پرسش:
سلام خسته نباشید
من 2 تا سوال دارم از خدمتتون یکی در مورد خودم و یکی در مورد پسرعموم
ممنون میشم راهنماییم کنید اجرتون با امام زمان
سوال اول اینکه بنده چند سال پیش با دختری دوست شدم.با اینکه هدفم ازدواج بود خدا شاهده ولی میدونم در هر صورت گناه کردم.شیطون گولم زد و من لعنتی تسلیم شدم چند باری با این دختر رابطه فیزیکی داشتم.البته دخولی صورت نگرفت ولی خب ارضا شدیم هر دو.میدونم گناه بزرگی کردم و خیلی هم پشیمون و ناراحت و در عذابم.میدونم کارم درست نبود و توجیهی ندارم با اینکه پسر دختربازی نیستم و فقط با همین یه دختر بودم به قصد ازدواج که متاسفانه اون ترکم کرد و یجورایی عذاب وجدانم دو برابر شد که با همسر آینده یه مرد دیگه رابطه داشتم و هم اینکه خودم هم دلم میخواست تنها زنی که باهاش در ارتباط باشم همسرم باشه که عملا با این حماقت و گناهی که کردم نتونستم خودمو حفظ کنم.مدت تقریبا زیادی از اون روزا و اشتباهم میگذره و پشیمونم و نماز میخونم و روزه میگیرم ولی علاوه بر پشیمونی چند وقته یه ترس شدیدی دلمو گرفته که میترسم واسه همین گناه هرگز خدا منو نبخشه و نمیدونم جبران پذیره یا نه و چجوری؟ به مراحل توبه کاملا آشنام ولی بازم میترسم.لطفا راهنماییم کنید بدون امید واهی و دلخوشی غیر واقعی؟ خدا منو می بخشه به نظرتون؟
سوال دوم در مورد پسر عمومه که اونم حدود 5 سال پیش با یه دختر از همکلاسی های دانشگاهش دوست شده بود و قصدش واقعا ازدواج بود.میدونم از نظر شرعی این رابطه ها درست نیست ولی متاسفانه رایجه. کاری به بحث شرعیش ندارم در حال حاضر.فقط مختصر بگم که رابطشون جدی بود واسه ازدواج به طوری که خانواده هر دو نفر در جریان بودن و پسر عموی من قصد فریب و سواستفاده از این دختر رو نداشته و حتی اول آشنایی هم شرایط خودش و خانوادش و به خصوص وضع مالی معمولی خودش رو به دختر گفته و یجورایی ازش بله رو گرفته.
الان سوالی که دارم اینه که این دختر بعد چندین سال رابطه با پسرعموی بنده و بعد کلی خاطره و دلبری و قول و قرار یه روز میزنه زیر همه چی و حتی بدون خداحافظی و بدون دلیل پرعموی منو ول میکنه.به احتمال زیاد بهونش وضع مالی پسرعموی من و نداشتن موقعیت ازدواجش و خواستگار پولداریه که خود دختره گفته بود داره
با توجه به این توضیحات ازتون عاجزانه خواهش میکنم پاسخ دقیق بفرمایید بهم
میدونم رابطه از اول اشتباه و غیرشرعی بوده و این دو زن و شوهر نبودن ولی به نظر من به هر حال انسان که بودن و وجدان و شرافت که باید باشه
چون من از یه روحانی پرسیدم گفت چون عقد نبودن گناهی گردن دختره نیست ولی من خیلی تعجب کردم از این جواب وقتی خدا فرموده یه ذره خوبی و بدی هم بی جواب نمی مونه
گذشته از مسائل شرعی این مورد به نظر شما آیا این دختر گناهی مرتکب نشده؟
چون پسرعموی من هیچ تهدید و زوری برای دوستی و آشنایی با این دختر نداشت.چون من و پسرعموم خیلی به هم نزدیکیم و مثل داداش میمونیم در جریان کامل اتفاقات هستم.پسرعموم واقعا عاشق دختره شده بود و خیلی ازش خواهش کرده بود برای اینکه بهش بله بده و این دختر هم با میل خودش پذیرفته و چندین سال با پسرعموم دوست بوده و کلی خاطرات مشترک داشتن.نمیدونم دختره چجوری دلش طاقت آورد بره ولی پسرعموی من خداشاهده بعد رفتن اون دختره داغون و افسرده شده به حدی که کارش به روانپزشک هم کشیده و قرص میخوره هنوز ولی متاسفانه بعد چند سال که از این موضوع میگذره هنوز حالش خوب نشده.پسر عموی من پسر مهربون و خوش ذاتی بود و مطمئنم قصدش خیر بوده از این آشنایی.
