بر باد داده زلف مجعد را
گر پي بري به لعل روان بخشش
در پيرهن لطافت اندامش
روشن علامتي است رخش در زلف
قائم که حق زدود نخستين کرد
هرگز نبوده جز زخط سبزش
بر طي ونشر نيست جز او مالک
بر قبض وبسط نيست جز او حاکم
در ساحت تصرف وتقديرش
در بند کرده عقل مجرد را
باور کني حساب مؤيد را
باشد گواه روح مجسد را
بر غيبت و ظهور محمد را
دائر به وي ولايت احمد را
آرايش اين رواق زبرجد را
سطح زمان وکودن محدد را
عصر وجود وملک مخلد را
نبود تفاوت اقرب وابعد را
اشعار صفيعليشاه
- بازدید: 670