالى كه منتصر بر عكس پدر به اميرالمؤ منين و علويان ميل و علاقه شديدى داشت و آنطور كه مورخان گفته اند همين مساءله سبب و انگيزه اقدام به قتل پدر بشمار مى رفت .
((وصيف ترك )) هم كه از سران حكومت بود در اين توطئه نقش مهمى داشت . بهر حال اين سه تن جلسات سرّى برگزار مى كردند و با تبادل نظر بهترين شيوه را براى برنامه ريزى و انتخاب و اجراى مرحله به مرحله توطئه خود در نظر مى گرفتند و نتيجه مورد توافق آنان به صورت زير در آمد:
1 - اجراى توطئه در تيرگى شب باشد.
2 - بستن درهاى قصر - به استثناى درى كه به سمت رود دجله باز مى شود - براى جلوگيرى از كمك هاى احتمالى نگهبانان با لشكريان به متوكل .
3 - كشتن فتح بن خاقان صدراعظم و رئيس الوزراى متوكل .
4 - پخش اين شايعه ميان توده هاى مردم كه : ((فتح به كودتاى نظامى نافرجامى دست زد و متوكل را كشت ، ليكن منتصر اين كودتا را سركوب كرد و فتح را به قصاص پدر بكشت )). اينها بعضى از برنامه هايى بود كه به وسيله سران شورش طرح و تاءييد شده بود.
اجراى توطئه :
در شب چهارشنبه مصادف با چهارم شوال سال 247 ه - (629) تركان به سرپرستى ((باغر ترك )) با شمشيرهاى برهنه به متوكل كه مست و مدهوش بود حمله بردند. فتح بن خاقان وحشت زده فرياد كشيد: ((واى بر شما اين اميرالمؤ منين است ...!)) و خود را بر خليفه انداخت و سپر بلاى او گشت . ليكن اين كار نه به او سودى رساند و نه به خليفه و مهاجمان بى محابا آن دو را با شمشير پاره پاره كردند بدانگونه كه برخى مورخين گفتند گوشت تن آن دو از يكديگر قابل تشخيص نبود و هر دو با هم دفن شدند و طومار زندگى سپاه متوكل درهم پيچيده شد و يكى از سرسخت ترين دشمنان اهل بيت به درك واصل گشت .
تركان مهاجم پس از انجام ماءموريت خود خارج شده و با منتصر كه به انتظارشان بود به عنوان خليفه سلام كردند و تحيّت گفتند، خليفه جديد چنين شايع كرد كه فتح بن خاقان پدرش را كشت و او نيز انتقام پدر از او گرفت سپس از فرزندان خاندان بنى عباس و دستجات مختلف لشكرى و كشورى براى خود بيعت گرفت . خبر هلاكت متوكل كه زندگى علويان و شيعيان را به تراژدى دردناكى بدل ساخته بود با استقبال فوق العاده آنان مواجه شد.
- پاورقی -
628-ظاهرا ((منتظر)) مناسب تر به نظر مى رسد زيرا او مترصد مرگ پدر و قبضه كردن قدرت بود.
629-تاريخ ابن كثير، ج 10، ص 349 و (( روضة الاعيان ، )) ص 108 (نسخه عكسى ).
هلاكت متوكّل
- بازدید: 692