حالا با همه توضیحات انصافا و الله وکیلی به نظر شما این دختر هیچ گناهی مرتکب نشده و پسرعموم حقی به گردنش نداره یا داره؟
این عهدشکنی اون دختر گناه و غیرانسانی و غیرمنصفانه نبوده؟
اینکه به کسی قول بدی و وابستش کنی بعدش بزنی زیر همه چی و یهو بری از دید خدای مهربون و دقیق مگه میشه مخفی بمونه و اهمیتی بهش نده؟ چون واقعا زندگی یه آدم رو با رفتار و حرفاش بهم ریخته اون دختر.
اگه نظرتون اینه که دختره به هر حال مرتکب گناه شده عواقبش چیه و اینکه در این دنیا گریبانش رو میگیره یا در قیامت؟
شرمنده که سوالام طولانی شد
لطفا در مورد هر دو سوال پاسخ صریح و دقیق بفرمایید
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمة الله
گفتهاید که با مراحل توبه کاملا آشنایید.
این خود نعمتی است که کار را آسانتر میکند. پس میدانید که:
هین مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
بعد از تحقق توبه، انسان باید از نظر فکری در زمان حال زندگی کند. مشغول کردن ذهن و فکر خود به قضایا و خاطرات گذشته و غرق شدن در آنها از نظر روحی و معنوی موجب خسارت و مانع رشد و پیشرفت او خواهد بود بدون شک.
شخصی که برای رسیدن به هدفی در مسیری قدم برمیدارد، هر مقدار که بایستد و به تماشای پشت سر خود بپردازد یا مسیر طی شده را رو به عقب برگشته و دوباره راهپیمایی کند، به همین توقفها و بازگشتها، از پیشرفت، بازمانده و از تماشای مسیر پیش رو و رسیدن به هدف، محروم گردیده و جز محرومیت و ضرر قطعی، نتیجهای به دست نخواهد آورد.
همانگونه که در زمان آینده زندگیکردن و غرق شدن در تخیلات و برنامه ریزیهای مربوط به آینده نیز نتیجهای جز از دست دادن زمان حال و محرومیت از بهرههای آن، در بر نخواهد داشت. (این غیر از مسألهی آینده نگری و دوراندیشی است، دقت شود). برادر عزیز، اگر برای روح و آرامش روحی و سعادتمندی خود ارزش قائل هستید و اگر مشاوره با ما را سودمند میدانید: (۱) از همین لحظه فکر و خاطر خود را از جریانات گذشته قطع کنید. و (۲) با پسرعمویتان هم در این زمینهها کلاً تبادل خاطرات مکنید. و (۳) حتی لحظهای به آن اشخاص و به آن صحنهها و به آن کارها فکر نکنید. و (۴) بعد از نماز صبح هرگز نخوابید و با مطالعه و کمی ورزش منظم و معاشرت با دوستان باایمان اما جدید، زندگی جدیدی را شروع کنید که زمان خالی و وقت بیکاری نداشته و شبها هنگام خواب از فرط خستگی منتظر خواب نمانید.
لطفا در آنچه گفته شد کلمه کلمه دقت کنید و به آن عمل کنید و سپس نتیجه را دقیق و کامل اطلاع دهید تا برنامه بعدی خدمتتان تقدیم گردد.
پاسخ سؤال دوم هم به دست آمد؛ حتی یک لحظه به گذشتهی پسرعمویتان فکر مکنید و با ایشان تبادل خاطرات ننمایید و به مشکلات ایشان کار نداشته باشید و فعلا روی برنامههای مربوط به خود تمرکز نمایید.
بسم الله بگویید و دست به کار شوید.
پرسش و پاسخ
رابطه نامشروع با نامحرم
- بازدید: 521