در متون معتبر روايي شيعه و سني، رواياتي وارد شده است كه خبر از آمدن دوازده امام و خليفه يا جانشين براي رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) ميدهد كه به نام اثنيعشر خليفه مشهور است. مسلماً از شئون و وظايف مهم رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نجات مردمان از حيرت، جهالت و فساد بود؛ خليفه حقيقي او نيز داراي چنين شئون و وظايفي است.
از آنجا كه عقيده به «اثني عشر» مسلم بوده است،[1] عدهاي از دانشمندان غير شيعي به دنبال مصداق و تطبيق اين حديث با خلفاي بنياميه و بني عباس رفتهاند، ولي توفيقي نيافتهاند. بيترديد، بهترين و تنهاترين محمل و مصداق، ائمة اثنيعشر مورد پذيرش شيعه است؛ چنانكه برخي از دانشمندان غير شيعي هم بر حقانيت اين تطبيق اعتراف دارند.
حال كه آمدن دوازده خليفه، مسلم است و يازده خليفه آن آمدهاند و در حالي که سعادت و نجات بشري از اهداف مهم آنان بوده است، خليفه دوازدهم كيست و كجاست؟ پاسخ اين است كه او هنوز نيامده است و همان مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.
شماري از دانشمندان اهل سنت به صراحت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را يكي از خلفاي دوازدهگانه مورد نظر رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) بر شمردهاند، مانند: ابيداوود سجستاني[2]، جلالالدين سيوطي[3]، ابن كثير[4]، شيخ سليمان قندوزي و غيره.[5]
متن حديث اثنيعشر خليفه در منابع معتبر
رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) به امام علي(عليه السلام) فرمود: «الائمه بعدي اثناي عشر، اولهم انت يا علي و آخرهم القائم الذي يفتح الله عزوجل علي يديه مشارق الارض و مغاربها.»[6]
تعبير به مشارق و مغارب زمين، يعني دستاوردها و ثمرات بعثت، جهاني است و موعود و منجي در صدد جهانيسازي نجات، رهايي و سعادتي است كه رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) آورد.
جابر بن سمره، صحابي رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) از آن حضرت نقل ميكند كه فرمود: «لايزال الدين قائماً حتي تقوم الساعة او يكون عليكم اثني عشر خليفة كلّهم من قريش[7] يكون لهذه الامه اثنا عشر خليفه كلهم من قريش.»[8]
بخاري، همان مضمون را نقل ميكند و اضافه ميكند كه سمره، ناقل حديث، ميگويد: آخر حديث را نشنيدم و پدرم گفت كه پيامبر فرمود: «همگي از قريشند.»[9]
ـ يكون بعدي اثني عشر خليفة كلهم من قريش.[10]
تطبيق حديث قطعي اثنيعشر خليفه بر امامان اهلبيت(عليهم السلام)
پيشتر بيان شد كه شماري از دانشمندان اهل سنت پذيرفتهاند كه مقصود از اين حديث همان امامان دوازدهگانه اهلبيت(عليهم السلام) هستند. دليل اين امر نيز واضح است. چون ويژگيهاي اين حديث تنها با عقيدة اماميه سازگاري دارد:
ـ تعداد 12 نفر؛ (اثني عشر خليفه)
ـ همه از قريش؛ (كلهم من قريش)
ـ خليفة همة امت اسلامي؛ (يكون لهذه الامة «او يكون عليهم»)
ـ همواره يكي از آنها در جهان باشد؛ (لايزال الدين القائم حتي تقوم الساعة)
بر اساس احاديث ديگر در منابع اهل سنت، خود رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نيز حضرت مهدي(عليه السلام) را يكي از همان خلفاي دوازدهگانه معرفي كرده اند:
جويني و قندوزي حنفي حديثي از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل ميكند كه به روشني مصداق خلفاي اثنيعشر را معرفي ميكند: «ان خلفائي و اوصيايي و حجج الله علي الخلق بعدي اثني عشر؛ اولّهم اخي و آخرهم ولدي، قيل يا رسول الله و من اخوك؟ قال علي بن ابي طالب، قيل و من ولدك؟ قال: المهدي الذي يملا الارض قسطاً و عدلاً....»[11]
اين دو دانشمند اهل سنت، حدود شش حديث ديگر با اسناد گوناگون نقل كردهاند كه به خوبي مصداق اثنيعشر خليفه را علي(عليه السلام) و يازده فرزند حضرت زهرا(عليه السلام) معرفي ميكند.[12]
خوارزمي حنفي از سلمان فارسي نقل ميکند که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «دخلت علي النبّي و اذا الحسين علي فخذه و هو يقّبل عينيه و يلثم فاه و يقول: انك سيد ابن سيد ابو ساده انك امام ابن امام ابو ائمه انك حجة ابن حجة تسعه من صلبك تاسعهم قائمهم.»[13]
چند تن از دانشمندان اهل سنت حديثي را نقل ميكنند كه به خوبي خط سير خلافت را در علي(عليه السلام) و اولاد او ترسيم ميكند: «قال علي(عليه السلام): قلت يا رسول الله امنّا آل محمد، المهدي؟ او من غيرنا؟ فقال(صلي الله عليه وآله وسلم) لا، بل منّا يختم الله به الدين كما فتح بنا.»[14]
شمسالدين ابن طولون حنفي (955 ق) از دانشمندان بلند منزلت نزد جامعة دمشق، كتابي مستقل به نام «الائمه الاثنيعشر» نگاشته است كه دربارة هر كدام از دوازده امام، از منابع اهل سنت مطلب آورده است.[15] او حضرت مهدي(عليه السلام) را چنين معرفي ميكند: «وثاني عشرهم ابنه محمد بن الحسن و هو ابوالقاسم محمد بن الحسن بن عليالهادي بن محمد الجواد بن علي الرضا بن موسيالكاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي بن زين العابدين بن الحسين بن علي بن ابي طالب رضي الله عنهم.»[16]
اشعار احمد جامي ژنده پيل (م536) عطار نيشابوري حنفي (م618) محيالدين ابن عربي (م638) مولانا جلالالدين بلخي (672)؛ فضل بن روزبهان شافعي (927 ) و مولانا خالد نقشبندي شهرزوري (م1197 ) بسيار خواندني هستند. اين شاعران كه هر يک از دانشمندان نامدار عصر خويش بودهاند، اسامي دوازده امام را با القاب و توصيفات به نظم درآوردهاند كه همه از حديث معروف اثنيعشر خليفه الهام گرفتهاند.[17]
اين امر جاي ترديد نميگذارد كه اشخاصي چون معاويه، يزيد، وليد، متوكل و امثال آنها ـ كه هيچ يک از دانشمندان اسلامي در فسق، ظلم و فساد آنان شكي ندارند ـ مصداق آن نيستند؛ خصوصاً در برخي روايات آمده است كه دوازده نفر بودن امامان(عليهم السلام) در اسلام مانند دوازده نقيب براي حضرت موسي(عليه السلام) است. آيا نقباي موسي(عليه السلام) مانند يزيديان بودند؟!
با وجود چنين وضوح عقلي، اشخاصي مانند سيوطي تلاش كردهاند دوازده امام و خليفه را بر خلفاي بنيعباس و بنياميه تطبيق كنند. البته محمود ابوريه بر اين توجيه سرد و بيمنطق سيوطي، حاشيه خوبي زده است: «خدا بيامرزد كسي را كه بگويد سيوطي (با اين توجيهاش) مانند كسي است كه شبانه براي گردآوري هيزم رفته (كه هر خس و خاري را با زخمي ساختن خود جمع ميكند).»[18]
در نگاه كلي، ميتوان گفت از آنجا كه احاديث اثنيعشر خليفه قطعي و غير قابل انكار است، دانشمندان شيعه، بالاتفاق با استناد به قرآن و ديگر روايات، مصداق اين حديث را همان امامان دوازدهگانه كه خود رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به نام و مشخصات معرفي كرده است، ميدانند و اين تطبيق بدون هيچ مشكل است و حتي مشكلات احتمالي را نيز حل كرده است.
اما دانشمندان ديني اهل سنت سه گروه شدهاند: گروهي منطق و استدلال شيعه را پذيرفته و مصداق اثنيعشر خليفه را همان امامان دوازدهگانه ميدانند؛ اما گروهي ديگر، بياعتنا به مفاسد و ستمهاي بني اميه، از شخص ابوبكر تا دوازده نفر نخست را كانديداي اين حديث ميدانند. اين گروه مقام جانشيني و خلافت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) را تا سرحد اشخاص فاسدي مانند يزيد و مروان پايين آوردهاند؛ حتي به عقيده اهل سنت نيز توهين كرده اند و ابوبكر و عمر را با مروان (كه طريد رسول خدا و منفور مسلمانان بود) و با يزيد (كه شرب خمر، كار هميشگي او بود) همنشين و هم رتبه قرار دادهاند.[19]
اما گروه سوم كه زشتي نظريه اخير را در يافتهاند، راه حل گزينشي را انتخاب و پس از خلفاي راشدين، ميان خلفاي بنياميه و بنيعباس، آنهايي كه به نظرشان عملكرد بهتري داشتهاند را مصداق خلفاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) معرفي كردهاند.[20] جاي بسيار شگفت است كه هر دو نظريه اخير، امام حسن مجتبي(عليه السلام) كه منتخب مسلمانان و نواده رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بودهاست را در ليست خود جا ندادهاند!
مصداق خلفاي اثنيعشر، نميتوانند حاكمان بنياميه باشند. چون اولاً تعداد آنان 9 نفر بوده است، ثانياً اسامي آنها با نامهايي كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بيان كرده است؛ همخواني ندارد و ثالثاً هيچكدام لياقت جانشيني رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) را ندارند. چون مهمترين حاكم بني اميه، معاويه است كه بر امام و خليفه مفروضالطاعه كه با انتخاب شوراي حل و عقد و راي عموم مردم انتخاب شده بود، خروج كرد و خروج بر چنين امام و خليفهاي به نظر تمام مذاهب اهل سنت، حرام است. جانشينان بعدي او نيز همه از راه موروثي ـ بر خلاف هنجار مسلمانان ـ قدرت را غصب كردند.
حاكمان بنيعباس نيز شايستگي مصداق خلفاي اثنيعشر را ندارند. چون اولاً تعداد آنان 37 نفر بود؛ ثانياً اسامي آنان همخواني با اسامياي كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) براي خلفاي اثنيعشر ذكر كرده بود، ندارند و ثالثاً رهبر آنان و ديگر حاكمان بنيعباس با قهر و حيله قدرت را غصب كردهاند.
خلفاي راشدين به اضافه امام حسن(عليه السلام) و عبدالله بن زبير نيز مصداق اين روايت نيستند. چون تعداد آنان 6 نفر است.
سگبازي و شرابخواري يزيدبن معاويه[21]، تيرباران و پاره كردن قرآن كريم توسط وليد بن يزيدبن عبدالملك[22] و قصد او براي شرابخواري در بام كعبه و كشته شدن او به دست مسلمانان[23] و جنايات خلفاي بني عباس در شهيد كردن فرزندان زهرا(عليها السلام) انديشه خلافت و جانشيني آنان را براي رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نفي ميكند.
________________________________________
[1]. جهت اطلاع از مشروح اسناد و طرق اين حديث از منابع اهل سنت ر.ك: قرشي، اتفاق در مهدي موعود، صص15-13.
[2]. سنن ابيداوود، كتاب المهدي.
[3]. تاريخ الخلفاء، 20.
[4]. تفسير ابن كثير، 2/32، ذيل مائده 12؛ و بعثنا منهم اثني عشر نقيباً.
[5]. بنگريد ينابيع الموده، 3/1058، باب 77.
[6]. شيخ صدوق، كمال الدين، 1/282؛ و، امالي؛ حديث 9 ،ص111.
[7]. قرشي، اتفاق در مهدي موعود، صص15 ـ 13.
[8]. صحيح مسلم، كتاب اماره باب 1، الناس تبع القريش؛ مسند احمد؛ 5/99.
[9]. صحيح بخاري، كتاب الاحكام.
[10]. مسند، احمد بن حنبل، 5/92.
[11]. جويني، فرائد السمطين، 2/312، حديث 562؛ قندوزي حنفي، ينابيع المودّه باب 94، ص487.
[12]. همان، فرائد السمطين، 2/313، حديث 564 و ينابيع المودّه، باب 56، (موده عاشره)، ص258 و باب 78 ص447 و باب 49 ص493.
[13]. خوارزمي، مقتل الحسين، فصل سابع، 1/146؛ حسيني ترمذي، مناقب مرتضوي، باب دوم، ص139.
[14]. ابن حجر، صواعق، باب خصوصياتهم. 325؛ مناوي، كنوزالحقايق، حاشيه جامع الصغير، ج 2/128؛ باب الميم.
[15]. اين كتاب اخيراً با تصحيح و تحقيق دكتر صلاح الدين المنجد در انتشارات دارصادر و داربيروت سال 1958 م. چاپ شده است؛ خوشنويس، ميلاد حضرت مهدي موعود، 275.
[16]. خوشنويس، ميلاد حضرت مهدي موعود، 278.
[17]. ر.ك: خوشنويس، ميلاد حضرت مهدي موعود، صص 292-275.
[18]. اضواء علي السنه المحمديه، ص212.
[19]. ر.ك، معارف، 28، به نقل از فتح الباري، 13/214.
[20]. ر.ك: همان به نقل از تاريخ خلفاء، 13-10.
[21]. سيوطي، تاريخ خلفاء، 209، انه جل ينكح امهات الاولاد. و يشرب الخمر و يدع الصلواه.
[22]. مسعودي، مروج الذهب، 2/187.
[23]. سيوطي، تاريخ خلفاء، 250.
منبع : مرکز مجازی مهدویت